سوره سینما – یاسر فریادرس: فرض کنید صاحب یک شرکت تجاری که اتفاقا معترضین زیادی دارد با تبلیغات و ارزان فروشی آنقدر محصول وارد بازار کرده است که پس از چند ماه بازارش اشباع شده است، طبیعی است که صاحبان شرکت باید فکری به حال روشی جدید برای فروش کنند وگرنه دیر یا زود تب فروش محصولات شرکت میافتد. در چنین شرایطی مدیرعامل شرکت با یک شوک تولید کالای فعلی را متوقف می نماید و محصول پرفروش رابه طرز دیگری به خریداران قالب می کند.
اما در سینما؛ فیلمی بیش از ۱۳ میلیارد می فروشد. این رقم برای فیلمی که حتی کارگردانش هم حاضر نیست از آن دفاع کند و به قول خودش یک سینمایی «پفک نمکی» است، باید مطلوب باشد. فیلمی که تلاش زیادی برای «خالی شدن محتوا» روی آن صورت گرفته است و در کنار شذوذات اخلاقی هدفی جز«پول» ندارد و طبیعتا از هر اتفاقی که باعث فروش بیشتر آن بشود استقبال می کند، چه این اتفاق «شرمندگی وزیر فرهنگ» باشد چه تصمیم «توقف اکران بعد از فروش ۱۳میلیاردی توسط معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی».
همه ی ۵ بند، نامه سرگشاده مانی حقیقی به وزیر ارشاد نیز بیشتر از آنکه حاکی از بیسر وسامانی وضعیت صدور پروانه نمایش باشد، نشان می دهد سر و صدایی که از سمت وزارت ارشاد و شخص وزیر بلند شد به نفع فیلم به پایان رسید چرا که چند هفته بعد از شرمندگی ظاهری وزیر در دیدار با مراجعه و پس از آن در گفتگو با یکی از روزنامهها، اکران فیلم کماکان ادامه داشت تا پس از تبدیل مانی حقیقی به «دومین کارگردان پرفروش سینمای ایران»(پس از مسعود دهنمکی) زمزمه پایین کشیدن یکی از سه فیلم او که بصورت همزمان در حال اکران هستند، نه تنها به فروش خود فیلم مورد بحث کمک کند، بلکه کمک فروانی به دیگر فیلمهای روی پردهی او و فروش احتمالی فیلم در شبکه نمایش خانگی هم نماید.
البته این نخستین باری نیست که شکایتهای آقای وزیر به طرز عجیبی به نفع مخاطب اعتراضهایش تمام میشود، دو سال پیش هم زمانی که طبق روال جشنواره ونیز فیلمهایی که شانس جایزه نداشتند در روزهای نخست جشنواره به نمایش گذاشته شدند، رخشان بنی اعتماد نیز که فیلمش در همان روزهای ابتدایی نمایش داشت بعد از سفر چند روزه به ونیز به ایران بازگشت تا دست خالی از سفر ایتالیا بازگشته باشد.
اما در همین زمان بود که اظهارات علی جنتی درباره «قصهها» جنجال آفرید. او پس از آن که «قصهها»ی رخشان بنیاعتماد بدون دریافت پروانه ساخت، تولید شد و بعد از آن هم بدون مجوز وزارت ارشاد راهی ونیز شد، گفته بود: «این کاری است که باید با آن برخورد کرد. بعضی فیلمها دست روی بعضی زخمها و نقاط سیاه میگذارند و این نگاه را به دنیا عرضه میکنند که کار نادرستی است. «قصهها» فیلم نامناسبی است. چرا در صحنه بینالمللی حضور پیدا میکند؟ بنده سئوالم این است که چرا به این فیلم مجوز ساخت داده شد.»
رخشان بنی اعتماد اما برنده ماجرا بود، او که تا پیش از این اتفاق ناکام از ایتالیا بازگشته بود، به درخواست جشنواره مجددا به ونیز بازگشت تا جایزه بهترین فیلمنامه هفتادویکمین دوره این جشنواره را تحویل بگیرد.
در اینکه اظهارات جنتی در این جایزه نقشی داشته است یا خیر هم اگر تردیدی باشد در استفاده جشنوارهی ونیز از فضای ایجاد شده نمیتوان به راحتی گذشت و از کل ماجرا می شود فهمید گلایههای جنتی نه تنها تاثیری علیه فیلم نداشته است بلکه به نفع فیلم هم تمام شده است. در نهایت هم «قصهها» بدون هیچ مشکلی وارد چرخه اکران و توزیع نمایش خانگی شد و با موفقیت عملیات خود را به پایان رساند.
اگر خوشبین باشیم و موضعگیری های جنتی را از سر دغدغه هم بدانیم، نباید از تاثیر سخنانش بر فضای فرهنگی چشم بپوشیم. سخنانی که در این مدت همواره نتیجه عکس داده است. چنانچه در ماجرای «۵۰ کیلو آلبالو» هم پروژه توقف فیلم پس از افتادن آن از کف فروش تبدیل به بهانهای برای باجخواهی دوباره روشنفکران از مدیریت دولتی با ابزارهایی مانند نامهنگاری کارگردانان در برابر پایین کشیده شدن فیلمها شد، درحالیکه فیلم حاشیهساز حقیقی حتی دو هفته قبل از سایر آثار اکران نوروزی روی پرده رفت و حالا بیش از سه ماه است که روی پرده است، در بهترین بازه اکران سال.
در چنین شرایطی برای محک واقعیت اظهارات جنتی در مورد محتوای چنین آثاری باید منتظر تصمیمگیری در مورد توزیع نمایش خانگی «۵۰ کیلو آلبالو» ماند. باید منتظر ماند تا درصد علاقه دولت به یک فیلمساز دردسرساز را فهمید؛ هر چند با اکران همزمان سه فیلم «اژدها وارد میشود»، «۵۰ کیلو آلبالو» و مستند «مهرجویی؛ کارنامه چهل ساله» می شود میزان دلبستگی دولت به این فیلمساز را حدس زد!