علیرضا زریندست با انتقاد از افراط در شیوه فیلمبرداری روی دست حاصل کار محمود کلاری و محمد آلادپوش در جشنواره سی و یکم فجر را تحسین کرد.
سوره سینما- کیانوش نژاد: نام علیرضا زرین دست با تاریخ سینمای ایران پیوند خورده است، او از معدود فیلمبردارانی است که علاوه بر داشتن سبک و شیوه شخصی که کاملا مشهود است، سابقه همکاری با کارگردانان معتبر و بزرگ سینما را دارد و در آثار آنها تواناییهای مختلفش را عیان کرده است. یکی از کارهای درخشان او را می توان در فیلم سینمایی «ملکه» دید که به زودی روی پرده می رود. با زرین دست درباره ویژگی های فیلمبرداری تولیدات سالهای اخیر صحبت کردیم.
بحثی که این چند سال اخیر در حوزه فیلمبرداری زیاد شده موضوع دوربین روی دست است، رویکرد و نظر شما در مورد این بحث چیست؟ و آیا نوع فیلم و فیلمنامه است که این زمینه را به فیلمبردار می دهد یا صرفا راحتی کار باعث تکرار این تجربه شده است؟
علیرضا زرین دست: یک فیلمنامه باید این کاراکتر و ویژگی را داشته باشد که شما برای تعریف آن به عنوان فیلمبردار از جهت تصویری به این نتیجه برسید که از دوربین روی دست استفاده کنید.البته باید این موضوعی را که من به عنوان فیلمبردار می گویم مورد عنایت و توجه کارگردان قرار بگیرد و او هم بخواهد که شما این کار را بکنید.به اعتقاد من خیلی از فیلم هایی که سال ۹۱ اکران شد این عارضه دوربین روی دست در آن ها وجود داشت، متاسفانه اصلا در خیلی از آن ها دوربین روی دست بی مورد، بی دلیل و بی ربط بود و به نوعی بیشتر شبیه اپیدمی بود تا شبیه اتفاقی که بتوان آن را مثبت ارزیابی کرد.به همین جهت آن فیلم هایی که به این نوع نگرش و سبک و استایل را دنبال میکنند کارهایی هستند که فکر شده است و مناسبت این روش با نوع فیلمنامه ارزیابی شده است، در اینگونه فیلم ها اگر کمی دقت و تامل بکنید می بینید که چقدر با مناسبت این اتفاق افتاده است.
و اینکه بعضی ها فقط همین راحت تر بودن فیلمبرداری و سرعت را ملاک دارند چطور؟
باید به آن ها گفت که مگر فیلمسازی کار راحتی است که سریع تمام شود؟ مگر ما فیلم می سازیم که فقط نانی از روزگار گیرمان بیاید و شکم خودمان را سیر کنیم؟ شاید این هم جزو زندگی کاری ما باشد اما ما نمی توانیم این را بهانه کنیم !
در چند سال اخیر چه فیلم هایی از لحاظ فیلمبرداری و ساختار، در ذهن شما ماندگار شده اند و فیلم توانسته به نوعی مطلوب، مخاطب را درگیر کند ؟
به نظرم به همان اندازه که سینمای ایران توانسته است به ابزارها و تخصص در ابزارهای فیلمبرداری و بداعت در آن دست پیدا کند به همان اندازه هم تماشاگر را به داخل سالن سینما می تواند بیاورد.خب مثلا شما وقتی فیلم «درباره الی» یا «جدایی نادر از سیمین» را میبینید میفهمید که فیلم از لحاظ ساخت و پرداخت، نوع فیلمنامه، بازیها درجه یک است و از لحاظ فیلمبرداری و روانشناسی که در تصویرش نیز به کار رفته است کاملا بداعت دارد و وقتی هم شما در سالن سینما مخاطبان فیلم را بررسی میکنید می بینید که تماشاگر دربست خود را در اختیار فیلم قرار داده است.البته فیلم های دیگری هم هست که می توانم از آن مثال بزنم مثل «استرداد» که فیلمبرداری اش را آقای محمود کلاری انجام دادند و یا «حوض نقاشی» که فیلمبرداری اش را آقای محمد آلادپوش انجام دادند.
