سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ خرداد ۱۳۹۵ در ۱۲:۵۰ ب.ظ چاپ مطلب

ماجرای تحریف‌های بی‌بی‌سی و ضرورت ورود تلویزیون به سریال‌سازی در حوزه تاریخ معاصر

rozegar-gharib

این روزها و در حالی که پخش سریال روزگار قریب از شبکه «آی فیلم» رو به پایان است، مرور نام فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره تاریخ معاصر بویژه دوران تلخ پیش از ۵۷ و با موضوع پرداختن به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم در روزگار «دوپهلوی» ساخته شده‌اند، ما را به این نتیجه می‌رساند که به واقع کوتاهی‌های فراوانی در این‌باره صورت گرفته است.

به گزارش سوره سینما، روزنامه وطن امروز در شماره امروز خود نوشت:

پرستارها در راهروی بیمارستان ایستاده و دارند جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را از تلویزیون تماشا می‌کنند. روی تخت اما دخترکی یک دنیا درد را دارد روایت می‌کند. زینب دارد برای دکترمحمد قریب تعریف می‌کند که چگونه مادرش به خاطر فقر، نداری و گرسنگی اول به او و برادرش، علی به زور مرگ‌موش خورانده تا بمیرند و از این محنتکده خلاص شوند و بعد که همسایه‌ها نجات‌شان دادند دست برنداشته و بار دیگر برای خودکشی و فرزندکشی، خود و زینب و علی را به چاهی انداخته است… در حالی که هیچ چیز برای خوردن نداشتند. دریغ از تکه‌ای نان که نجات‌شان دهد. از این معرکه بلا اما زینب جان سالم به در برده است و روایتگر دردهای خود و خانواده و در حقیقت دردهای یک ملت است. دکتر قریب به این دردها گوش می‌کند. حالا زینب از هوش رفته است. دکتر قریب به راهرو می‌آید تا  از پرستاران پیگیر مداوای زینب شود، اما آنها هنوز دارند جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را از تلویزیون تماشا می‌کنند و روایت اینجا تلخ‌تر می‌شود؛ جشن‌های ۸۰۰ میلیون دلاری (سال ۵۰) ۲۵۰۰ ساله در حالی برگزار می‌شد که  در همان تاریخ متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی می‌کردند. جشن‌های ۲۵۰۰ساله برای نمایش یک امپراتوری بود، امپراتوری‌ای که مردمانش را به قربانگاه می‌فرستاد، آن هم نه در میان معرکه جنگ، نه در اثر بیماری‌های فراگیر و نه به دلیل بمباران موشک‌های دشمن، که فقط به خطر گرسنگی و نداری و بی‌چیزی!  و این چند خط تنها خلاصه چند دقیقه‌ای از روایت این فلاکت و محنت در سریال تحسین‌برانگیز «روزگار قریب» بود.

روایت بخشی از تاریخ که امروز جوان‌ها از آن بی‌خبرند و نسل‌های جدید نسبت به آن آگاهی درستی ندارند در حالی که ماجرا برای روزگاران گذشته و سده‌های گذشته نیست، که ماجرای همین روزگار نزدیک و معاصر است و قصه روزگار «قریب».  و هنوز هستند کسانی که روایتگر آن محنت‌ها باشند. روایتگر روزهایی که به چشم خود دیده‌اند.  افسوس این نوشته اما آنجاست که تعداد سریال‌هایی مانند «روزگار قریب» به انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسد. سینما که انگار اساسا بنای چنین کاری ندارد و تلویزیون نیز در روزهای بازگشت سن و سال گذشته‌ها، وقت ندارد به چنین موضوعاتی بپردازد.

این روزها و در حالی که پخش سریال روزگار قریب از شبکه «آی فیلم» رو به پایان است، مرور نام فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره تاریخ معاصر بویژه دوران تلخ پیش از ۵۷ و با موضوع پرداختن به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم در روزگار «دوپهلوی» ساخته شده‌اند، ما را به این نتیجه می‌رساند که به واقع کوتاهی‌های فراوانی در این‌باره صورت گرفته است.  در روزهایی که شبکه‌های ضد انقلاب با جعل اسناد و تقلب در واقعیت، روزگار «قریب» را تحریف می‌کنند و سال‌ها و دورانی را که یک ملت می‌توانند بر صداقت و سلامت آن شهادت و گواهی دهند، با دروغ درمی‌آمیزند و برای مدتی خوراک رسانه‌ای مجموعه پادوهای خبری مخالف جمهوری اسلامی را  مهیا می‌کنند، ارزش و اهمیت سریال‌های فاخری چون «روزگار قریب» بیش از پیش هویدا می‌شود. شاید از جنس این سریال‌ها، حتی در ۱۲-۱۰ سال گذشته، جز یکی، دو فیلم و سریال، اثری دیگر را نتوانیم به خاطر بیاوریم.

