سوره سینما – حمیدرضا جلالی (مدرس و کارشناس انیمیشن) : پس از رونمایی «نماهنگ ایستادهایم ۲» بحثها و نقدهای جنجالی راجع به این نماهنگ بهراه افتاد. قشر عمدهای از مخاطبان نسبت به نخستین اثر دراماتیک کوتاه که در آن از جلوههای ویژه دیداری (VFX) بهصورت حرفهای بهره گرفته و بر ایستادگی و مقابله در برابر آمریکا تأکید داشت، نظر مثبت؛ اما همراه با نقد داشتند. هر چند کمی پس از اکران و نمایش آن در رسانه ملّی و همچنین انتشار آن در فضای مجازی، هجمهها و نقدهای فراوانی علیه آن شکل گرفت.
بیشتر نقدهای وارد شده به این نماهنگ از دید جلوههای ویژه، صنعت انیمیشن و نیز مفاهیم رسانهای و بصری حاوی نکته خاصی نبوده و صرفاً بر کلیدواژههای «هزینه نجومی»، «نماهنگ احساسی»، «فیلم هندی»، «ما با یک میلیارد تومان ایستادهایم» تأکید داشتند. با بررسی این نقدها، شباهت کلیدواژهها و همچنین استفاده از مفاهیم و گزارههای کاملاً احساسی و نه فنی- تکنیکی قابل مشاهده است. کار تا جایی پیش رفت که برخی از روزنامههای دولتی با لحنی محاورهای و کمارزش فرآیند ساخت این اثر ارزشی را به یک لطیفه تشبیه کرده و انگیزه تیم سازنده را صرفاً بیکاری و فراوانی پول بیتالمال قلمداد کرده بودند.
از جانبی دیگر، حجم گسترده این مطالب و نیز تکرار و دست به دست شدن آن در فضای مجازی، نشان از فضای پروپاگاندا و راهاندازی موج رسانهای فکری علیه یک اثر هنری دارد، موجی که هنوز فروکش نکرده است و سازندگان اثر را تحت فشار قرار داده است. جای بسی تأسف است که در این جریان برخی از مدیران با تفکرات ارزشی نیز بدون تأمل با این جریان همراه شده و زبان به انتقاد این اثر ارزشی پرداختهاند، اثری که بعد از تقریباً چهار دهه از انقلاب اسلامی به فاجعه حمله آمریکا به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس پرداخته است!
نقد امروزه نماهنگها دیگر جزء پروژههای کوچک عادی به شمار نمیروند؛ بلکه به دلیل پیشرفت صنعت CG (گرافیک یا تصویر کامپیوتری) و نفوذ و تأثیر آن در فرآیند تولید تصویر در تلویزیون و سینما، تبدیل به زمین اصلی بازی در این عرصهها شده است. با نگاهی اجمالی به نماهنگهای جنجالی ساخته شده در هالیوود نیز مواردی مشابه را میتوان یافت که به دلیل استفاده از گرافیک کامپیوتری (CG)، هزینهای بیشتر از سایر نماهنگها روی دست تهیهکننده خود گذاشتهاند. دلیل این امر را میتوان در سناریو و جلوههای ویژه (VFX) این آثار یافت.
در مورد نماهنگ «ایستادهایم ۲» نیز چنین است. داستان این نماهنگ، نمایش تمثیلوار جغرافیای فیزیکی و معنوی جمهوری اسلامی ایران است. نمایش پالایشگاه، مسجد، کارخانه صنعتی، نیروگاه و اشخاص بومی و غیر بومی با لهجههای معمولی همگی نشانگر تأکید بر این چیدمان تمثیلوار هستند. این امر اتفاق تازهای نیست. سال گذشته سریال پر طرفدار میکائیل از صداوسیما در ایام هفته ناجا پخش شد. نام شهر محل وقوع داستان در این سریال، ۶۰ کیلومتر بود. تصاویر نمایش داده شده شامل بخشهایی از لواسان، جنوب کشور و راهآهن تهران میشد که مجموعاً تمثیلی از خاک ایران به شمار میرفت. واقعیتی که کارگردان نیز طی مصاحبهای بر آن تأکید داشت. واقع شدن همه این مکاها در تصویر مانند فرودگاه در پشت تصویر، کارخانه جنب ساحل و پالایشگاه و نیروگاهها نیز همگی در کنار یکدیگر در خط ساحلی، مؤید مفهوم انتزاعی این صحنه است که نشان میدهد سازنده در پی مطرح کردن پیامی خاص و در سطح ملّی است که چنین صحنهای را به نمایش گذارده است. اما عوامل معنوی مانند مسجد و پرچم مقدس جمهوری اسلامی و اتحاد نیز در این داستان نقش پررنگی دارند تا جایی که پسرکی که نماد غرور ملّی ما به شمار میرود و از دیدن حادثه انفجار غمگین شده است نیز پس از اتحاد و شکست ناوگان دشمن، شادمان به صحنه بازمیگردد.
