به گزارش سوره سینما، یکی از اصلی ترین انتظارات مخاطبان از رسانه ها آن است که بی آلودگی در زدوبندهای محفلی، فضایی را ایجاد کنند برای انعکاس عملکرد مدیران حیطه های مختلف به شفاف ترین شکل ممکن. هرچقدر این انعکاس شفاف و بی واسطه عملکرد مدیریتی بهتر صورت گیرد اعتماد مخاطب به رسانه بیشتر شده و در نتیجه رسانه هم بیشتر می توان بر مخاطبانش به عنوان عاملی برای امتداد حیات، اتکا کند.
طبیعی است رسانه ای هم که بخواهد بی تعارفات معمول به انعکاس واقعیات کارنامه های مدیران مملکتی بپرازد قطعا با روی خوش از سوی آن مدیریت مواجه نخواهد شد اما گزارش کار به مخاطب که اصلی ترین شاکله یک رسانه حرفه ایست حکم می کند اهالی رسانه از تبدیل شدن به تریبون یا روابط عمومی مدیران به شدت پرهیز کنند.
مدیر وظیفه اش این است که بهترین برنامه ریزی و البته اجرا را برای رسیدن به اهدافش داشته باشد و از آن طرف رسانه وظیفه دارد هر زمان که دید این مدیر و سیستم همراهش در برنامه ریزی یا اجرا دچار ضعف هستند، این ضعف را گوشزد کند.
*تقدیر از رسانههایی که در خدمت دبیرخانه بودند!
مدیران سینمای ایران در این سالها اما علاقه چندانی به نقد نداشته اند و بیشتر علاقه داشته اند هر تصمیمی که می گیرند حتی ابتدایی ترین و پراشکال ترین تصمیمات شان نیز بی بررسی چرایی آنها و میزان مفید یا مضر بودن شان با اقبال مواجه شود.
در این مسیر اینکه می بینی مدیری تازه کار مثل رضا میرکریمی هم چه حین و چه بعد از برگزاری بینالملل فجر از پذیرش ایرادات وارده به سیستم تحت امرش سرباز زده و مدام می کوشد به طعن و غیرطعن نقدهای اساسی وارده به سیستم مدیریتی اش را به سهم خواهی نسبت دهد از منظر یک خصلت مدیریت ایرانی چندان عجیب نیست.
اما وقتی می بینی چهره ای نظیر میرکریمی که در سالهای گذشته به عنوان یک فیلمساز مدام سعی میکرد با نقد سیستمهای مدیریتی سینمایی وجهه ای روشنفکرانه از خود بروز دهد در پذیرش نقد به شدت آدمی بسته است در عجب میمانی.
میرکریمی در همه روزهای برگزاری بین الملل فجر تمام گافهای مدیریت زیرمجموعه اش از انتخاب فیلمهای گمنام و اکران برای سالنهای خالی گرفته تا حضور خبرنگار یک رسانه معاند در کاخ جشنواره و نبود سینماگر درجه اول جهانی در جشنواره را فقط و فقط ناشی از سهم خواهی منتقدان دانست.
بعد از برگزاری جشنواره هم در حالی که انتظار می رفت ایشان با تأمل بیشتر به مرور انتقادات بپردازد با برگزاری مراسم تقدیر از رسانه ها در سالنی باز هم خالی سعی کرد این طور القا کند که تعاملی ویژه بین ایشان و رسانهها برقرار است.
طبیعی بود که ایشان در این مراسم نیز از رسانه هایی تقدیر کند که تقریبا تمامی آنها در خدمت جشنواره ایشان بودند و کلمه ای نقد درباره جشنواره منتشر نکرده بودند! این رفتار مویدی دیگر بود بر اینکه میرکریمی در قامت مدیر، چقدر از نقد گریزان است.
*حضور کارمندان در فهرست رسانههای قابل تقدیر
فارغ از غلبه گردش به چپ در این مراسم اتفاق کمیک زمانی رخ داد که مروری بر نام چهره های تقدیر شده به عنوان اهالی رسانه، مخاطب را با رسانههایی روبرو کرد که دست اندرکاران آنها در تیم مشاوران جشنواره هم حاضر بودند و به نوعی برای آن کارمندی می کردند.
یکی از این دو رسانه، برنامه “سینمای ایران” بود که از شبکه چهار روی آنتن می رفت و دیگری روزنامه “سینما”.
علیرضا شجاع نوری مجری برنامه “سینمای ایران” و فریدون جیرانی سردبیر روزنامه “سینما” جزو حلقه ۲۷ نفره مدیران، معاونان و مشاوران بینالملل فجر بودند. شجاع نوری دبیر نشست تحلیل فیلم جشنواره بود و جیرانی هم مشاور انتخاب فیلم!
اینکه رسانه ای هم برای جشنواره کارمندی کند و هم اینکه انتظار داشته باشیم آن را نقد کند چقدر میتواند شکل واقعیت به خود بگیرد؟ برخورد تحسین آمیزی که در اغلب موارد هر دو رسانه مورد اشاره با بینالملل فجر داشتند نشانگر آن است که تحقق این ماجرا نزدیک به صفر است.
کسی از میرکریمی انتظار نداشت که به سراغ رسانه های منتقد برود و از آنها در مراسم تقدیر کند و البته که رسانه های منتقد هم بعید است که به حضوردر مراسمی که به چرب کردن سبیل برای دعوت به سکوت شبیه بود راضی باشند اما این انتظار از دبیرخانه بین الملل فجر می رفت که لااقل برای حفظ ظاهر قضیه هم که شده پای مشاوران و معاونان را از فهرست “تقدیر از رسانه ها” حذف کند.
*گریستن بر گوری که پیکری در آن نیست
ورای اینها، برگزاری چنین محفلی را که کنار رپورتاژهای مدیران جشنواره در توصیف کیفیت فوق العاده کار خویش که می گذاریم به این نتیجه گیری می رسیم که دبیرخانه بین الملل فجر کمترین علاقه ای به پذیرفتن واقعیتی به نام بیهودگی برگزاری جداگانه بین الملل ندارد و به جای حل مسأله چرایی بریز و بپاش برای برگزاری جشنواره ای بدون مهمان مطرح خارجی و با نمایش فیلمهای کم نام و نشان، ترجیح می دهد تتمه بودجه را هم صرف محفلهایی مانند “تقدیر از رسانه ها” می کند تا به زعم خود جای پای خود را برای دریافت بودجه ای بیشتر برای دوره بعد سفت کند اما زهی خیال باطل.
زهی خیال باطل که برگزاری محافل فرهنگی و از جمله جشنواره ها، بی تکیه به بدنه مخاطب به مانند گریستن بر گوری است که در آن پیکری نیست و تزریق بودجه های دولتی به چنین محافلی نیز به مانند نگهداری بیمار مرگ مغزی شده در سی.سی.یو است.
منبع: نسیم آنلاین