سوره سینما – سعید مستغاثی : شصت و نهمین دوره جشنواره فیلم کن در شرایطی شامگاه یکشنبه ۲۲ ماه مه (دوم خرداد) به کار خود پایان داد که از نظر اغلب حاضرین و ناظرین، این جشنواره یکی از خلوتترین و ضعیفترین دورههای خود را پشت سر گذارد.
برخی معتقد بودند که شرایط فوق امنیتی حاکم بر فضای جشنواره، آن را از نفس انداخته و برخی دیگر عدم حضور فیلمهای پر سر و صدا مانند «بیمصرفها» و «جنگهای ستارهای» و «شرک» و… و بازیگران اکشنکاری همچون آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه و هریسون فورد و بروس ویلیس و… را مانع از استقبال آنچنانی دانسته بودند. آنها به خاطر میآورند که نمایش فیلم «بیمصرفها» در جشنواره کن دو سال پیش و مانور بازیگرانی مانند استالونه و شوارتزنگر و هریسون فورد و بروس ویلیس بر روی زرهپوش و روی فرش قرمز کن، بیش از خود مراسم اصلی، مخاطب و تماشاگر جذب کرد، چنانچه حاضرین در جشنواره بیش از سالن اصلی آن، در مقابل هتل محل اقامت «بیمصرفها» تجمع کرده بودند!!
اگرچه برگزارکنندگان جشنواره کن امسال هم مانند هرسال سعی کرده بودند حتی به قیمت زیر علامت سؤال بردن اعتبار هنری جشنواره هم که شده، چهرههای آمریکایی و هالیوودی را به روی فرش قرمز جشنواره کن بکشانند تا هجوم عکاسان و طراحان مد و لباس و در نتیجه حضور فعال شرکتها و موسسات تجاری، هزینههای جشنواره را تضمین نماید. از همین روی از جیم جارموش و وودی آلن و جولیا رابرتز تا پال ورهوفن و جسیکا جاستین و مل گیبسون را روی فرش قرمز کشاندند و بازار عکس و سر و صدا و امضاء و مانند آن به راه انداختند. اما این افراد به هیچوجه در سطح سوپراستارهای سالهای گذشته این جشنواره نبودند.
در مقابل غیبت همه آن به اصطلاح سوپراستارها که به قول پییر رییسیان (از مسئولان سابق جشنواره کن) اساسا کن و جشنوارهاش روی شاخ آنها میچرخد، مدیران شصتونهمین دوره این جشنواره تنها توانستند مل گیبسون را به روی فرش قرمز بیاورند تا در مراسم پایانی نخل طلایی را به کن لوچ بدهد!!
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
تقریبا از همان روزهایی که اسامی هیئت داوران بخش مسابقه اصلی این جشنواره اعلام شد، کیفیت ضعیف حرفهای برخی از آنها و همچنین ناآشنا یا گمنام بودن برخی دیگر و یا بیربطی بعضی دیگر، اساس هنری جشنواره را زیرسؤال برد. شاید چنین ترکیب ضعیف هیئت داوری بخش رقابتی اصلی جشنواره کن در طول شصت و هشت دوره گذشته آن بیسابقه باشد که حتی در میان آنها یک فیلمساز مطرح هنری یا یک نویسنده معتبر و یا یک بازیگر مطرح درجه اول به چشم نخورد!
رئیس هیئت داوران، یک اکشنساز استرالیاییالاصل آمریکایی، جرج میلر که با چند فیلم «مکس دیوانه» و «هپی فیت» در طی سالهای قبل خود را نشان داده اما چندان در یادها نمانده بود تا اینکه سال گذشته سر و کلهاش با آخرین فیلم «مکس دیوانه» با عنوان «جاده خشم» دوباره پیدا شد ولی علیرغم نامزدیها و جوایز متعدد زورکی در اسکار (که بالاخره معلوم نشد بنا به کدام معیار و ملاک هنری یا فنی به این موقعیتها رسید!!)، حتی به ضرب و زور رسانههای آمریکایی هم نتوانست برای خود موقعیتی سینمایی فراهم آورد. چنین انتخابی درمقابل سالهایی که سینماگران معروف و معتبر مثل کلینت ایستوود یا استیون اسپیلبرگ و یا برادران کوئن، رئیس هیئتهای داوری بودند، گزینهای بسیار نازل و پیش پا افتاده به نظر میرسید و نشان میداد که بقیه اعضای این هیئت داوری نیز از اعتبار چندانی در عالم سینما برخوردار نیستند. چنانچه اعلام اسامی سایر اعضای هیئت داوران بخش مسابقه اصلی، حدس فوق را تایید کرد:
– یک کارگردان نه چندان شناخته شده فرانسوی به نام «آرنود دسپلچین» که با فیلمهای مهجوری همچون «قصه کریسمس» و «زندگی سکسی من» در زمره فیلمسازان فرانسوی قرار گرفته!
