سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۴ خرداد ۱۳۹۵ در ۱۲:۵۲ ب.ظ چاپ مطلب

«ایستاده در غبار» تصویری عمل‌گرایانه از حاج احمد

istade-dar-ghobar

با این روش مهدویان ایستاده در غبار به ضیافتی برای چشم‌ها بدل کرده است. برای درک بهتر شکوه بصری فیلم که در عین سادگی تاثیر عظیمی بر جای می‌گذارد به صحنه تسخیر آن روستای کوچک در منطقه‌ای صعب‌العبور در کردستان توجه کنید، که با سادگی تمام یک آن و لحظه زیبا و باشکوه می‌سازد.

به گزارش سوره سینما، ایستاده در غبار را می‌شود به فرم منحصربه‌فردش محدود کرد. اما با این کار ظلم بزرگی به روایت خوددار و جذاب فیلم کرده‌ایم. روایت باشکوه و در عین حال ساده‌ای که بعد از مدت‌ها یک قهرمان واقعی را روی پرده سینما می‌آورد.

داکیو درام برای مهدویان ابزاری است که از آن برای نزدیک شدن به شخصیت‌اش استفاده می‌کند. نگاه مهدویان در این فیلم نگاهی است خوددار و گزارش‌گونه. نگاهی واقعی به قهرمانی که زندگی بسیار پرفراز و نشیب و پرحادثه‌ای داشته است. قالب داکیودرام باعث شده مهدویان در مواجهه با قهرمان فیلمش اسیر احساسات ملودراماتیک نشود. مثل یک جراح درون ذهن و ضمیر متوسلیان را بشکافد و تصویری عینی و ملموس از او نشانمان دهد. تصویر مردی که اشتباه هم می‌کند ولی علی‌رغم این اشتباهات بسیار بزرگ است. اسیر احساس می‌شود. کمی خودخواه و خودرای است. ولی در نهایت مردی است که برای عقیده‌اش تا پای جان مبارزه می‌کند.

 احمد متوسلیان در ایستاده در غبار یک قهرمان واقعی است. قهرمانی که فرشته نیست. پایش روی همین زمین سفت و سخت است. واقعی می‌بیند و واقعی تصمیم می‌گیرد. احمد متوسلیانی که به گفته دوستش از همان زمان کودکی خواستار قدرت است. از ابراز قدرت هیچ ترسی ندارد و علناً با تصمیم‌های شورای سپاه مخالفت می‌کند. همه این‌ها را بگذارید از روایت خانواده‌اش از کودکی او که پسری بوده آرام و سربه‌زیر. آرام و نجیب و مهربان. اما همین پسر می‌تواند جلوی جمع بزرگی از سربازان فرمانده یک گردان را شماتت کند. هر چند که بعد در حضور همان سربازان از او عذرخواهی می‌کند و او را در آغوش می‌گیرد.

همه این تفاوت‌ها و تضادها است که از احمد متوسلیان یک انسان ساخته است. انسانی که به جای تصویر کلیشه‌ای رزمنده همیشه آسمانی پایش روی زمین است. یک انسان است که به تصمیم‌های فردی‌اش وابسته است و خودش راه خودش راه پیدا می‌کند. همانقدر که نرم‌دل و مهربان و آرام است. خشن و تندخو و عصبانی هم هست. قهرمان از دل همین تضادها بیرون می‌آید. قهرمانی که از همان ابتدا فرشته باشد برای تماشاگران جذاب نیست.

 متوسلیان ایستاده در غبار زمینی زمینی است و همین جذابش کرده. کمی خلاف جریان هم هست چون ازدواج را پس می‌زند. چون در دنیای مردانه او جایی برای حضور زنان نیست. او مرد رزم است نه مرد برم. نگاه سرد و رئالیستی مهدویان با آن نریشن‌هایی که در اغلب موارد گزارشی از یک وضعیت ساده است چنان به عمق و ضمیر شخصیت نزدیک می‌شود و تضادها را هنرمندانه کنار هم می‌نشاند که وقتی به آن صحنه باشکوه میان جنگ می‌رسیم می‌دانیم احمد متوسلیان زیر چه فشاری آن گوشی را بالای سرش نگاه داشته است. فشاری که به استیصال ختم نمی‌شود و تصویر عمل‌گرایانه‌ای از متوسلیان بازتاب می‌دهد.

istade-aks

مهدویان قالب داکیودرام را به خوبی می‌شناسد. در یک مستند ده قسمتی آن را آزمایش کرده و در نخستین تجربه سینمایی‌اش حشو و زوائد آن را زدوده تا به بتواند روایت پرحادثه‌اش از زندگی احمد متوسلیان را به مینی‌مال‌ترین شکل ممکن بازگو کند. خانواده شهید باقری حضور پررنگی در میان تصاویر بازسازی شده داشتند و همین باعث می‌شد ریتم فیلم مدام اُفت کند. اما مهدویان در ایستاده در غبار تمام گفت و گوها را به نریشن بدل کرده تا فیلم از خلوص بیشتری برخوردار شود. بیشتر تصویری باشد تا کلامی.

با این روش مهدویان ایستاده در غبار به ضیافتی برای چشم‌ها بدل کرده است. برای درک بهتر شکوه بصری فیلم که در عین سادگی تاثیر عظیمی بر جای می‌گذارد به صحنه تسخیر آن روستای کوچک در منطقه‌ای صعب‌العبور در کردستان توجه کنید، که با سادگی تمام یک آن و لحظه زیبا و باشکوه می‌سازد. فیلم به لحاظ تصاویری آماتوری است. طوری فیلم‌برداری شده که انگار آن را یک فیلم‌بردار ناشی ساخته‌ است. اما همین تصاویر ناشیانه و پرتکان تماشاگر را به دل حادثه می‌برد و باعث می‌شود در لحظاتی فیلم از یک مستند خبری هم فراتر برود و بدل به واقعیتی ملموس شود.جزئیات درون قاب انقدر با وسواس و دقیق کنار هم چیده شده‌اند که تماشاگر لحظه‌ای خود را خارج از آن فضا حس نمی‌کند.

ایستاده در غبار می‌تواند یک طرح‌نو، یک احیای مجدد برای سینمای جنگ ما باشد. هم قالبی نو دارد، هم قهرمانی ملموس و هم روایتی درگیرکننده و بی‌طرفانه. اما دو نکته ویژه هست که ایستاده در غبار را بدل به فیلمی ماندگار می‌کند. اول آن‌که قهرمانش را با تمام خصائص مثبت و منفی‌اش نشانمان می‌دهد و او را از روی زمین به آسمان می‌برد نه برعکس و دوم آن‌که به شدت فیلم باشکوهی است. آن هم شکوهی که از دل سادگی به دست آورده. شکوهی که با قناعت آمیخته شده و حاصلش شده آن لحظه بسیار زیبا. لحظه بالا بردن گوشی بی‌سیم در میانه جنگ. قدرت و شفقت و تنهایی و غرور یک مرد در آن لحظه است و هیچ‌چیز زیباتر و باشکوه‌تر از این نیست.

istadeh_1

منبع: فردا