به گزارش سوره سینما، مهدی خرامان در یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
سالهاست موضوع فرهنگ در رأس تذکرات مقام معظم رهبری قرار داشته و ایشان در دیدار اخیر خود با نمایندگان مجلس دهم به ولنگاری فرهنگی اشاره میکنند و نکته مهمی را درباره نظارت به مسائل فرهنگی در کشورهای غربی بیان میکنند: «ضرر فلانجور فیلم یا فلانجور کتاب یا فلانجور بازی رایانهای یا امثال اینها را کسی جرئت نمیکند بگوید که نبادا متهم بشوند به اینکه جلوی آزادی اطلاعات و جریان آزاد اطلاعات را گرفتهاند. آنهایی که اساس این حرفها هستند، خودشان بیشتر از ما در این مسائل سختگیری میکنند؛ این را باور کنید. حالا آزادترین مناطق دنیا از لحاظ اطلاعات، مثلاً فرض کنید دولتهای غربیاند، ازجمله امریکا؛ از خبرهای دقیق و روشنی که از امریکا میرسد در کنترل اطلاعات افراد و انگشت گذاشتن روی آن چیزهایی که دستگاه روی آنها حساس است، انسان واقعاً تعجب میکند؛ ما یکدهم آنها کنترل اطلاعاتی نداریم و نمیکنیم.»
نظارت نادرست و عدم کنترل باعث ارائه آثار فرهنگی نامطلوب میشود که این مشکل در عرصههای مختلف فرهنگی به وضوح دیده میشود، در سینما با فیلمهایی همچون «۵۰ کیلو آلبالو»، «دونده زمین»، «گینس»، «قصهها»، «طبقه حساس» و به تازگی «بارکد» که اجازه اکران داده شده است، در حوزه کتاب نامهایی از قبیل «دود»، «روضه نوح»، «دیوار»، «جناب آقای شاهپور گرایلی همراه خانواده» و «سپیدتر از استخوان» منتشر شده است و در تئاتر کشور با نمایشهایی همچون «نمایشگاه لودلو» و «هوهوایی» این خلأ نمایانتر شده است.
مشکلاتی که تنها به دلیل نظارت نادرست و عدم اهتمام به خطوط قرمز اخلاقی و فرهنگی باعث بروز این مسئله شده است، مشکلاتی که وزیر فرهنگ و ارشاد با آن سر و کار دارد و البته به سادگی از کنار این ولنگاریها عبور میکند و به همین کلام بسنده میکند: «۵۰ کیلو آلبالو از دست شورای صدور پروانه نمایش دررفته و به اشتباه مجوز اکران دریافت کرده است»، موضوعی که نه تنها اهتمام بخشیده نمیشود بلکه دستگاههای فرهنگی کشور برای تبرئه خود تنها یکدیگر را مقصر معرفی میکنند. در حالی که نظارت و کنترل در امریکا یکی از مهمترین اصول این کشور است و برای هر کدام از معیارهای خود قوانین و ضوابط مشخصی اعمال کرده است.
خط قرمزهایی که به نام سانسور شناخته میشود
تحقیق درباره ۱۱ سپتامبردر امریکا خط قرمز است. مسئلهای که به وضوح با سانسور کتاب «عملیات قلب سیاه» که درباره ۱۱ سپتامبر نوشته شده بود و توسط پنتاگون توقیف شد و اجازه انتشار کامل پیدا نکرد دیده میشود، به دستور پنتاگون کلیه کتابفروشیهای امریکا موظف به فروش نسخه سانسور شده «عملیات قلب سیاه» شدند و فروش نسخه سانسور نشده این کتاب ممنوع شد، پنتاگون این اقدام خود را به دلیل وجود داشتن اطلاعات محرمانه در این کتاب مرتبط دانست که به امنیت ملی امریکا زیان وارد میکند. کتابی که توسط «آنتوفی شفر» کارمند سابق دستگاه جاسوسی امریکا نوشته شده است پنتاگون را به دردسر انداخت و ۹۵۰۰ نسخه آن را زمانی که فروش آن شروع شده بود، از بین برد و نسخه دوم سانسور شده آن را منتشر کرد. و در آن زمان نویسنده کتاب آنتوفی شفر را از مصاحبه با رسانهها ممنوع کرد، و یا «آرت اولیویر» تهیهکننده فیلم «عملیات ترور» که به موضوع ۱۱ سپتامبر پرداخته است میگوید: «هیچ شخص خارجی اجازه نداشت در تولید فیلم درباره ۱۱ سپتامبر همکاری کند؛ از این رو من خودم کار را شروع کردم، بعد از ساخت فیلم هم پیش افرادی که با آنها کار کرده بودم فیلم را معرفی کردم و فیلم علاقهمندان زیادی برای نمایش پیدا کرد اما بعد از ساخت فیلم و به خاطر فشارهای بیرونی کسی حاضر به پخش فیلم نشد. سانسور در امریکا واقعاً شدید است، حالا ممکن است رسانهها طور دیگری نشان دهند؛ در امریکا تا زمانی آزادی بیان دارید که کسی آن را نشنود و ۹۰ درصد مردم امریکا اطلاعاتشان را از طریق رسانههای تصویری و روزنامههایی میگیرند که عملکردشان از سوی سازمان سیا کنترل میشود و مأموران امنیتی در هر کدام از این رسانهها حضور دارند و اطلاعات خروجی را کنترل میکنند.»
