سوره سینما– محمدرضا شهبازی: بعد از ریاست عربستان بر پنل حقوق بشر سازمان ملل و ریاست رژیم صهیونیستی بر کمسیون ضد تروریسم این سازمان، ساخت سریال درباره واردات برنج توسط شرکت محسن را میتوان یکی از نشانه های بی در و پیکر بودن دنیا دانست! اما به هر حال این سریال هم به پایان خود رسیده است و با فرارسیدن عید فطر، بازیگران راهی جز متنبه شدن ندارند. چند جور پایان بندی برای این سریال به نظر ما رسیده است که میخوانید:
۱/ پایان غیر منتظره
ناصر میرود سراغ اسدی تا او را بکشد. صابر هم از اینکه توانسته ناصر را گول بزند و اسدی را مقصر جلوه دهد خوشحال است. ناصر با اسدی درگیر میشود و او را هل میدهد و سر اسدی به پلهای که در سینمای ایران زیاد است برخورد کرده و بیهوش میشود. در همین لحظه مسعود با موتورش سر میرسد و ماجرا را به ناصر میگوید. ناصر متنبه شده و میخواهد کاری کند تا اسدی نمیرد اما نمیتواند. در همین زمان یکی از برندگان قرعه کشی برنج محسن با سمندی که در قرعه کشی برده از راه میرسد و اسدی را به بیمارستان برده و نجات میدهد!
۲/ پایان آموزنده
همه چیز به خیر و خوشی تمام شده و همه آدم بدها به سزای اعمالشان رسیده و همه آدم خوبها با هم آشتی کرده و آمده اند خانه بزرگتر فامیل جمع شدهاند و میخواهند شام بخورند. سر سفره شام یک پارچ سفالی فیروزه ای پر از دوغ وجود دارد که نماد محبت در جامعه سنتی ایران است. در حالی که همه دارن شاد و خندان شام میخورند و برای همدیگر برنج میکشند و خورش میریزند، ناصر به مادرش میگوید: مادرجون سابقه نداشته غذای شما بدون تهدیگ باشهها!
و مادر جون بعد از اینکه با لبخند دو بار به اینطرف و آنطرف نگاه میکند میگوید: بخدا تقصیر من نبود، این برنجهای وارداتی تایید نشده ته دیگ نمیگیرن، میسوزه!
مسعود در حالی که با دست سه بار میزند روی شانه ناصر میگوید: ناصر از بچگی هم ته دیگ دوست داشت.
همه میخندند. مادر جون میگوید: بفرمایید.. بکشید تو رو خدا… از دهن میفته!
۳/ پایان باز!
ناصر سوار بر خودرو شاسی بلند خارجیاش دارد صابر را تعقیب میکند. صابر سوار بر یک خودروی وطنی ساخت یکی از دو شرکت بزرگ تولید کننده خودرو در حال فرار است. بعد از یک ربع که شاهد این تعقیب و گریز هستیم، ناگهان خودروی ناصر ریپ زده و خاموش میشود. ناصر با کف دست میکوبد روی فرمون و میگوید: لعنتی… الان وقت خاموش شدن بود؟!
بعد ما از درون خودرو صابر را که دارد با یک خودروی وطنی بیست سی میلیونی مثل قرقی فرار میکند و ویراژ میدهد را میبینیم تا اینکه از دید خارج میشود.
این پایان نشان میدهد که احتمالا یکی از دو شرکت تولید کننده خودرو اسپانسر فصل دوم این سریال در ماه رمضان سال آینده هستند!