به گزارش سوره سینما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه ادعا کنیم و چه ادعا نداشته باشیم، جشنوارههای جهانی با برندهای مشهوری چون کن، برلین یا ونیز مقایسه میشود. تلاش دبیران و مدیران سینمایی جشنوارهها عموماً به سمتی است که فضای در اختیارشان را شبیه به جشنوارههای شاخص درآورند. این مهم نیز برای جشنواره جهانی فیلم فجر نیز صادق است.
حال در نظر بگیریم که عوامل جشنواره خود از چهرههای شاخص جشنوارههای خارجی هستند. در عرصههای مختلف بینالمللی حضور داشته و موفق در کسب جایزه بودهاند. این کولهبار تجربه مخاطب را متوقع میکند که با چیزی شبیه دیدههای دبیر در فرانسه یا آلمان مواجه شود. نگارنده تجربه حضور در چنین جشنوارهای نداشته است و نمیتواند ادعا کند که با یک فضای آن چنانی مواجه شده است؛ ولی به زعم حضار فرنگی، فضای جشنواره تداعیگر یک جشنواره شیک اروپایی است.
اما این تنها ظاهر جشنواره است و باطن چیز دیگری است. بخشی از باطن جشنواره فیلمهایی است که در سالنهای پنجگانه کاج جشنواره روی پرده رفت. حال سوال این است که آیا جشنواره جهانی فجر در چیدمان آثار به جشنواره فیلم کن نزدیک میشود؟
برای بررسی این سوال نگاهی به آثار جشنواره کن ۲۰۱۵ بیاندازیم. در بخش مسابقه کن ۲۰۱۵، ۱۸ فیلم به رقابت با یکدیگر پرداختند که برنده نهایی آن نیز میهمان جشنواره فجر بود: «آدمکش». لذا «آدمکش» برای رقابت نخل طلایی با فیلمهایی چون «سیکاریو» یا «کارول» وارد کارزار شده بود. در واقع فیلم موفق هوشیائو شین برای رسیدن به نخل طلای کن با آثاری در ژانر خود رقابت نکرده است. کن ۲۰۱۵ محفلی بود برای رقابت با آثار اکشن، جنایی یا ملودرام.
حال به جشنواره فیلم فجر بازگردیم و ببینیم که چیدمان فیلمها به چه شکل است. برای درک این موضوع نیاز است که فیلمها را تماشا کرده باشید. با دیدن آثار حاضر در جشنواره ۳۴ اولین ارزیابی تماشاگر این است که چرا همه آثار به نوعی به یکدیگر در ژانر یا سبک نزدیک هستند. این قرابت در اتمسفر آثار یا فضای حاکم نیز مشهود است. نوعی سکوت و قهرمانانی که در حال حرکت به نقطهای نامعلوم هستند. جنسی از گنگی در عمده آثار جلب توجه میکند و آرام آرام متوجه میشوید که چقدر فیلمهای به آثار سینمای هنری ایران نزدیک هستند.
اگر به دو فیلم موفق شب گذشته نگاهی بیاندازیم میشود دریافت که برای مثال فیلم «درخت گردو» در فرم چقدر به سینمای کیارستمی نزدیک است و فیلم «جنون» بدون شک از فیلمسازی اصغر فرهادی تاثیر گرفته است. این مثالهای قابل تعمیم است. به نظر میرسد در انتخاب فیلمها سلیقه ایرانی حاکم است. حال سوال دوم مطرح میشود که در یک سانس برای مثال ساعت ۱۹، چرا فیلمهای خارجی مخاطب به مراتب کمتری نسبت به فیلمهای ایرانی داشتند؟ با اینکه طبع ایرانی در انتخاب فیلم لحاظ شده بود. (البته فیلم «آدمکش» با مخاطب قابل تاملی روبرو بود.)
جواب این سوال نیز نیازمند تجربه تماشای آثار است. در وهله نخست آثار خارجی برخلاف آثار ایرانی برآمده از سینمای مخاطبپسند نیست. فیلمها محصولاتی مخصوص جشنوارهها و البته قشر خاصی از سینماروهاست. با این حال در نگاه مسئولان جشنواره جلب مخاطب اهمیت بسزایی داشت. در مقابل فیلمهای سینمای ایران برآمده از سینمای مخاطب پسند است. بهرهگیری از بازیگران شناخته شده و داستانپردازی ویژگی عمده آثار بخش بازار فیلم بود و این در حالی است که بازار فیلم بخش جنبی جشنواره است.
با کمی تامل میشود از روش استقرا دریافت که بخش قابل توجهی از آثار خارجی بسیار نزدیک به سلیقه رضا میرکریمی در فیلمسازی است. میشود اتمسفر فیلم «امروز» را در برخی آثار یافت. از همین رو در یک کنکاش نمیتوانید در فیلمهای برای مثال یک اثر کمدی بیابید یا اینکه امیدی به دیدن یک فیلم اکشن داشته باشید. فیلمهای یکدست و همسان هستند. این برخلاف آثار ایرانی است که از اثر دفاعمقدسی تا پستمدرن در بخش بازار فیلم اکران شدند.
باید گفت برای رسیدن به یک جشنواره جریانساز نیاز است تنوعی از آثار روی پرده به نمایش گذاشته شود. نیاز است ژانرهای مختلف بر پرده سفید سینما نقش ببندد. شاید استدلال شود که انتخاب عنوان «سینما سعادت» که منعکس کننده یک مفهوم خاص است، عاملی برای محدودیت انتخاب آثار شود؛ لیکن به نظر نمیرسد مفهوم سعادت در تنافر با ژانرهای دیگر سینمایی باشد. چه بسا در ساحت وسترن نیز بتوان فیلمی با مفهوم سعادت ساخت. این یک مثال است؛ ولی منظور این است جستجو در بازارهای فیلم میتواند فرصتی برای تقویت چیدمان جشنواره ۲۵ شود و البته نیاز است کمی در انتخاب آثار از سلیقههای فردی فاصله گرفت. جشنواره جهانی فیلم فجر تا امروز تنها تجربه سالیانه برای چشیدن فضایی بینالمللی در سینماست. باید دید میرکریمی برای سال آینده چه تدبیری میاندیشد.
منبع: تسنیم