– یک هنرپیشه زن ایتالیایی به نام «والریا گولینو» که از میان فیلمهایی که بازی کرده تنها فیلم «رین من» ساخته بری لوینسون در سال ۱۹۸۸ قابل ذکر است که در یک نقش کوتاه ظاهر شده، اگرچه نقشهای جزیی هم در فیلمهایی مانند «چهار اتاق» (روبرتو رودریگز) و «فریدا» (جولی تیمور) هم داشته است.
– یک هنرپیشه درجه سه آمریکایی به نام «کریستین دانست» که اوج بازیگریش در چند فیلم «مرد عنکبوتی» بوده!
– یک هنرپیشه درجه سه آمریکایی دیگر به نام «مدز میکلسن» که در فیلمهایی مانند «کازینو رویال» نقش فرعی داشته و تنها در فیلم «شکار» توماس وینتربرگ، نقش اول، شخصیت یک مربی کودکستان که مورد سوءظن قرار میگیرد را بازی میکرد.
– لازلو نمس فیلمساز تازه کاری که با فیلم هولوکاستی «پسر شائول» مطرح شد.
– دانالد ساترلند، یک هنرپیشه از رده خارج آمریکایی.
– یک مدل و رقاصه فرانسوی به نام «ونسا پارادایز»
– و بالاخره یک واسطه و دلال ارائه برخی فیلمهای ایرانی به جشنوارههای خارجی به نام «کتایون شهابی».
یعنی سه کارگردان (یک اکشنساز، یک ناشناخته و یک تازه کار)، سه بازیگر (دو آمریکایی و یک ایتالیایی)، یک مدل و خواننده گمنام فرانسوی و یک دلال و توزیعکننده فیلمهای سینما، کلیت ماهیت هیئت داوری اصلی جشنواره کن امسال بود.
شاید به همین دلیل بود فیلم الیویه آسایاس به نام «خریدار شخصی» که از سوی تماشاگران و حاضرین در سالن نمایش، به نحو تحقیرکنندهای هو شد، جایزه بهترین کارگردانی را گرفت! فیلم «اینجا فقط ته دنیاست» ساخته خاویر دولان که از سوی منتقدان بیارزش ارزیابی شده بود، جایزه بزرگ هیئت داوران (که دومین جایزه مهم جشنواره کن پس از نخل طلا محسوب میشود) را برنده شد! و فیلم «اینجانب، دانیل بلیک» که تکرار مکررات کن لوچ بود، چندان هم مورد استقبال منتقدان و کارشناسان واقع نشد (ازهمین روی هم در پیشبینی کمتر کارشناسی موفقیت آن در نظر گرفته میشد) نخل طلایی را دریافت نمود!! همچنین فیلم «فروشنده» که به نظر اکثر منتقدان حاضر در جشنواره، ضعیفتر از کارهای قبلی فرهادی ارزیابی شد، جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد!!!
باربارا شارِس، منتقد فیلمی که برای سالها در شیکاگو برنامه نمایش فیلمهای ایرانی برگزار نموده و بارها هم به تهران سفر کرده، در سایت راجر ایبرت نوشت: «… برخلاف فیلم «جدایی نادر از سیمین»، پیچیدگی داستان باورپذیر نیست و لایههای متعددی که از روایت خلق کرده چیزی به داستان اضافه نمیکنند…»
یا نیک جیمز، سردبیر مجله سینمایی «سایتاند ساوند» در گزارش خود از جشنواره کن، فیلم «فروشنده» را اثری «مایوس کننده» خواند و وبسایت روزنامه گاردین نقدی از «پیتر بردشاو» منتقد اصلی روزنامه منتشر کرد و به فیلم «فروشنده»، سه ستاره (از پنج ستاره) داد که در بین فیلمهای اخیر فرهادی که از همه با چهار یا پنج ستاره استقبال شده بود، کمترین به نظر میآید!
«تیم گریرسون» از اسکرین اینترنشنال هم سرگردانی اخلاقی و کنایه های دراماتیک سرراست فرهادی را این بار کم رمقتر از همیشه دانسته است و نوشته این فیلم به سختی میتواند تاثیر بگذارد.
البته این داوریهای غیرتخصصی به جشنواره امسال منحصر نبوده و در دورههای قبل هم سر و صداهایی درباره داوریهای ضعیف و عدم شایستگی برگزیدهها و انتخابها برپا شد که نشان از غیرتخصصی و سطح پایین بودن داوریها و حتی پارتی بازیهای سخیف و البته سیاسی کاریهای گلدرشت داشت.
