به گزارش سوره سینما، اعتبار و رتبه و درجه جشنوارههای جهانی معمولا با چند عامل سنجیده میشود:
اول کیفیت فیلمهای شرکتکننده، دوم بکر بودن این فیلمها که پیش از جشنواره فوق هیچ اکران جشنوارهای یا حداقل نمایش عمومی نداشته باشند، سوم هیئتهای داوری و اعتبار جهانی اعضای آنها، چهارم بازار فیلم و استودیوها و کمپانیهای شرکتکننده در آن و بالاخره میهمانان خاص جشنواره و شهرت و معروفیت جهانی آنها.
همه این موارد را قدمت و سابقه یک جشنواره در تداوم عناصر فوق، استحکام و قوت میبخشد و البته موضوعاتی مانند عنوان و نشانه و علامت اختصاری جشنوارهها و سالنهای برگزاری آن به ویژه کاخ جشنواره (که بسیار درکادر دوربینها و تبلیغات قرار میگیرد) هم همواره از نکات قابل توجه و تامل به شمار آمده است.
فی المثل جشنوارههای گروه الف جهانی مانند کن، برلین و ونیز که سابقه طولانی در حضوری پیوسته و قابل توجه داشتهاند همواره سعی میکنند که در زمره فیلمهای هر سال بخش اصلی خود یعنی مسابقه فیلمهای بلند داستانی، نامها و عناوین مشهور که حداقل در جشنوارهها و سینمای هنری جهان شناخته شدهاند، وجود داشته باشد. در همین دوره امسال جشنواره کن که حدود دو هفته دیگر برگزار خواهد شد به اسامی معروفی مانند پدرو آلمودوار، الیویر آسایاس، برادران داردن (که تقریبا به صورت برند اختصاصی این جشنواره درآمدهاند!)، جیم جارموش، کن لوچ و شان پن برمیخوریم که تقریبا در سینمای اصلی و تجاری جهان چندان مورد توجه نبوده اما در عرصه سینمای به اصطلاح هنری، اسامی مطرحی به حساب میآیند. اما جشنوارهای که هفته گذشته در طبقه فوقانی بازار موبایل و تبلت و کامپیوتر چارسو تحت عنوان جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار شد، براساس عناصری که ذکر شد، تا چه حد از اعتبار برخوردار است؟
اولین موضوع که در نگاه نخست به این جشنواره (البته ارزیابی اینکه اساسا اطلاق عنوان جشنواره فیلم به چنین پدیدهای درست است یا خیر را به پایان این مطلب و قضاوت خوانندگان واگذار مینماییم) و در لحظه ورود هر مخاطبی جلب توجه کرده و شاید به قول معروف توی ذوق تماشاگران بزند، مکان برگزاری و به اصطلاح کاخ جشنواره است که در طبقه آخر از یک پاساژ تجاری قرار دارد! و دل برگزارکنندگان به آن خوش است که از در و دیوار این پاساژ، پوسترهای جشنواره را آویزان کرده و از طریق صفحه نمایشگر بالای در ورودی آن، در میان تبلیغات جدیدترین انواع موبایل و تبلت و لپتاپ و … لحظاتی هم تصاویر فیلمها یا پوسترهای این جشنواره نقش بسته که به سختی مخاطب میتواند بین آنها و آگهیهای تجاری تفاوت قائل گردد!!
متاسفانه دوستان نتوانستهاند متوجه شوند که اگر مثلا در تمام طبقات پاساژ «آرکادین» میدان «پست دامر» برلین، پوسترهای جشنواره این شهر در ایام برگزاری آن، آویخته شده و محصولات مختلفش به فروش میرسد اما کاخ جشنواره برلین در همان نزدیکی و در مکان «برلیناله پالاس» بوده و فیلمها نیز در سایر سالنهای سینما از جمله مجموعه سینمایی میدان «پست دامر» نمایش داده میشود.
دومین نشانهای که از جشنواره موسوم به جشنواره جهانی فیلم فجر جلب توجه کرد، علامت اختصاری اش بود که گویا امسال با درایت و هوشمندی مدیران و مسئولان جشنواره برای اولین بار طراحی و اجرا شده، اما متاسفانه وقتی این علامت اختصاری را در اینترنت جستوجو میکنیم، به جشنواره دیگری به نام «فرایبورگ» برمیخوریم که اگرچه جشنوارهای درجه دوم در سوییس است ولی خیلی پیشتر از ما، علامت اختصاری خود را متشکل از «یک اف بزرگ انگلیسی و یک آی بزرگ و سپس دو اف کوچک» قرار داده بود!
