به گزارش سوره سینما، سینما در اصل واژهای است یونانی به معنای حرکت، ولی در اصطلاح سینما به معنی هنر و فنی است که به یاری یک سری تصاویر متحرک، مفهومی را به جامعه هدف که همان تماشاگر است، منتقل میکند.
سینما آخرین هنر و به عبارت دیگر هفتمین هنر است. شش هنر دیگر عبارتند از: تئاتر، نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی و رقص. در این میان سینما تنها هنری است که نه تنها شش هنر دیگر را زیر پوشش گرفته بلکه به گونهای توانسته آنها را ارتقا دهد.
اهمیت این هنر هفتم به گونهای است که لنین از سردمداران نظام کمونیست شوروی سابق میگوید: سینما با ما، همه ارتشهای دنیا بر علیه ما، سرانجام پیروز خواهیم شد. این جمله به خوبی نشانگر اهمیت و قدرت سینماست. نقش این هنر در جهتدهی افکار عمومی بسیار تأثیرگذار است و دولتها سعی میکنند با ایجاد اتاق فکر و سرمایهگذاریهای وسیع تفکرات و آرمانهایشان را به مردم دیگر کشورها دیکته کنند. سینما ابزار خوبی برای تبلیغ و ارائه دیدگاهها و اندیشههای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی است و از همین جهت سینما علاقهمندانش را گاه به بیراهه برده و آنها را در تبلیغات جهتدار اسیر کرده، باید قبول کرد که سینما یک هنر ساده سرگرمیساز نیست بلکه سینما پا را بسیار فراتر گذاشته و فرهنگها و ارزشهای جوامع مختلف را هدف قرار داده و به علت جذابیت بالای آن بسیار تأثیرگذار بوده و تجربه نشان داده، نادیده گرفتن آن امری غیرعاقلانه است.
اما متأسفانه بهجز چند کار معدود و قابل تأمل در حوزه سینما پیرامون آرمانهای انقلابی، جمهوری اسلامی و نشاندهنده چهره واقعی دولت استعمارگر غربی، هیچ دستاوردی دیگری در این حوزه نداشتهایم. مدیران فرهنگی کشور در ادوار گذاشته تاکنون، سیاستگذاری در این حوزه را فراموش کرده و بیشتر به دنبال آمار و ارقام برای جلب نظر مدیران بالادستی و گمراه کردن افکار عمومی بودهاند و راه و طریق مشخصی را برای سینماگر مشخص نکردهاند تا افقی برای آن تعیین گردد.
وقتی خط مشی مشخصی در برنامههای کلان سینما و فیلمسازی از طرف متولیان امور ارائه نشده، همین میشود که به بهانه جذب مخاطب، هر مزخرفی را به عنوان خوراک فرهنگی به خورد جامعه میدهند و متأسفانه به علت عدم دغدغه مدیران مربوطه ساخت اینگونه فیلمها استمرار پیدا کرده تا جایی که ذائقه مخاطبین و جامعه به سمت این فیلمها تغییر میکند. روشنفکران حال حاضر سینما معتقدند که سینماگر دغدغههای جامعه را به تصویر میکشد و کاری که روی پرده میرود عمدتاً حرف دل و مشکلات جامعه است که به رشته تصویر درآمده است اما نکته مهم و تأسفبرانگیزی که همه از آن غافل شدهاند همان تغییر ذائقه افکار عمومی در طول زمان با ساخت یکسری فیلمهای سخیف و در نتیجه عدم مطالبهگری جامعه از سینما برای ساخت فیلمهای آرمانی و ارزشی است.
چندی پیش در مراسم جشن پیوند هنر انقلابی ایران و امریکای لاتین که به همت دبیرخانه سومین دوره بخش بینالملل جشنواره مردمی فیلم عمار و همراه با بزرگداشت «میگل لیتین»، فیلمساز مطرح ضدکودتای شیلیایی برگزار شد، از فیلمسازان جبهه فرهنگی انقلاب تقدیر شد که کاری بسیار ارزشمند و قابل تقدیر از مردان بیادعای جشنواره عمار است اما جای تأسف برای سینما و مدیران مربوطه آن در ادوار مختلف دارد که افرادی که در جشنواره تقدیر شدند کارهایشان برای دهههای گذشته بود و همان تغییر ذائقه سبب این مهم شده بود، که کارهای ضداستکباری و آرمانی در سینما شاهد نباشیم. برای مشخص شدن موضوع، سال ساخت سه فیلم تقدیر شده را ملاحظه بفرمایید.
– فیلم دست شیطان به کارگردانی حسین زندباف تولید سال ۱۳۶۰.
– فیلم شیرسنگی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی تولید سال ۱۳۶۵.
– فیلم روز شیطان به کارگردانی بهروز افخمی تولید ساخته سال ۱۳۷۳.
واقعاً سهم دشمنی کشورهای غربی با جمهوری اسلامی ایران و ظلم و ستمی که بعد از انقلاب به ملت ما، آنها وارد کردهاند همین چند فیلم است؟ حال اگر در دو دهه اخیر در خصوص ساخت فیلمهای سیاهنمایی شده از کشور یا طنزهای هنجارشکن یک جستوجوی ساده کنیم مفهوم تغییر ذائقه و عمق فاجعه را متوجه میشویم.
مشخص نیست چرا فیلمساز دغدغههایش اکثراً سیاهنمایی از کشور و تجلیل در جشنوارههای خارجی است؟ و آیا هالیوود که آمال و آرزوهای برخی از این سینماگران شده، فیلمی در خلاف جهت سیاستهای امریکا میسازد؟