سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ در ۴:۲۸ ب.ظ چاپ مطلب

سینمای فرانسه زده، ترجمه هنری «ما نمی‌توانیم»!

french-cinema

سینمای فرنگی مردانی می خواهد که بیش از آشنایی با فرهنگ ملی با زبان فرنگی آشنا باشند این سینما ترجمان سینمای ما نمی توانیم است؛ سینمایی فرم زده خالی از محتوا. سینمای هنر برای هنر.

به گزارش سوره سینما، گرایش به سینمای فرانسه را باید بزرگترین انحراف در تاریخ سینمای ایران قلمداد کرد. از پشت هر عینک خوش بینانه ای هم که نگاه کنی قرار گرفتن فرنگی ترین سیاستمدار ایرانی در راس سازمان سینمایی مسئله ای نیست که بتوان با بی خیالی از کنار آن گذشت.

ریل گذاری سینمای ایران از ابتدای انقلاب اسلامی منطبق با اندیشه های فرنگی زده ها پیش رفت. در کنار رشد چنین سینمایی فقط  فیلمفارسی حق دارد خارج از دایره و محدوده تعریف شده در گیشه موفق عمل کند.

سینمای فرانسه نماد سینمای روشنفکری است با تمام مولفه های آن. مابه ازای تقلبی سینما-صنعت هالیوود. سینمایی که هیچ گاه ظرفیت تبدیل شدن به یک صنعت را ندارد. هیچ گاه توان جذب مخاطب انبوه را ندارد. هیچ گاه نمی تواند به سینمای ملی تبدیل شود. اصلا سینمای فرنگی تضاد جدی با ماهیت سینما یعنی عامه پسند بودن دارد.

سینمای فرنگی بیشتر به کار تخدیر و ارضای طبقه شبهه روشنفکر می خورد که علی القاعده نسبتی با دغدغه های اصلی جامعه ندارند. طبقه ای که نیازها و آمال و آرزوهای متفاوت و منحصر به خود را دارد. بیشترین مصرف و کمترین تولید ملی دارد. واداده ترین قشر در حوزه اعتماد به ظرفیتهای ملی و میهنی است. قطب نمای اندیشه  این طبقه در بیرون مرزهای ملی است.

سینمای فرنگی سینمای الهام بخش و امید دهنده نیست، سینمای افسرده و مایوس کننده است. نه انعکاس واقعیت جامعه بر سبیل انصاف را تکلیف خود می داند و نه تقویت روحیه ملی را کارویژه خود.

سینمای فرنگی بیش از هر چیز چشم به فراسوی مرزها و کانون اروپای فرهنگی یعنی فرانسه دارد. برای سینماگر فرنگی هویت و کرامت ملی محلی از اعراب ندارد.

فیلمفارسی و فیلم فرنگی دو روی یک سکه اند. یکی ترویج دهنده بی هویتی فرهنگی است و دیگری مروج سینمای ضد ملی است. یکی از سوی کاسبان هنرفروش وطنی و آن یکی به واسطه جشنواره های فیلم اروپایی و حالا از طریق جشنواره فجر جهانی پشتیبانی فکری و مالی می شود. یکی را بخش خصوصی سرمایه سالار هدایت می کند و دومی را سازمان سینمایی جمهوری اسلامی. آبشخور یکی فرهنگ زرد و منحط مصرف گرای اومانیستی است و دیگری از پول بادآورده نفت بالنده می شود. دست آخر اینکه هر دو به نام مردم و برای مردم اما به کام نظام سود محور داخلی و مستکبر خارجی و هر دوی آنها به سود فرهنگ و اقتصاد لیبرالیستی و نظام جهانی سلطه گام بر می دارند.

سینمای فرنگی که در بستر جشنواره های پوچ و پوک جهانی قابلیت رشد دارد در ایران به واسطه فرنگی مآبهای عرصه سیاست و به ویژه دیپلماتهای شیفته نظم نوین جهانی توان سرپا ماندن دارد. بهترین گزینه برای پیش بردن اندیشه سینمای فرنگی مهره هایی هستند که فرنگ شناس های خوب و درس پس داده فرهنگ فرنگی باشند و خوب بتوانند فرهنگ سینمای فرنگی را جا بیاندازند و در زمین مستعد فرهنگی کشورها تخم فرنگی مآبی بکارند.

سینمای فرنگی مردانی می خواهد که بیش از آشنایی با فرهنگ ملی با زبان فرنگی آشنا باشند این سینما ترجمان سینمای ما نمی توانیم است؛ سینمایی فرم زده خالی از محتوا. سینمای هنر برای هنر.

ما ایرانیها هم در این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر در کنار آثار ایرانی فرنگی زده حاضر در جشنواره مفتخر به داشتن بخش سینمای فرانسه بودیم آن هم نه برای اینکه هنرجویان جوان ما از فلسفه و چرایی ورشکستگی این سینما باخبر شوند بلکه فقط برای اینکه صرف حضور سینمای فرانسه برای ما کلاس دارد و ما می آموزیم که چگونه فیلمی بسازیم که مخاطب عام نداشته باشد!

منبع: نسیم آنلاین