مرزهایی که در ایران به یکی از اقدامهایی که امریکا برای مدیریت محصولات فرهنگی خود انجام داده است، قرار دادن ریتینگ یا درجهبندی سنی است که شاخصترین آن در سینما به چشم میخورد، از سال ۱۹۶۸ انجمنی به نام MPAA قوانین موجود برای ردهبندیهای فیلم و تئاتر و تلویزیون که در ۶ گروه، اکران عمومی، تصمیمگیری با والدین، تذکر قاطع به والدین، تماشا تحت نظارت، افراد بالای ۱۷ سال و آزاد و یا بدون درجهبندی تدوین کرده است و آن را به صورت بخشنامه به تمام کمپانیهای فیلمسازی میفرستد. مسئلهای که به محتوای فیلم پرداخته میشود و برخلاف تصور تنها به مسائل جنسی یک اثر نگاه نمیشود بلکه به بسیاری از معیارهای مهم اخلاقی و خانوادگی مانند فحاشی، خشونت و استفاده از دخانیات توجه میشود و برای پیادهسازی این ارزشها و رعایت آنها قوانین محکمی در نظر گرفته شده است، مسائلی که در بسیاری از فیلمهای ایرانی دیده میشود اما چنین نگاهی در داخل وجود ندارد.
فریادهای دالتون
در زمان سناتور جوزف مککارتی روندی در امریکا آغاز شد که به «مککارتیزم» مشهور شد. در طول سالهای دهه ۵۰ کمونیستها یا افرادی که با کمونیستها سمپاتی داشتند در امریکا شناخته شدند و به زندان محکوم گشتند. در هالیوود فقط بیش از ۳۰۰ نفر بیکار شدند. عدهای مثل چارلی چاپلین و اورسن ولز هم مجبور به مهاجرت شدند. یکی از فیلمنامهنویسانی که به شدت درگیر ماجرای مککارتیزم شد، دالتون ترامبو بود. نویسندهای که تنها به دلیل افکار و عقیدههای درونی خود ۱۱ ماه به زندان محکوم شد و بعد از بیرون آمدن از زندان مجبور شد به صورت مخفیانه و با نام مستعار فیلمنامهنویسی را ادامه دهد. وقتی «تعطیلات رمی» اسکار بهترین فیلمنامه را برد، به دلیل اینکه با نام مستعار آن را نوشته بود از خانه مراسم را نگاه میکرد، شخصیتی که در سال ۲۰۱۵ جی روچ کارگردان هالیوودی زندگی آن را به تصویر کشید و حقایق عجیبی در فیلم «ترامبو» پردهبرداری کرد.
جی جورچ در این فیلم نشان داد که زمانی دالتون ترامبو در دسامبر ۱۹۴۷ برای دفاع از خود در «کمیته فعالیتهای خلاف شئونات امریکایی» مجلس امریکا فریاد میزد «با کدام مدرک من را متهم میکنید، آیا این کمیته حق دارد عقیدهها را متهم کند و افکار درونی انسان را جرم بداند» و تنها پاسخی که میشنوید این بود که «متهم را بیرون ببرید» و یا زمانی که برای دفاع از حق ابتدا باید به این سؤال پاسخ میداد: «اول بگو کدام طرفی هستی»، متمم اول قانون اساسی ایالات متحده امریکا که مهمترین جزء اصلی خود را آزادی بیان نوشته بود در ۱۵ دسامبر ۱۷۹۱ به جهان شناخته شد و یا زمانی که رونالد ریگان هنوز مدیر اتحادیه سینماگران بود و در حال پذیرفتن شرایط نمایندگان مجلس امریکا بود تا «صنعت سینمایی هر کاری انجام دهد تا از تأثیرات مخرب افکار غیرامریکایی خلاص شود» سیاستمداران امریکایی در حال نظریهپردازی درباره نشر مفاهیم آزادی بیان در دنیا بودند.
در هر حال مسائل مطرح شده تنها برگی از رفتارهای امریکا در برابر معیارها و ارزشهای این کشور است، البته مطمئناً ماهیت آنها مد نظر نیست بلکه ضوابط و سختگیری آنها در برابر خطوط قرمز خود ملاک است، قوانینی که به هیچ عنوان در ایران براساس ارزشهای معین کشور مشخص نیست و همین امر باعث نگاه سلیقهای به ارزشهای فرهنگی شده است، مسئلهای که از عدم اهتمام مسئولان سرچشمه میگیرد، موضوعی که به وضوح در کمیسیون فرهنگی مجلس دهم که تنها ۴ نماینده برای حضور در آن اعلام آمادگی کرده بودند به چشم میخورد و یا رفتارهای پرتناقض وزارت فرهنگ و ارشاد در حوزههای مختلف فرهنگی که مشخصترین آن سینما است، حوزهای با اهمیت بالا که تنها قانون دیده شده آن نگاه سلیقهای افراد و وادادگی مسئولان در این امر بوده است، وادادگی و عقبنشینی از معیارها که به ولنگاری تبدیل شده است.