اینکه می گویند فیلمبرداری، خوب می تواند خود را نشان دهد که فیلمبرداری اش دیده نشود و به نوعی به رخ کشیده نشود را قبول دارید؟
سینما مجموعی است از هفت هنر و این هفت هنر همگی دست به دست هم می دهند و حلقه های زنجیری تشکیل می دهند که شما را کاملا در اختیار می گیرند و بهتان نفوذ کنند تا دو ساعتی شما را از اطراف خودتان خارج کنند و دربست شما را داخل آن موضوع ببرند! فیلمبرداری زیر مجموعه ای از هنر سینماست که از این قضیه مستثنی نیست و نمی توان آن را کتمان کرد! به نظرم این موضوع به رخ کشیدن داستانی دارد که منطقی پشتش نیست؛ مثل اینکه شما بگویید من در فلسفه مثلا عرفان را قبول دارم ولی فلان قسمت دیگرش را قبول ندارم! در حال حاضر تکنولوژی در دنیا آن قدر زیاد شده است که ممکن است در طراحی حرکت دوربین و نوع چرخش آن هرگونه بداعتی به چشم بیاید، آیا دیده شدن این بداعت را می توان متهم کرد؟
یا کسی که به این بداعت رسیده است را می توان به این خاطر که با خلاقیت خود چیز جدیدی را کشف کرده است متهم کرد؟دوربین های مختلفی تولید شده است که مثلا بعضی از آن ها را می توانی در هوا با استفاده از وسایلی قرار دهی و از آن پلان های شاهکاری را بگیری و خب این پلان ها قطعا دیده می شوند آیا این باز یعنی به رخ کشیدن؟ در حال حاضر دوربین هایی تولید شده است که می توانی آن را مثل آتش گردان بچرخانی اش و تصویر مورد نظرت را بگیری، آیا این به رخ کشیدن است؟ می خواهم بگویم اگر شما فیلمی می بینید که فیلمبرداری اش دیده می شود این را نباید به حساب به رخ کشیدنش گذاشت. اصلا سینما اینگونه است و حتی یکی از دلایلی که مردم به سینما می آیند این است که تصویری را ببینند که از لحاظ سبک، کیفیت و ارزش دارای ویژگیهای خاصی باشد و این ویژگی های خاص فیلمبرداری خاصی هم می طلبد که نمی توان آن را به رخ کشیدن دانست!شما وقتی فیلم های خوب سینمای غربی را می بینید این ها مگر از لحاظ قدرت فیلمبرداری و از لحاظ جلوه های تصویری به رخ کشیده نمی شوند؟به نظرم آن ها می توانند با تصاویرشان ما را مرعوب کنند و ما هم می توانیم!
چقدر زمینه تحلیل و نقدهای کارشناسانه در حوزه فیلمبرداری به چشم می آید؟ و چقدر صرفا تحلیل و داوری در این زمینه به جملاتی مثل جذابیت های بصری فیلم خاتمه می یابد؟
به هر حال داوری و نقد سلیقه است، اما این سلیقه نمی تواند یک مانیفست یا حکم باشد.در این زمینه ما مسلما کمبود داریم اما مهم تر از آن این است که نمی توان یک اثر را به دلیل بی توجهی نقد و داوری به فراموشی بسپاریم و یک اثر دیگر به خاطر همین توجه ماندگار شود!در خیلی از مجامع بین المللی سینمایی و فستیوال ها به بعضی از فیلم ها جایزه می دهند که اصلا آن ها خوب نیستند و حتی هیچ کس هم نمی تواند پلانی از آن ها را به یادش بیاورد در شرایطی که در همین فستیوال ها به فیلم هایی جایزه نداده اند که بسیار ماندگار شدند.به نظرم تحلیل در این زمینه وجود دارد برای اینکه سینما بدون تحلیل پیش نمی رود و اصلا خود انسان بدون تحلیل پیش نمی رود، انسان ممکن است در روز میلیاردها بار بابت هر مسئله ای تحلیلی بکند و بعد تصمیم بگیرد و نوع اجرایش را انتخاب بکند چرا که انسان را از تحلیل نمی شود جدا کرد!
اما در مورد هنر قضیه کمی فرق دارد، به هر حال هنر چیزی است که نمی شود در یک لحظه تحلیلش کرد؛ هنر در طول زمان معانی مختلفی را به وجود می آورد و تحلیل های مختلفی را به وجود می آورد.در هنر کسی که در یک مقطعی از یک تابلو نقاشی بدش می آید و آن را نقد می کند ممکن است مثلا ۱۰-۱۵ سال بعد شیفته آن تابلو شود به خاطر اینکه نگاهش، تحلیلش و نسبتش با زندگی تعریفی دیگری پیدا کرده است. باز بر می گردم به همان حرف قبلی ام که نقد سلیقه ای است ولی در واقع تعیین کننده نیست!
شما در زمینه ابداعات وسایل کمک کننده برای فیلمبرداری ید طولایی دارید فکر می کنید چقدر این ابداعات وسایل مکانیکی و … در زمینه سهولت و بداعت در فیلمبرداری موثر است؟
من تقریبا هر فیلمی را که انجام دادم ابداعاتی داشته ام که بخش اعظم ابداعات در فیلمم را اکثر فیلمبرداران ایران در فیلم هایشان انجام می دهند. در هر صورت به نظرم موضوع مهمی است و قطعا کیفیت و تاثیر خوبی بر کار فیلمبرداری می گذارد، امیدوارم بیشتر این موضوع وجود داشته باشد.البته امیدوارم فقط صرف تقلید و کپی از ابداعات دیگران نباشد و خود فیلمبرداران هم بتوانند با خلاقیت دست به کشف در این زمینه بزنند اما متاسفانه در سینمای ما این قضیه کپی زیاد دیده می شود مثلا از آقای ایکس تعریف می کنند پس اگر کسی شبیه او اگر کار کند لابد دیده می شود .