مثلا در سال ۱۹۷۲ حضور سرگئی باندارچوک (از سینماگران دولتی اتحاد جماهیر شوروی وقت) به عنوان رئیس هیئت داوران جشنواره باعث شد تا فیلم «سولاریس» ساخته آندری تارکوفسکی (فیلمساز ناراضی روس) به نخل طلا دست نیافته و علیرغم تمام شایستگیها به جایزه ویژه هیئت داوران بسنده کند یا در سال ۱۹۸۳ که دو فیلم قوی «پول» ساخته روبر برسون و «نوستالگیا» به کارگردانی آندری تارکوفسکی در جشنواره حضور داشتند، به دلیل ریاست ایومونتان فرانسوی در هیئت داوران، نخل طلای جشنواره به فیلم فرانسوی «زیر آفتاب شیطان» ساخته موریس پیالا رسید که بنا به اظهار نظر اغلب منتقدین و کارشناسان سینمایی نسبت به دیگر فیلمها ضعیفتر بود و جایزه بزرگ هیئت داوران به طور مشترک به برسون و تارکوفسکی اهداء گردید!!
و از همه این موارد مهمتر اینکه برای زیر سؤال بردن وجه هنری جشنواره فیلم کن، همین بس که این جشنواره در هیچ دورهای، به اینگمار برگمان (به عنوان یکی از مهمترین اساتید هنر سینما) که اکثر سینما دوستان و منتقدین و کارشناسان سینما، او را به عنوان هنریترین فیلمساز تاریخ سینما میشناسند، نخل طلا اعطاء نکرده و به قول یکی از منتقدین، این شرم تاریخی همواره بر جبین جشنواره کن که خود را هنریترین جشنواره سینمایی میداند خواهد ماند. یعنی هیچ یک از ۳۸ فیلم بلند سینمایی که این کارگردان مهم سوئدی در طول ۶۰ سال جلوی دوربین برد (که بسیاری از آنها جزو برترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار آمدهاند)، حتی برای یک بار هم جایزه نخست این جشنواره مدعی هنر سینما را دریافت نکرده است!! البته در پنجاهمین دوره جشنواره، متولیان و مدیران وقت آن سعی کردند این شرم تاریخی را با اهدای جایزهای به نام «نخل طلای نخل طلاها» به اینگمار برگمان جبران کرده و سیاهی آن را از چهره جشنواره کن پاک کنند اما برگمان نپذیرفت و عطای کننشینان را به لقایشان بخشید!!
هیچ فیلی هوا نشد!
برخلاف اغلب دورههای قبل که معمولا جشنواره کن یک سورپرایزی ارائه نموده و به قول معروف فیلی هوا میکرد، اما امسال چنین اتفاقی نیفتاد. مضافا که به اعتراف بسیاری از شرکتکنندگان در این جشنواره در مجموع، فیلمهای امسال از کیفیت متوسطی برخوردار بوده و حتی آثار فیلمسازان شناخته شده هم به هیچوجه در سطح کیفی فیلمهای قبلی آنها نبودند.
فیالمثل اغلب تماشاگران و منتقدان، فیلم افتتاحیه یعنی «کافه سوسایتی» وودی آلن (فیلمسازی که دیگر به سرقفلی جشنواره تبدیل شده و همیشه هم در بخش خارج از مسابقه حضور دارد!) که به عنوان یکی از برگهای برنده جشنواره امسال در مراسم افتتاحیه اکران شد را نپسندیدند. بیشتر نقدها حکایت از آن داشت که فیلم وودی آلن این بار چنگی به دلها نزده و اثر قابل توجهی از کار در نیامده است. اگر چه خود وودی آلن، چند سال پیش با فیلم «پایان هالیوودی» پنبه همه فیلمهایی که برای جشنوارههای اروپایی مثل کن میفرستد را زده بود! ماجرای فیلمساز اسکار گرفتهای که پس از مدتها موفق میشد پروژهای را برای کار به دست بگیرد منتها از شوک ذوقزدگی، دچار نابینایی میشود. اما برای از دست ندادن کارش، کوری خود را پنهان کرده و در همان حالت نابینایی، فیلم را کارگردانی میکند که حاصل، صحنههای مضحکی از کار درمیآید مانند آنکه مقابل لنز دوربین ایستاده و دستور حرکت میدهد، یا هنگام کارگردانی از بلندی سقوط میکند و یا… فیلم او را که در هالیوود میبینند، دیوانه خطابش میکنند. در نتیجه فیلم را به جشنوارههای اروپایی برده و مورد تحسین و تجلیل قرار میگیرد!
