فیلمبردار فیلم سینمایی «چه خوبه که برگشتی» تاکید کرد بسیاری از افکار داریوش مهرجویی به دلیل محدودیتها قابل ساخت نیستند.
سوره سینما- آبان عسکری: بهرام بدخشانی فیلمبردار سینما با اشاره به جایگاه پراهمیت کارگردانانی مثل داریوش مهرجویی عنوان تمام شدن برای نسل قدیم فیلمسازان را ناشایست دانست. وی در گفتگویی با سوره سینما درباره همکاری با این کارگردان صحبت کرد.
برای کار کردن با داریوش مهرجویی باید به دنبال انگیزه و ملاک بود یا اینکه نام مهرجویی برای پذیرفتن تجربه با او کافیست؟
بهرام بدخشانی: هر دو. هم نام مهرجویی به شدت انگیزه تجربه با او را ایجاد میکند و تا حدودی هم سناریو ملاک است. اما من در «بمانی» تجربه همکاری با مهرجویی را داشتم. تقریبا ۱۲ سال پیش. بعد از آن تماسهایی برای همکاری مجدد از طرف ایشان داشتم اما متأسفانه گرفتار بودم. نمیتوانم دقیقا توضیح بدهم برای همکاری با مهرجویی چه چیزهایی ملاک است. همکاری با او شرایط خاصی دارد که به شدت برای من جذاب و لذتبخش است.
شما با برخی نقدها که «چه خوبه برگشتی» را تجربهای ناآشنا و یا ضعیفتر از سینمای مهرجویی خواندهاند موافقید؟ این تحلیلها را چگونه ارزیابی میکنید؟
من حدود دو ماه با این فیلم درگیر بودم. دوست ندارم وارد این تحلیلها شوم. در شرایطی که امروز سینما دارد که یا مطلقا فیلمنامهای که آدم دوست داشته باشد پیشنهاد نمیشود و فیلمنامهای که دوست داشته باشی یا مجوز نمیگیرد یا پای تولید متوقف میشود نمیتوان تجربه با مهرجویی را به هر شکل و با هر سبکی که دارد نادیده گرفت. زمانی که من کودک بودم مهرجویی «الماس ۳۳» را ساخته است و بعد از آن چندین فیلم شاخص. وقتی به چنین سابقهای نگاه میکنم دیگر تحلیلهای این چنینی برایم مطرح نیست. من جزء عوامل فیلم هستم. ترجیح میدهم وارد این بحث ها نشوم. اما اگر بخواهیم به فیلم و فقط فیلم نگاه کنیم قطعا جای بحث وجود دارد و ممکن است بتوان نقاط ضعف و قوت برای «چه خوبه که برگشتی» برشمرد.
به نظر شما مهرجویی در این فیلم به دنبال چه حال و هوایی بود؟
ببینید روز اول فیلمبرداری به من گفت که میخواهم از فیلمی از لورل و هاردی چند صحنه را بازسازی کنی. فیلم را دیدیم و من حال و هوای آن فیلم را سعی کردم در چند سکانس پیاده کنم. شاید مهرجویی تعلق خاطر خاصی به آن فیلم داشته است. این نظر من است. در هر صورت مخالفم که به راحتی به کارگردانانی که دوران کهنسالی را پشت سر میگذارند بگوییم عمر این فیلمساز تمام شده است. این گونه صحبتها و ادعاها بیشتر از سمت جوانان مطرح میشود. بله شاید برای آنها که ذرهبین دست میگیرند فیلم آخر مهرجویی نشانی از سینمای او را در خود ندارد. برای من که با این فیلم خاطره دارم و لحظاتی از عمرم را در آن سپری کردهام چیزهای دیگری مطرح است. برای من دیدن لبخند مهرجویی کافیست.
از مفاهمهای که بین شما در مورد تصویر و فیلمبرداری وجود دارد بگویید.
مهرجویی برای هر سکانس همه را جمع میکند یک بار سکانس را میخواند بعد بحث میکنیم و برخی نظرها مطلقا سلیقه ایشان است و در جاهایی به نظر دیگران هم اهمیت میدهد. من و مهرجویی در «بمانی» بحثهایمان را با هم کرده بودیم و از هم شناخت داشتیم. بعضی وقتها قرار نبود حرکت پن داشته باشم ولی انجام میدادم و مهرجویی هم از مونیتور میدیدید که خیلی وقتها این حرکتهای خودجوش را میپسندید. در برخی سکانسها اختیار تام به من میداد.
چقدر از ضعیف شدن فیلمهای کارگردان های بزرگ به شرایط برمیگردد؟
سینمای ما مدیون مهرجویی و همنسلانش است. اگر عدهای در تجربههای اخیرشان قدرت سابق را نمیبینند به اعتقاد من باید بخشی از دلیلش را در نبود حمایتها جستجو کنند. من هنوز توان و استادی را در مهرجویی میبینم. اما وقتی به دلیل نبود سرمایه از زمان کار کم میکنیم قطعا از کیفیت کار زدهایم. فیلم را فشرده تولید میکنیم و مجال برای پرداخت بیشتر نداریم. اگر شرایط کمی مثل قبل شود این فیلمسازان میتوانند دوباره پرقدرتتر ظاهر شوند. ۹۹درصد از ایدههای مهرجویی اجازه تولید ندارند. یک بار مهرجویی ایدهای برای من تعریف کرد که واقعا متحیر شدم و اگر این ایده عملی میشد و مجوز میگرفت شاهکار میشد. مطمئنم ذهن او پر است از ایدهها و فکرها اما برخی تنگنظریها افکار این استادان را برای سینما خطرناک میبینند.
زمانی که مهرجویی یکه و تنها پشت سر هم فیلم تأثیرگذار میساخت و اندیشه به سینما تزریق میکرد سینمای ایران را سر و شکل میداد. حالا آن مهرجویی را عدهای که برای این سینما زحمتی نکشیدهاند تمامشده میدانند.
این جمله بشدت نادرست است و معنا ندارد. یادم است قبل از انقلاب مطلبی خواندم که هنوز در ذهنم مانده است. در جایی مطلبی از یک کارگردان روسی خواندم که آیزنشتاین زمانی که به سن کهنسالی رسیده بود و توان کمی داشت برای تدریس به دانشگاه ما میآمد. در یک کلاس ۸۰ نفره جلوی چشم همه دانشجویان خوابش میبرد و ما همه سکوت میکردیم. تکالیفمان را انجام میدادیم. یادم است یک بار حدود دو ساعت خوابید و بعد بیدار شد گفت: کجا بودیم؟ و ما برایش توضیح میدادیم و او بحث را ادامه میدادند. آیا ما واقعا چنین نگاهی به اساتید سینمایمان داریم؟ جای چنین نگاهی بین جوانان خالی است.