اگرچه می‌توان به سریال‌های مناسبتی ایام دهه فجر که بیشتر با محوریت تاکید بر خفقان و نبود آزادی در دوران پهلوی ساخته شده‌اند، اشاره‌ای داشت اما نمایش دقیق وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم آن روزگار جز در یکی، دو فیلم و سریال در چند سال گذشته، مصداقی پیدا نمی‌کند. دیگر سریالی که در سال‌های اخیر با پرداخت به شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم ساخته شده است و اخیرا و پیش از «روزگار قریب» در «آی فیلم» بازپخش شد، اثر فاخر و ارزشمند جعفری‌جوزانی با عنوان «درچشم باد» است. در این مجموعه نیز تلاش شده است روایت صادقانه‌ای از تاریخ معاصر به شکلی کاملا هنری و به دور از شعارزدگی به تصویر کشیده شود که آمیزه‌ای از ادبیات عامیانه مردم آن دوران و جلوه‌های بصری زحمت کشیده شده‌ای است که با نمادها سروکار دارد و یک درام نیز در بستر آن شکل گرفته است. به واقع حرف در دهان مردم گذاشته نمی‌شود و روایتی خالص و سالم است که از دل مردم بر می‌آید و بر دل نیز می‌نشیند. بیژن، شخصیت اصلی داستان در فرآیندی که طی می‌شود،  با قیاس میان دوره پهلوی و دوران تازه جمهوری اسلامی و با افتخار به جهاد رزمندگان برای دفاع از ناموس، اسلام و وطن،  پلشتی و بی‌غیرتی رژیم پهلوی را که در ماجرای خالی کردن پادگان‌ها در هنگام ورود متفقین به خاک ایران به تصویر کشیده شده است، مذمت می‌کند.

همان‌گونه که گفته شد، از این دست سریال‌ها کم ساخته شده‌ است. با این همه با تسامح می‌توان «گذر از رنج‌ها»ی فریدون حسن‌پور را نیز به این ردیف اضافه کرد، چرا که با رویکرد ملودرام اجتماعی لایه‌ای از وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران پهلوی را نیز به تصویر می‌کشد. داستان «دنیا» روایت دختری است رنج‌کشیده از طبقه روستایی که در دوران خفقان رضاخان و پهلوی دوم متحمل مرارت‌های بسیاری می‌شود. همه در یک نظم ناشی از بی‌سازمانی اجتماعی به او ظلم می‌کنند. سال‌های ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ مقطعی از تاریخ پرفراز و نشیب ایران است که «گذر از رنج‌ها» روایتگر این سال‌هاست. اتصال یک زندگی خانوادگی به انقلاب و تحولات انقلابی که برخلاف عرف معمول در سریال‌ها این بار نه در مرکز شهرهای بزرگ و تهران بلکه در روستایی در گیلان روایت می‌شود، نقطه عطف ماجراست. «دنیا» دختری است که نماد مردم ظلم‌دیده و مستضعف است که چاره‌ای جز تسلیم در برابر مدیریت خان‌سالارانه و جبر سلاطینی دوره پهلوی ندارد؛ سال‌های سیاهی که برخی اصرار دارند فراموش شود.

روزهایی که در نتیجه حکومت پهلوی ۷۰ درصد مردم در روستاها از حداقل امکانات هم محروم بودند و در عوض تنها بخش کوچکی از تهران به عنوان نماد توسعه معرفی می‌شد و در همین حال خرج‌های کلان و فسادهای مستمر دربار هم چیزی برای ملت باقی نمی‌گذاشت و در نهایت در همین فضا و به‌رغم افزایش قیمت نفت و سود سرشار آن برای پهلوی، چیزی عاید مردم نمی‌شد. آنچه در پایان افسوس این نوشته را دوچندان می‌کند، این است که با وجود این همه سوژه و موضوع و روایت؛ «قحطی جنگ جهانی اول»، «حمله به مسجدگوهرشاد»، «ورود متفقین»، «پیشه‌وری و قحطی آذربایجان»، «کودتای ۲۸مرداد»، «خفقان دوران تاریک ۳۲تا ۵۷»، «فقر و فلاکت سال‌های پهلوی» و در عین حال «برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله»، «انقلاب سفید»، «کاپیتولاسیون» و چندین و چند موضوع و سوژه دیگر، به جای اینکه سینماگران و اهالی تلویزیون دست برتر در مواجهه رسانه‌ای با رسانه‌های چندده نفره را داشته باشند، اتفاقی که باید، رخ نمی‌دهد. حال آنکه حتی به اتفاق هم نباید بسنده کرد که باید کار ساخت و تولید کرد، چرا که در سال‌هایی که دشمن با قلب واقعیت و جعل اسناد تلاش می‌کند دوران فلاکت‌بار پهلوی را غیر از آنچه هست نشان دهد، شرایط باید به‌گونه‌ای باشد که ما در موضع سوال کردن پیرامون همه آن فلاکت‌ها و بدبختی‌ها باشیم، نه اینکه به پاسخ دادن به ادعاهای بی‌سروته و صدمن یک غاز رسانه‌ای تحقیرشده چون بی‌بی‌سی مشغول شویم.