سوره سینما : مدیریت سینمای ایران در چند وقت گذشته به واسطه حواشی متعددی که درگیر آن شده، روزهای سختی را پشت سرگذاشته است. حواشی ایجاد شده در ارتباط با پخش تیزر فیلمهای سینمایی از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان و پس از آن توقیف یکی از این فیلمها توسط قوه قضاییه و مطالبات و فشارهای برخی از اهالی سینما برای قانونی شدن تبلیغات ماهوارهای فیلمهای سینمایی در کنار اعتراضات به ماجرای صدور حکم حکومتی حجتاله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، برای ارائه پروانه ساخت به دو فیلم توقیفی «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» و «پارادایس» و همچنین حواشی پیش آمده در ارتباط با پرونده پزشکی مرحوم کیارستمی و احتمال سهلانگاری تیم پزشکی در جریان درمانی این کارگردان بزرگ سینمای ایران باعث شد تا اولین روزهای تابستان ۹۵، تبدیل به طاقتفرساترین روزهای مدیریت حجتالله ایوبی در سازمان سینمایی شود.
اما ایوبی که سالها به عنوان سفیر ایران در کشور فرانسه، به راه و رسم سیاست و سیاسی بازی آگاه شده است؛ به خوبی میدانست که برای رهایی از این فشارها و کمتر شدن اعتراض جریانهای سینمایی به سوءمدیریتش، باید از استراتژی رایج در میان سایر مدیران دولت یازدهم استفاده کند و با مطرح کردن موضوعی انحرافی و انداختن تقصیرها به گردن مدیران قبلی، حداقل برای مدتی ذهنها را به سوی موضوعی جدید بچرخاند. به همین خاطر بود که درست در روزهایی که علاوه بر درگرفتن جنگی پرهیاهو در میان بخشی از بدنه سینمای ایران و جامعه پزشکی کشور به خاطر اتفاقات پیش آمده در روند درمانی مرحوم کیارستمی، ایوبی نیز به واسطه سهلانگاری در اعطای پروانههای ساخت و نمایش تحت فشار بود، پس از مدتها سکوت به جای پاسخگویی در قبال اشتباهات صورتگرفته وارد منازعهای تازه با جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی دولت دهم شد و سعی کرد با استفاده از روش قدیمی ایجاد دوقطبیهای سیاسی و پناه بردن به حاشیههای این دوقطبی از پاسخگویی به اصل انتقادات فرار کند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از داغشدن اخبار مربوط به انتشار فیشهای حقوقی برخی از مدیران دولت یازدهم، رسانهای از ایوبی پرسید که آیا شما هم حاضرید میزان حقوق دریافتی خود را اعلام کنید؟ طرح این سوال آغازگر بحثهای بعدی شد و نزاع میان دو مدیر سینمایی دولتهای دهم و یازدهم بر سر میزان حقوق دریافتی خود، با همین سوال آغاز شد. نزاعی بیفایده که در آن هر یک از طرفین یا از طریق مصاحبه با رسانههای نزدیک به خود و یا کانالهای تلگرامیشان اقدام به جواب دادن به دیگری میکرد و با انتشار فیشهایی که صحت آنها قابل اثبات نبود، قصد در گناهکار جلوهدادن دیگری داشت. بازار اتهامات داغ شد و حتی پای دیگر مدیران سازمان سینمایی در دولت قبل نیز به میان کشیده شد و کار به موضعگیریهای تند و تیز طرفین بر علیه یکدیگر کشید.
جالب آن که در اوج این مناقشات حجتاله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در گفتوگو با خبرگزاری رسمی دولت در ارتباط با مسئله افشای فیشهای حقوقی یا همان «فیش گیت» گفت: من معتقدم اصل ماجرای فیشگیت یک جنگ روانی انتخاباتی برای کند کردن شتاب حرکت دولت و ایجاد جو سوءتفاهم علیه دولت بود.
وی با اشاره به ناپدید شدن ۳۶ ساعته یکی از معاونهای سازمان سینمایی در دوره قبلی گفت: مجموعهای از رخدادهای تلخ در دوره گذشته که من نمیخواهم بدان ورود کنم دیوار اعتماد بین اهالی سینما و مدیریت نظام را به کلی فروریخت.
این اظهارنظرها در حالی از سوی ایوبی مطرح شد، که همه فعالین سینما و حتی شخص ایوبی به خوبی میدانست و میداند که در شرایط فعلی آنچه که بیش از همه باعث خدچهدار شدن اعتماد مابین اهالی سینما و مدیریت نظام است، سومدیریت او و عدم پاسخگوییاش در قبال مسائل مهم و اتفاقات روز سینمای ایران است و متهم کردن دولت قبل و پرداختن به مسائلی همچون فیشگیت، دوایی برای درد اهالی سینما و فعالین این عرصه نیست.
بدون شک در همه دولتها ضعفهای مدیریتی وجود داشته است و هیچکس نمیتواند این مسئله را انکار کند؛ دولت دهم نیز از این موضوع مستثنی نیست و همچنان که فساد و رشوه و پرداختهای نجومی و خارج از عرف در دولت یازدهم ریشهکن نشده است، در دولتهای پیش از آن نیز وجود داشته و برعملکرد مدیران آن نیز تاثیرگذار بوده است؛ اما آنچه که در این کشاکش پرونده فیشهای حقوقی مدیران سینمایی مغفول مانده است، عدم اهتمام مدیران برای رسیدگی به وضعیت فعلی سینما و پاسخگویی نسبت به عملکرد خود در این شرایط است.
حجتاله ایوبی یا به اشتباه گمان میکند منتقدان او، طرفداران مدیریت سابق سینماییاند که خب یک جستجوی ساده برای بازخوانی انتقادات همین گروه از دولت سابق میتواند ذهنیت غلط وی را اصلاح کند، و یا به توصیهی مشاورانش با ایجاد حاشیههای سیاسی این چنینی قصد طفره رفتن از پاسخگویی در مورد اشتباهات مدیریتی خود را دارد که خب طبعا مدت زیادی نمیتواند از آن فرار کند. بنابراین بهتر است که آقای ایوبی به جای سیاسیبازی و متوسل شدن به این ترفندهای تکراری، راهی برای سامان بخشیدن به اوضاع آشفته این روزهای سینمای ایران کند.