سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۳۱ خرداد ۱۳۹۵ در ۱۰:۳۴ ق.ظ چاپ مطلب

چرا «بارکد» یک پسرفت در کارنامه سینمایی کارگردانش است؟

barcode2

«بارکد» یک عقب‌گرد آشکار در کارنامه کارگردانی است که ترجیح می‌دهد سالی یک فیلم بسازد بلکه از دخل و خرج گیشه سالانه سینمای ایران عقب نماند اما افسوس که در این تلاش برای فیلمسازی سالانه ذره ذره استعدادهایی که در این کارگردان وجود دارد هم هدر می رود.

به گزارش سوره سینما، مصطفی کیایی کارگردان «بارکد» سعی زیادی دارد که با مانور کردن بر چرایی سانسور شدن صدای یک رپر غیرمجاز از تیتراژ فیلمش خود را مظلوم نشان دهد. مظلوم از این حیث که فیلمش گرفتار ممیزی موسیقی شده و این بدترین برخورد با کارگردانی علاقمند به موسیقی است(!) اما کیایی یادش می رود که بگوید بودن یا نبودن صدای یک رپر چه مشکلی از فیلمی حل می کند که از روایت گرفته تا ساختارش ساده انگارانه شکل گرفته؟

فیلمی که داستانی درست را در فرمی متناسب به خورد مخاطب داده باشد با یک تغییر تیتراژ شالوده اش به هم نمی ریزد و کارگردانش مدام مجبور نیست اداره نظارت را بخاطر حذف یک صدای چند دقیقه ای نکوهش کند.

اما «بارکد» نه فیلمنامه درستی دارد نه شخصیت پردازی کاملی و نه ساختار اجرایی هماهنگ و دقیقی و در نتیجه کارگردان باید با توسل جستن به ممیزی یک رپر، از پاسخگویی به همه این کمبودها طفره رود.

تجربه‌گرایی در بن‌بست

مصطفی کیایی مانند منوچهر هادی جزو کارگردانان تجربه گرای ماست و همین تجربه گرایی باعث شد بتواند از نوعی سینمای دمدستی که «بعدازظهر سگی سگی» ارائه داده بود و نمونه ای تقلیدی از “اخراجیها” در “ضدگلوله” به یک درام خیابانی نسبتا خوش ساخت مثل «خط ویژه» برسد ولی مشکل اینجا بود که تبدیل “خط ویژه” به فیلم محبوب مخاطبان جشنواره سی و دوم باعث شد این کارگردان در ساخته های بعدیش به جای امتداد تجربه گرایی سعی کند همان الگو را در “عصر یخبندان” و “بارکد” تکرار کند؛ الگویی متکی بر حضور یک آقازاده در دل درام و چرخاندن بقیه کاراکترها حول وی و البته که در این چرخاندن نوعی تقلید کورکورانه از شکست زمانی الخاندرو گونزالس ایناریتو و کوئنتین تارانتینو در “عشق سگی” و “پالپ فیکشن” هم به چشم می خورد.

اما مشکل اینجاست کارگردانی به سراغ بازی با زمان می‌رود که کمترین درکی از فلسفه فرم ساختاری متکی بر رفت و برگشت زمانی یا ساختار زمانی متقاطع ندارد.

«بارکد» یک داستان پرکلیشه و البته واپس‌گرا درباره تلاشهای نافرجام دو جوان ابله برای رسیدن به خواسته‌های مادی خود را در شرایطی روایت می کند که کارگردان سعی زیادی کرده با رفت و برگشتهای زمانی به خیال خودش محصول مدرن تحویل مخاطب دهد اما مشکل اینجاست که کلید رفت و برگشت زمانی که پیش رو گذاشتن بُعدی سوم از شخصیتها ورای بعد ظاهری آنهاست ابدا در فیلم وجود ندارد.

رفت و برگشت زمانی برای چه؟

اگر تارانتینو در “پالپ فیکشن” زمان را به هم می ریزد هدفش این است که با شکل دادن داویری به مرکز زمان حال، درست شبیه خاطره نگاری هایی که در ذهن صورت می گیرد بعد سوم شخصیتها را بیرون بکشد اما در «بارکد» چه؟ کدام بُعد دیده نشده شخصیتهای اصلی فیلم با رفت و برگشتهای زمانی ارائه می‌شود.

ماهیت تمام کاراکترها درست مانند تیپهای فیلمفارسی در روترین شکل ممکن قرار دارد و فقط دوز لودگی است که در این رفت و برگشتها افزایش می یابد؛ آن هم نوعی از لودگی که تمرکزش بر استفاده فراوان از دیالوگهای دوپهلوی جنسی است بلکه فقر درام به این واسطه پوشش داده شود.

افراط در لودگی‌های جنسی

بدبختانه کارگردان در این لودگیهای جنسی آن قدر پیش می رود که بررسی جداگانه دیالوگهای فیلم منهای تصویر به شدت ناگوار به نظر می رسید. کافی است فکر کنیم این فیلم اگر بنا باشد به مانند برخی دیگر آثار سینمایی به صورت فیلم-رادیو از یکی از شبکه های رادیویی روی آنتن رود آن گاه چند درصد از آن باید حذف شود.

لودگی های ضداخلاق و ساختار روایی بی ربط و فقر ماده داستانی بکر را که کنار بگذاریم به شخصیت پردازی ساده انگارانه ای می رسیم که کیایی از اغلب شخصیتها و به‌خصوصی “پدرخوانده” خود با بازی رضا کیانیان ارائه داده. این “پدرخوانده” که انگار یک رانتخوار کلان یا “یقه سفید” است به راحتی اسیر ترفندهای جوانی میشود که تقریبا تمامی نقشه های کلاهبردارانه اش با شکست مطلق مواجه شده!!!

«بارکد» یک عقب‌گرد آشکار در کارنامه کارگردانی است که ترجیح می‌دهد سالی یک فیلم بسازد بلکه از دخل و خرج گیشه سالانه سینمای ایران عقب نماند اما افسوس که در این تلاش برای فیلمسازی سالانه ذره ذره استعدادهایی که در این کارگردان وجود دارد هم هدر می رود و فیلم به فیلم محصولی ابترتر و خنثی تر از قبل پیش روی مخاطب گذاشته می‌شود.

منبع: نسیم