همانگونه که بیان شد، نمایش کارخانه و پالایشگاه، کنایهای از مقصود اصلی کارگردان است؛ کنایهای که شاید درک آن برایمان سخت است. امروزه در دوران اوج تحریمها و همزمان رفع تحریمها هستیم، قاعدتاً با جستاری چند در کشورهایی که قبلاً مورد تحریم ایالات متحده آمریکا و استکبار جهانی واقع شدهاند، میتوان روند افول و ضعف را به چشم دید؛ اما در مورد کشور عزیزمان چنین نیست. در دوران تحریمها شاهد افتتاح واحدهای صنعتی – تخصصی زیادی بودهایم، که بسیاری از آها مانند واحدهای صنعتی پارس جنوبی به دست نیروهای بومی ساخته شدهاند و برخی دیگر مانند شرکتهای دانشبنیان در زمینه نانو، سلامت و صنعت دفاعی همگی از نخستین مصادیق در زمینه خود است. باور چنین پیشرفتی آن هم در دوران سخت تحریم سخت است؛ اما حقیقت دارد و این مطلب به واسطه نمایش نیروگاه تولید برق که شباهت زیادی به ساختمان مرکزی یک نیروگاه هستهای دارد و اشاره به صنعت هستهای و دانش بومی شده آن در کشور دارد و همچنین نمایش دادن پالایشگاه، مورد تأکید فیلمساز واقع شده است؛ اما تأکید بر نمادهای ملّی و ایجاد حس غرور در مخاطب به همینجا ختم نمیشود. نمایش خودروی ملّی سمند در کنار ساحل نیز نشان دیگری از توانمندی تولیدی صنعتی کشورمان دارد. رنگ آبی سمند نیز هارمونی خوبی با رنگ آبی دریا دارد و این پیوستگی قابل تأمل است.
در کنار این سمبلها و نمادهای افتخار آمیز، حس امنیت و آرامش روانی در فضای ساحل به چشم میخورد، این حس به صورت واضح بعد از پیروزی بر ناو آمریکایی بیشتر به چشم میآید و به صورت کلی در بازی هیچکدام از بازیگران دغدغه و تنش دیده نمیشود. مصداق بارز این امر را در پلان پایانی میتوان به خوبی دید، جایی که تمام اقشار که حالا ناو آمریکایی را با وحدت خویش شکست دادهاند، در کنار ساحل و در مجاورت آب نشستهاند و به افق خیره شدهاند. حس عمیق آرامش و یکدلی در این پلان بیننده را به وجد میآورد و دکوپاژ این صحنه نیز مهارت کارگردان در استفاده از زاویه نور و دوربین در جای مناسب و تنظیم سطح روشنایی و همچنین رنگها را نشان میدهد.