استیون اسپیلبرگ (یکی دیگر از برگهای برندهای که مسئولان جشنواره تبلیغات زیادی برایش به راه انداختند برای اینکه نمایش نخست تازهترین فیلمش را به جشنواره کن آورده) اما او مثل برخی سالهای گذشته، امسال هم دو فیلم تولید کرده، یک فیلم به اصطلاح دست گرمی که قصهای کودکانه دارد به نام BFG که آن را برای کن فرستاد و یک فیلم جدی به نام «آنچه انجام میدهم» درباره لینسی آداریو (عکاس معروف جنگ ویتنام) که برای اسکار نگاه داشته است. بنابراین جشنواره کن علیرغم تبلیغ برروی نام اسپیلبرگ نتوانست فیلم اصلی این فیلمساز آمریکایی را نمایش دهد. همچنین فیلمهای پال ورهوفن و دو فیلم جیم جارموش (که در دو بخش جشنواره شرکت داشت) هم چندان جلب توجه نکردند، فیلم شان پن به نام «آخرین چهره» که به عنوان یکی از فیلمهای غافلگیرکننده جشنواره (باحضور دو بازیگر معروف، شارلیز ترون و خاویر باردم) مورد انتظار بود، اثری تهوعآور خوانده شد که حتی در ارزیابی کاربران وبسایت معتبر IMDB امتیاز افتضاح ۴/۳ را گرفت!! نمایش فیلم «جولیتا» پدرو آلمودوار که قرار بود یکی دیگر از شگفتیهای کن امسال باشد، واکنش سرد تماشاگران را به دنبال داشت ( گویا حتی در اکران کشورش هم با استقبال کم مواجه شده) و حتی فیلم برادران داردن که همواره محبوب جشنواره کن بودهاند، هیچ عکسالعملی را در سالن نمایش ایجاد نکرد و خاطره دست زدنها و تشویقهای ممتد تماشاگران که از تماشای آثار فوقالعاده به وجد بیایند، بر دل برگزارکنندگان باقی ماند!!!
بخشنامههای غلاظ و شداد
یکی دیگر از نقطه ضعفهای جشنواره امسال کن (که البته سال گذشته هم نمونه داشت) خبری بود مبنی بر اجبار خانمهای شرکتکننده به پوشیدن کفش پاشنه بلند! (سال گذشته گویا بخشنامه صادر شده بود که هیچ کس حق گرفتن عکس سلفی ندارد!!). به خاطر این عتاب و خطاب بود که برخی از بازیگران مشهور شرکتکننده در جشنواره همچون جولیا رابرتز و سوزان ساراندن بدون کفش و با پای برهنه برروی فرش قرمز جشنواره حاضر شدند!!!
فیلمهای سفارشی، پولهای امیر قطر!!
امسال هم مانند یکی دو سال اخیر، جشنواره کن (برخلاف فستیوالهای هم رده خود مانند برلین و ونیز) به طرز به اصطلاح گل درشتی، فیلمهای سفارشی (اغلب ضعیف) را در بخش مسابقه خود گنجانید. در نظر گرفتن یکی از رویکردهای اصلی دو سال اخیر سینمای غرب و هالیوود، یعنی پرداختن به تعرضات و تجاوزات جنسی برای عبور از علت اصلی آنها یعنی «سبک زندگی بیبند و بارانه غرب» و رسیدن به موضوعی حاشیهای به نام «تبعیض جنسیتی»، همچنین رویکرد دیگر سینمای غرب در تحقیر هویت آدمهای شرقی و ریشهها و سنتهای آنها در مقابل مدرنیسم غرب، سرگشتگی و مهاجرت آنها به سوی غرب همچون سفری اودیسهوار و یافتن هویت و مکان جدید به عنوان انتخاب مطلوب، باعث تسلیم شدن این جشنواره در مقابل تعدادی از فیلمهای سفارشی شد که از سوی کمپانیهای وابسته به اتحادیه اروپا مانند Les Films du Fleuve یا کمپانی «Memnto» و همچنین لابیهای سینمایی قدرتمند از سرمایهداران عرب همچون «انستیتو فیلم دوحه» وابسته به خاندان امیر قطر، سفارش ساخت آنها صادر شده و بودجه شان تامین گردیده بود.