اما مهمترین پارامتر برای اعتبار یک جشنواره فیلم، آثار شرکتکننده در آن، به خصوص در بخشهای اصلی مسابقه است که معمولا در جشنوارههای معتبر چه از گروه الف یا گروههای پایینتر سعی میکنند فیلمهایی را در بخشهای اصلی خود شرکت دهند که قبل از آن در هیچ جشنواره دیگری ( یا لااقل در جشنوارههای درجه دو و سه ) نمایش نداشته و در نهایت اگر در جشنوارهها هم نمایش داشته، تا قبل از جشنواره یاد شده به اکران عمومی درنیامده باشد. براساس همین قاعده، اعتبار جشنوارههای مختلف فیلم، سنجیده میشود. مثلا در جشنوارههای گروه الف معمولا فیلمهای بخش مسابقه پیش از جشنواره، هیچگونه اکران عمومی یا خصوصی اعم از جشنوارهای یا نمایش عمومی نداشته است. در جشنوارههای گروه ب اگر فیلمهایی از بخش اصلی آن در جشنوارههای دیگر به خصوص گروه الف به نمایش درآمدهاند اما سعی میشود که به جز موارد استثنایی فیلمهایی که به اکران عمومی درآمدهاند، به هیچوجه در بخشهای اصلی مسابقه شرکت داده نشوند و اصلا شرط حضور در این جشنوارهها، عدم اکران عمومی یا عدم نمایش در جشنواره هاست.
اما وضعیت در جشنواره موسوم به جشنواره جهانی فیلم فجر چه بود؟
در بخش مسابقه اصلی (سینمای سعادت)، تنها ۱۱ فیلم حضور داشت که سه فیلم آن ایرانی بودند. این در حالی است که معمولا تعداد فیلمهای بخش مسابقه اصلی جشنوارههای معتبر مانند کن یا برلین حداقل از ۲۰ فیلم تشکیل شده است. (آیا این قلت فیلمهای بخش مسابقه اصلی جشنواره امسال به معنای استقبال کم فروغ فیلمسازان از این جشنواره نیست؟)
اما از هشت فیلم خارجی بخش مسابقه اصلی، فیلمی به نام «قوچها»ساخته یک فیلمساز نه چندان مطرح ایسلندی جایزه بهترین فیلم را گرفت. فیلمی اومانیستی که با ساختاری متوسط، تقریبا حرف جدیدی برای گفتن ندارد. اما فیلم «قوچ ها» پیش از این نه تنها در جشنوارههای درجه دو و سه مانند بالتیک و کمبریج و تسالونیکی و هنگ کنگ و … نمایش داده شده بود بلکه از ۲۸ مه ۲۰۱۵ یعنی اوایل خرداد سال گذشته به اکران عمومی درآمد که شروع آن در ایسلند بوده و پس از آن در ایتالیا، فرانسه، مجارستان، ژاپن، آلمان، یونان، استونی، فنلاند، نروژ، انگلیس، ایرلند، برزیل، لهستان، اسلواکی، استرالیا، سوئد، دانمارک و …نیز نمایش عمومی داشته است!
فیلم دیگری به نام «جنون» ساخته امین آلپر از ترکیه جایزه بهترین کارگردانی را دریافت نمود. این فیلم که درباره خشونتهای سیاسی در ترکیه است، علاوه براینکه در سال ۲۰۱۵ در جشنوارههایی مانند تورنتو و پوسان و بلگراد به نمایش درآمد، از ۶ نوامبر ۲۰۱۵ (یعنی اواسط آبان سال گذشته) در ترکیه اکران عمومی گرفت.
جایزه بهترین فیلمنامه در این بخش به فیلم «وقتی یک درخت میافتد» ساخته «اسیرآلتونا ایزا» از اسپانیا رسید. فیلمی که پیش از این در جشنوارههای مهجوری همچون ریکیاویک، ترومسو، کوسموراما، گوادالاخارا، کینو آئرو لاپلیکولا و … نمایش داشته و از ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵ یعنی اواسط مهر پارسال ابتدا در اسپانیا به اکران عمومی درآمد و سپس در ژانویه سال گذشته یعنی دی ۱۳۹۴ هم در فرانسه اکران شد!