حضور مسجد در این نماهنگ را نمیتوان ندیده گرفت. مسجد همواره از نمادهای اصیل و تاریخی معماری ایرانی اسلامی به شمار میرود. سازماندهی دینی، اجتماعی و سیاسی و نظامی در طول اعصار مختلف از طریق مسجد صورت گرفته است. نقطه اوج حملات به ساحل که نماد خاک ایران اسلامی میباشد نیز شکست گنبد مسجد میباشد که تهاجم به اصول ارزشی و دینی کشورمان به شمار میرود. امری که امروزه در عرصه جنگ روانی و فضای مجازی با شدتی تمام در حال انجام است. توجه به مسجد به عنوان نقطه ایمان، اتکا و پناهگاه امن در این اثر به خوبی به تصویر کشیده شده است. این مفهوم را در ابتدا هنگامی که خواننده در حال نصب پرچم بر فراز گنبد است میبینیم و بعد از آن شاهد فرار کودک معصومی که نماد غرور ملّی کشورمان است به داخل مسجد هستیم که کنایه از ملجأ و پناهگاه بودن این مکان مقدس الهی دارد. سپس تجدید قوا و ایجاد اتحاد و وحدت نیز در برابر این مسجد رخ میدهد.
در واقع تنظیم این رخدادها کار ویژههای مسجد را نشان میدهد که میتواند محل وقوع بسیاری از حرکتهای مثبت و اسلامی باشد. کارگردان تأکید خوب و زیبایی بر این مفهوم داشته و این نگاه جای ستایش دارد. تلفیق هنرمندانه پرچم و مسجد نیز ماهیت و هویت ایرانی اسلامی کشورمان را به خوبی در چشم میآورد. کم نیستند جامعهشناسانی که معتقدند چنین هویتی جمع اضداد است و تلفیق آن امکانپذیر نیست؛ اما گذر زمان خط بطلانی بر این ادعا کشیده و هویت ایرانی اسلامی با این تلفیق به زیبایی در طول نماهنگ قابل مشاهده و درک است.
پس از گذر از زندگی عادی و آرام در ساحل، شاهد انفجار هواپیمای ایرباس هستیم. جمعیتی برای نجات و سوگواری به کنار ساحل میآیند و در این بین شاهد از آب گرفته شدن جنازه دختری کوچک هستیم. اما عروسک دخترک که در ابتدای داستان در دستان اوست دیده نمیشود. لباس قرمز دخترک کنایه از شهادت او میباشد. اما عروسک او در آخر داستان به دست دختری دیگر میرسد. در واقع عروسک، پیام دختر شهید جنایت آمریکا در خلیج فارس خطاب به آن دختر جدید است که به دستش میرسد و لبخندی بر لبانش مینشاند؛ لبخندی از روی رضایت که کنایه از پذیرش و علاقه به این پیام است.
اما نکته بحث برانگیز دیگر استفاده از ناوگان دریای آمریکا بود. باید توجه داشت که ناوگان دریایی آمریکا نماد قدرت نظامی این کشور به شمار میرود. در بسیاری از فیلمهای هالیوودی نیز برای نمایش میزان قدرت این کشور، همواره تعداد و توان این ناوگان به رخ مخاطب کشیده میشود. حتی در قرون گذشته نیز استراتژیستهای نظامی مشهوری بر لزوم توجه و سرمایهگذاری نظامی در زمینه دریایی تأکید زیادی داشتند و برتری در اعصار آینده را از آن کسی دانستهاند که در این زمینه قدرت نظامی برتر را داشته باشد. بسیاری از انتقادها به این نماهنگ، ناظر به صحنه شلیک ناو و پرش بازیگران از روی انفجار و ایجاد امواج بود. امواجی که منجر به واژگونی ناوهای آمریکایی گردید. شلیک این توپ، استعارهای از تهاجم آمریکا بود. خبرگان و آگاهان در این زمینه میدانند که تنوع تسلیحات موجود در ناوها بسیار زیاد است و برخی از آنها اختصاص به کاربرد ویژهای دارند. اما انتخاب توپ دماغه ناو، به دلیل موقعیت مکانی آن در انتهاییترین نقطه عرشه ناو و عام بودن تلقی سلاح یا جنگافزار از آن نزد مخاطب انتخاب شده است. در نظر بگیرید به جای آن یک موشک کروز شلیک میشد، آن وقت باور بسیاری از مسائل سختتر میشد!