کار به آنجا رسید که این جشنواره فیلم «فروشنده» را با همان موضوع سفارشی تجاوز و تعرض جنسی پس از اتمام مهلت دریافت فیلمها و حتی بعد از بسته شدن جدول فیلمهای بخش مسابقه و در نسخهای ناقص که گویا هنوز برخی امور فنی مانند صدا و موسیقی و اصلاح رنگ آن باقی مانده بوده، پذیرفت و به عنوان فیلم بیستویکم (در حالی که معمولا تعداد فیلمهای بخش مسابقه اصلی این جشنواره ۲۰ فیلم است) وارد رقابت اصلی جشنواره کرد!! جشنوارهای که پایبندی سخت برگزارکنندگان آن به قواعد و قوانین خودشان در میان جشنوارههای دیگر معروف بوده و از جمله محدودیت زمان دریافت فیلمها را به شدت رعایت کرده به طوریکه حتی یک ساعت هم فراتر نرفته و پس از پایان آن به هیچوجه فیلمی ولو قویترین اثر تاریخ سینما هم نمیپذیرفتند و یا پذیرش فیلمها براساس دریافت نسخه کامل آنها بوده که حتی در مورد کمترین و سادهترین امور فنی یک فیلم هم اغماض نشده و آن فیلم اساسا مورد بازبینی قرار نمیگرفت. برخلاف جشنواره فیلم فجر که مثلا فیلمها تا زمان نمایش در روزهای پایانی هم پذیرفته شده و بارها جدول آثار بخش مسابقه جابه جا میگردد و یا فیلمی تنها با یکی دو سکانس یا به صورت نسخه بدون صدا و یا حتی به صورت راف کات به نظر هیئت انتخاب رسیده و برای بخش اصلی پذیرفته میشود!!!
اما گویا جشنوارههایی همچون کن هم علیرغم تمامی شعر و شعارهای شداد و غلاظ، چندان با جشنواره فیلم فجر خودمان تفاوتی ندارد و آنگاه که پای سفارش و پارتی بازی به میان بیاید، همه قواعد و قوانین و ضوابط به سهولت شکسته میشود!
از همین روی اکثر همین فیلمهای سفارشی وارد بخشهای رقابتی و اصلی جشنواره شده و اغلب جوایزی هم دریافت کردند. همچون «اوه» ساخته پال ورهوفن، «دختر ناشناس» به کارگردانی برادران داردن، «فارغالتحصیلی» ساخته کریستین مونجیو که همان موضوع روابط پنهانی و تعرضات جنسی را دستمایه خود قرار داده بودند و فیلم «فارغالتحصیلی» جایزه بهترین کارگردانی را به دست آورد یا آثاری همچون «سگها» از بوگدان فلوریان میریکا، «راهب» ساخته هدی بن یامینا، «بیگانه» ساخته واچه بولگوریان که موضوع تحقیر هویت ملتهای شرق و سنن و آیین و باورها و ارزشهای آنان را در برابر برتری و قوت فرهنگ و هویت غربی زمینه داستانپردازی خود کرده بودند.
نکته حیرتآور آنکه هر ۷ فیلمی که با سرمایههای حدود ۵ میلیادری (برای هر کدام) از سوی «انستیتو فیلم دوحه» ساخته شدند، جایزه دریافت کرده یا مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفتند:
یعنی علاوه بر فیلم «فروشنده» که دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد بخش مسابقه را گرفت و فیلم سنگاپوری «شاگرد» که نامزد دریافت جایزه بخش نوعی نگاه بود، فیلم «سگ ها» از رومانی جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان (فیپرشی) را گرفت، فیلم فرانسوی «راهب»، جایزه اول بخش نوعی نگاه یعنی دوربین طلایی را دریافت نمود، جایزه بزرگ هفته منتقدان به فیلم «میموساس» از مراکش و اسپانیا رسید، جایزه SACD به فیلم کامبوجی/ فرانسوی «سرزمین الماس» اختصاص یافت و فیلم لبنانی فرانسوی «بیگانه» هم جایزه بزرگ ریل را از آن خود کرد.
و برای هر یک از این موفقیتها، الرمیحی (نماینده انستیتو فیلم دوحه و خاندان امیر قطر) در کنار عوامل فیلمهای یاد شده، برروی فرش قرمز رفته و چپ و راست عکس انداخت!
شاید سرازیر شدن اغلب جوایز جشنواره کن، تا این حد به صورت گل درشت و غلوآمیز به طرف فیلمهای سفارشی سرازیر نشده بود. شاید چنین امری در طول تاریخ جشنوارهها بیسابقه باشد که مدیران آن، همه سابقه و اعتبار هفتاد ساله خود را برای پول اعراب قطری و سعودی زیر پای گذارده و جشنواره و جوایز خود را دربست در اختیار آنان بگذارند!
منبع: کیهان