دیگر فیلمهای بخش مسابقه اصلی جشنواره موسوم به جشنواره جهانی فیلم فجر نیز به همین شکل انتخاب شدند؛ یعنی از گمنامترین فیلمهای تولیدی یا فیلمهایی که در جشنوارههای درجه چندم اروپایی و آسیایی و آفریقایی نمایش داده شده و یا مدت زیادی است که در کشورهای مختلف به اکران عمومی درآمدهاند. برخی از فیلمهای یاد شده مانند «گنج» در سال ۲۰۱۵ در دهها جشنواره از ترانسیلوانیا و کارلو ویواری و زوریخ گرفته تا ملبورن و گنیدو و سان سباستین و… نمایش داشته و حتی در صربستان نیز به اکران عمومی درآمدهاند یا فیلم «۳۰۰۰ شب» حتی در امارات متحده عربی نیز اکران عمومی داشته و در جشنوارهای در سودان نیز نمایش داده شده و اینک در جشنواره جهانی فیلم فجر! در بخش مسابقه جلوهگاه شرق قرار میگیرد!
وضعیت داوران جشنواره از این هم اسفبارتر بود. به جز مجید مجیدی (فیلمساز مطرح سینمای کشورمان) و یکی دو نفر دیگر مانند ژوانگ ژوانگ تیان، حضور یک مستندساز اسپانیایی (آن هم برای داوری فیلمهای بلند داستانی!)، یک صداگذار استونیایی، یک مدیر تشریفات و خواننده هندی، یک برنامهریز جشنوارهای و بالاخره یک حقوقدان از رده خارج معمم که در رزومهاش سابقه حضور حتی در یک جشنواره را نداشته (از میزان فیلم دیدن ایشان بیخبریم!) و… از جمله اعضای هیئتهای داوری جشنواره امسال بودند!
در بازار فیلم که بایستی نقطه قوت هر جشنواره بینالمللی باشد، تقریبا نام و عنوان معروف و معتبری از کمپانیها و استودیوهای تولید فیلم جهان به چشم نمیخورد؛ از حدود ۱۴۰ موسسه و شرکت و دفتر شرکتکننده در این بازار، حدود ۳۰ شرکت ایرانی بودند و بقیه بیشتر به نمایندگان جشنوارههای خارجی اختصاص داشتند و نکته شگفتانگیز حضور برخی مجلات و نشریات سینمایی در این بازار بود که به نظر میرسد یا معنی و مفهوم بازار فیلم از جانب آنان فهم نشده و یا این مفهوم ازطرف برگزارکنندگان دگرگون شده و فارغ از تهیهکننده و عرضهکننده یا خریدار فیلم، هر علاقهمند به فیلم و سینما را دربر میگیرد!
قحطی مهمانان خارجی صاحب نام آنقدر برجسته بود که کلیت تبلیغات جشنواره روی یک فیلمساز متوسط روسی به نام «الکساندر سوکوروف» متمرکز شده بود و البته ماجرای کارگاههای فیلم که به نام «دارالفنون» بخشبندی شده بود از همه بامزهتر شد.
کارگاههایی که جای حضور فیلمسازان برجسته و ارائه دریافتهای جدید از عالم سینما، در آن مثلا یک کارگردان شکستخورده سریالهای تلویزیونی به بیان تکراری دریافتهای کهنه و زنگزده اش از فیلمفارسیهای تاریخ سینمای ایران پرداخت، یک فیلمنامه نویس ورشکسته توهمات خود را از فیلمنامهنویسی برای حاضرین شرح داد، یک تهیهکننده از رده خارج دهه ۶۰ سعی کرد زمان سنجی در تولید فیلم را شرح دهد، یعنی همان چیزی که خودش هرگز نتوانست دریابد، یک بازیگر زن تاریخ مصرف گذشته در کارگاه خود به اصطلاح ابتکار زد و با سرکار گذاشتن حاضران، تمرینات اولیه بازیگران مبتدی که در هر آموزشگاه معمولی هم ارائه میشود را عرضه کرد (به احتمال قوی بیش از این هم در معلومات و توانش نبوده!)، فیلمساز پایان یافته دیگری از دهه ۶۰ که فیلم امسالش از یک تئاتر آماتوری دبیرستانی نیز سطح پایینتر بود، ناامیدتر از همه سعی کرد طریق فیلم دیدن را آموزش دهد! و به اصطلاح منتقدی که همه اطلاعات سینماییاش در دیوید لینچ و عشق وی خلاصه میشود، دریافتهای ناقص و ابتر خود از تاریخ سینما در دهه ۷۰ و ۸۰ را بازگو کرد!