به نظرتان سینمای دنیا در زمینه ابداعات این وسایل چگونه کار کرده است؟ آیا ما نسبت به سینمای دنیا در این زمینه کمبود داریم؟
در سینمای دنیا مثلا یک وسیله ای ساخته اند که بالای یک ماشین سنگین قرار می گیرد و در حرکت یک سری پلان را می گیرد، من خودم وقتی پلان ها را دیدم خنده ام گرفت چرا که برای گرفتن این پلان اصلا احتیاج به وسیله نیست و به راحتی می شود با روش های خیلی ساده تر این پلان را گرفت .به نظرم این ابزار زدگی و شیفتگی به ابزارآلات جدید و … همیشه در سینمای غرب وجود دارد و در خیلی از فیلم های دنیا، فیلم بیشتر از اینکه فیلم خوبی باشد از ابزارآلات برای بهتر شدن سود برده است که صرفا خواسته اند از ابزارشان استفاده کنند!
من چند وقت پیش یک فیلم دیدم که پلانی در آن بود که از یک شات بسته، صورت آدمی که روی زمین دراز کشیده بود دوربین ناگهان ازش بسیار فاصله می گرفت، خب این یک وسیله جدیدی است که تلسکوپی است و این کار را انجام می دهد ولی من وقتی پلان را دیدم کاملا متوجه این موضوع شدم که چون این وسیله را دارند این پلان را گرفته اند و هیچ زیرمتن قوی ای برای این کار ندارند، در واقع بدون این گونه فیلمبرداری این پلان هم، این فیلم هیچ گونه اتفاق عجیب و غریبی برایش نمی افتاد و فیلم بدی نمی شد و با آن پلان هم فیلم بهتری نشد.در واقع این پلان آنقدر مجرد بود که بسیار بی ربط گرفته شده بود و معلوم بود فقط به خاطر داشتن آن وسیله این کار را انجام دادند!در مورد کمبود نیز به نظرم اینگونه نیست و فکر می کنم سینمای ما تنها چیزی که از آن عقب افتاده است ویژوال افکت است و کمبود این موضوع را می توانیم به عین در فیلم هایمان ببینیم.
بسیاری از فیلمسازان بزرگ مثل کیارستمی، باشه آهنگر، بنی اعتماد، اعلامی و … کارشان را با شما شروع کرده اند، آیا باز هم زمینه را برای کار با فیلمسازان اولی فراهم می کنید و این فرصت را به آن ها می دهید؟
من شاید یکی دو سال دیگر بیشتر کار نکنم، البته همین یکی دو سال هم دلخوشی ام به فیلمسازان و کارگردان های خوب و مورد علاقه ام است که فیلم بسازند و من در کنارشان کار بکنم، در واقع سینما به شرایطی رسیده است که اصلا خوشایند نیست و اصلا موجب دلگرمی نیست، امیدوارم که حرف من اشتباه باشد و عکسش به وجود بیاید!اما اگر در این یکی دو سال هم فیلمساز اولی پیش بیاید با توجه به فیلمنامه تصمیم می گیرم!
ملاک همکاریتان فیلمنامه خوب است یا شرایط دیگری هم هست؟
بر اساس فیلمنامه و ارتباط برقرار کردن با خود فیلمساز در یک مدت که ببینم این فیلمنامه خوب را با این کارگردان می شود به یک فیلم خوب تبدیل کرد یا خیر، خصوصیات آدم ها خیلی مهم است و سینما یک کار انفرادی نیست و یک کار تیمی و گروهی است و آدم هایی که می توانند خودشان را با یک تیم و گروه هماهنگ کنند آن ها فیلمسازهای موفقی هستند که می توانند فیلم خوب بسازند.
شما جزو آن مدیر فیلمبردارهایی هستید که به واسطه تجربه، از پشت دوربین، کارگردانی هم بکنید؟
منظورتان از کارگردانی چیست؟
به هر حال بسیاری از فیلمبرداران به خاطر همین مقوله تجربه وارد قضیه میزانسن دادن و نوع حرکت دوربین و … می شوند.
نمی شود گفت کارگردانی! این بیشتر مشاوره است، کار سینما یک کار مشترک است و من در کار شرکت می کنم به این دلیل که دوست دارم فیلمی که کار میکنم فیلم خوبی بشود و بنا به خواست و موافقت کارگردان در کار شرکت میکنم، در صورتی که اگر کارگردان ضرورتی نداشته باشد من فیلمبرداری ام را می کنم.
چقدر ژانر فیلم در نوع ایده هایی که برای فیلمبرداری دارید تاثیر گذار است؟
من وقتی فیلمی را قبول می کنم در هر ژانری که باشد تمام کوششم را به کار می برم که به آن ژانر وفادار بمانم و سعی کنم که در کل کار بتوانم منعکس کننده آن ژانر برای آن فیلمنامه باشم .مثلا شما فیلم «آتش بس» را ببینید که روابط یک زن و شوهر در یک خانه است که به نوعی یک نوع روشنایی، جذب شدن به محیط و … رعایت شده و در طول فیلمبرداری آن کار کاملا انجام شده است.