به گزارش سوره سینما، هنر هفتم روایتگر داستانهای ناب ذهن انسان است؛ داستانهایی که براساس ایدههای خلاقانه خلق میشوند و انسان گاه گاهی دل به دریا، فضا، زیر زمین، وحشت، خنده و گریه میدهد تا با خود تجربه وصفناپذیری از سالن سینما بیرون بیاورد، اما ایده تنها قسمتی از این مسئله است و بقیه به پردازش و پرورش معیارهای داستانی بر میگردد تا به یک اثر ارزش دهد، اما اگر تنها کارگردان به ایده خوب خود و بازیگران فیلم متکی شود، همان اتفاقی خواهد افتاد که اکنون برای فیلم «دراکولا»ی رضا عطاران رخ داده است؛ یعنی در ابتدای مسیر به دلیل نام بازیگران و موضوع جدید و جالب فیلم، تجربه فروش فوق العادهای را خواهد کرد، اما بعد از مدتی مخاطب نهتنها آن را پس میزند، بلکه از بازیگران فیلم دلزده و ناامید میشود.
مسئلهای که سینمای ایران مدتهاست از این خلأ رنج میبرد و کجدار و مریز با او مدارا میکند، اما این زنگ خطر خوبی برای کارگردانها و نویسندگان سینمای ایران است، که تنها به ایدهها و بازیگران خود اتکا نکنند، بلکه بیشتر وقت خود را برای ساخت و شکلدهی داستان صرف کنند و کار را به کاردانش بسپارند، البته این مسئله زمانی رخ میدهد که نویسندگان گرامی عینک بدبینی خود را که دم از سانسور میزند، کنار بزنند و بهدنبال ایدههای ناب بگردند، مسئلهای که میتوان در سینمای هالیوود به وضوح مشاهده کرد و به همین دلیل رسانه ملی که بیشترین محدودیتها و خط قرمزها برای او شناخته میشود، بسیار راحتتر فیلمهای هالیوودی را از فیلمهای ایرانی به نمایش میگذارد، زیرا از نظر محتوایی و پردازش داستانی بسیار قویتر است و مخاطب میلیونی آن علاقه بیشتری به تماشای چنین فیلمهایی دارد. در هر حال شاید مخاطب ایرانی افسوس تماشای فیلمهای برتر دنیا را روی پردههای عظیم سینما در دل داشته باشد که همین باعث شده است دیرتر تفاوت فیلم خوب وبد را با تمام وجود درک کند و لذت لانگشات را کمتر حس کند و یا فیلمهای دروغین ایرانی با پسوند فیلم «سینمایی» را بالاجبار تماشا کند، اما شاید افت فروش فیلم «دراکولا» نقطه شروعی باشد برای حرکت مخاطبان به سوی فیلمهای حقیقی سینما تا قدرت هنر هفتم را بیشتر درک کنند و سینما شاهد روزی باشد که به جای یک یا دومیلیون مخاطب سینما از جمعیت ۸۰ میلیونی کشور، حداقل نیمی از آن لذت تماشای فیلم را در سالن سینما که همراه بودن جمعیت را با خود دارد، تجربه کند.
منبع: روزنامه جوان