پوشیده نیست که سینمای ما همچون دیگر عرصههای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، همواره در تنگنای چشمان تنگنظر و توطئهگر و حریص غربیها قرار داشته که جز تفکر و اندیشه استعمارگرانه و نژادپرستانه و شرکآمیز خود را برنتابیده و به انحاء مختلف سعی داشتهاند تا این سینما و جشنواره اصلیاش یعنی فیلم فجر را در فشار و تحریم قرار دهند. پر واضح است مقصود نگارنده از انتقادات فوق، از این منظر نیست که چرا از جریان اصلی سینمای آمریکا و هالیوود، فیلم یا مهمان یا داور و یا کمپانی و موسسهای در جشنواره فیلم فجر حضور ندارد که اگر بخواهیم نقطه مثبتی هم برای این جشنواره قائل شویم، همین است که مانند برخی دورههای گذشته دریوزگی هالیوود و هالیوودیان را نکرده و در حالی که شصت انگشت آنها هم از چنین جشنوارهای باخبر نیست، نخواسته فیلمهایشان را از کنار خیابان تهیه کرده و جایزه بازیگرانشان را به دربان یا راننده سفارت یا دفتر حافظ منافع کشور متبوعشان بدهد! (آنچنان که در سالهای قبل به امثال نیکول کیدمن و جک نیکلسون و … سیمرغ بلورین اهداء نمودند!).
روشن است که مسئولان و هیئتهای انتخاب برای حضور فیلمهای خارجی در این جشنواره، محدودیتها و موانع بسیاری بر سر راه داشته که یک فیلم خارجی بایستی مراحل بسیاری را بگذراند تا در صورت رضایت سازندگان آن در جدول نمایشهای جشنواره قرار گیرد. همه اینها برای نگارنده روشن و واضح و به قول معروف مبرهن است.
اما به نظر میآید پس از سالیان سال برگزاری جشنواره و تماس با سینما و جشنوارههای جهانی، مسئولان و متولیان سینمای ما (که البته در طول این سالیان، تغییرات و جابجاییهای چندانی نداشتهاند) هنوز درنیافتهاند که بنا بر عنوان مبارک «فجر انقلاب اسلامی» که نام این جشنواره را مزین کرده، بایستی برای جشنواره فیلم فجر زمین بازی خود و قواعد و قوانین خاص این جشنواره را طراحی کنند. چرا که فجر و انقلاب اسلامی و سینمای منتسب به آن، برای خود قوانین و ضوابطی دارد که به هیچوجه با قواعد جریان اصلی سینمای دنیا که تحت سلطه کمپانیهای هالیوودی است، نمیخواند. چنانچه متولیان سینمای غرب سالهاست این موضوع را درک کردهاند و از همین روی هیچگاه با جشنواره فیلم فجر کنار نیامدهاند، اما مسئولان و دبیران و برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر هنوز این موضوع ساده را درک نکردهاند!
جشنواره فیلم فجر باید و میتواند مأمن و پناهگاه فیلمها و فیلمسازان مستقل و آزادیخواهی باشد که به دلیل ناسازگاری با سیستم مسلط بر سینمای جهان، در هیچ یک از حدود ۹۰۰ جشنواره حال حاضر دنیا جایی ندارند. همچون فیلم «محمد رسول الله»(صلیاللهعلیهوآله) ساخته مجید مجیدی که (به جز افتتاحیه جشنواره مونترال آن هم به گونهای استثنایی و علیرغم مخالفت شهردار مونترال) با وجود ساختار بسیار قوی در هیچ جشنواره و فستیوالی پذیرفته نشد!
جشنواره فیلم فجر میتواند و باید میدان تازهای برای سینمای مستقل جهان باز کند تا در مقابل میادین مختلف و رنگارنگی که نظام سلطه جهانی ایجاد کرده، صبغه نوینی به سینما بدهد و قطعا این میدان، شرکتکنندگان و تماشاگران بسیاری خواهد داشت.
جشنواره فیلم فجر میتواند و باید از این سرشتگی و بیهدفی خلاص شود و شایسته نام و عنوانش و درخور مردمی که از کیسه آنها برایش هزینه میشود، سینمایی را به جهانیان بنمایاند که بتدریج سینمای امروز دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده و آن را از سلطه سیستمهای تهیه و توزیع غرب رهایی بخشد.
متولیان جشنواره فیلم فجر باور کنند که از این جشنوارههای کنونی جهان و سیستم مدیریت آن که تحت فرمان همان نظام سلطه جهانی قرار دارد، آبی برای این جشنواره گرم نخواهد شد و نتیجه آن میشود که پس از صرف هزینه فراوان از بیتالمال و راهاندازی دم و دستگاه عریض و طویل و تعیین مدیران ریز و درشت و ایجاد لابیهای بسیار برای دریافت فیلم در نهایت کل فیلمهای بخش مسابقه اصلی، هشت فیلم اکران شده دست چندم و متوسط و ضعیف خواهد بود که جشنوارهای را با ادعای بسیار، به یک هفته فیلم کم اعتبار تقلیل میدهد!
منبع: کیهان