اما سلاح مناسب در برابر این جنگافزار، اسلحه مادی مانند تانک و موشک نیست که بتوان آن را در تصویر به نمایش گذارد؛ بلکه قدرت معنوی کشورمان است که متکی بر اتحاد، ایمان و تقوا و انگیزه شهادتطلبی است. نمایش دادن استعاری این قدرت در توان و تخصص هر کسی نمیباشد. تاکنون فیلمهای زیادی در ژانر دفاع مقدس ساخته شدهاند، اما چه تعدادشان توانستهاند گزاره فوق و قدرت معنوی کشورمان را به خوبی نمایش دهند!؟
تکلیف نبرد نیز با استفاده از این قدرت معنوی روشن است، شکست قدرت مادی که استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا است. نمونه بارز تقابل تاریخی این دو قدرت نیز شکست یزید در روز عاشورا است.
تنها با یک نگاه محاسبهگرانه و ارزیابی داستان و وقایع موجود و مفاهیم طرح شده در آن میتوان به حجم بالای محتوای نهفته در این نماهنگ پی برد، امری که از دید بسیاری از منتقدان و مهاجمان به این اثر مغفول مانده است!
داستان فراز و فرود احساسی عمیقی دارد، از نمایش احساس زندگی عادی و شاد در ابتدای نماهنگ تا انفجار هواپیما و سوگواری و در نهایت رویارویی با ناوها، پلانهای احساسی نفسگیری میباشند، تا جایی که کنایه بالیوودی از سوی رسانههای غربی به این اثر داده شده که نشان از بار احساسی آن دارد، گر چه منتقدان تنها برداشتی منفی از این کنایه داشته اند!
نقطه عطف اما نقطه عطف این نماهنگ، خلق جلوههای ویژه VFX آن است که تاکنون در تاریخ سینمایی و انیمیشن کشورمان سابقه یا هماوردی نداشته است، امری که مورد بیمهری بسیاری واقع شد. در واقع امروزه تمام افکهای تصویری یا بخش بسیار زیادی از آن، توسط نرمافزارهای کامپیوتری خلق میشوند؛ اما برای ساخت جلوههای ویژه، زمان، منابع و هزینه متفاوتی مورد نیاز است. منظور از منابع، نیروی انسانی، دانش فنی و مهارت میباشد، امری که در این اثر به خوبی چشم را مینوازد.
به دلیل استفاده و رجوع به مرجهای (reference) کاملاً طبیعی برای خلق چنین آثاری، ساخت و تولید افکتهای تصویری، مهارت و زمان زیادتری در مقایسه با سایر موارد به خود اختصاص میدهد. شبیهسازی، محاسبه و ویرایش این صحنهها تا زمانی که مشابه نمونه واقعی در دنیای فیزیکی بشوند ادامه خواهند یافت و این مورد خود یکی از چالشیترین گلوگاههای تولید CG است. در میان جلوههای ویژه تولید انفجار، دود و مانند آها در قیاس با شبیهسازی مایعات و فرایندهای مربوطه سبکتر بوده و زمان کمتری به خود اختصاص میدهند. طراحی، خلق و شبیهسازی کنش مایعات و رفتارهای آنان حجم زیادی از اطلاعات و پردازش را طلب میکند که باعث شده تا شبیهسازی مایعات از اقلام پر دردسر و پر هزینه و تخصصی تولید جلوههای ویژه به شمار آید. هر چند سایر انواع جلوههای ویژه نیز وضعیتی مشابه دارند اما در مورد مایعات و سیالات این امر دوچندان است.
شبیهسازی بکار رفته در این نماهنگ با استفاده از نرمافزارهای Maya و Houdini است. این نرم افزار برای تولید جلوههای ویژه سنگین و چالشبرانگیز در هالیوود و سینمای جهان مورد استفاده بسیاری از استودیوها قرار گرفته است. مخصوصاً در جایی که تولید افکتهای تصویری حالتی غیر ممکن یا بسیار پرهزینه و طولانی به خود میگیرند، مانند فیلم کشتی جنگی (Battleship – 2013) استفاده از این نرم افزار و دانش نرمافزاری راهگشای مشکل بوده است.
وجود نودهای (Node VDB) که از امکانات اختصاصی این نرمافزار بوده و اعمال تنظیمات با استفاده از Script های اختصاصی از نقاط قوت این نرمافزار است. هر چند نرمافزارهای دیگر مانند مایا و مکس نیز Script را به خوبی در ساختار خویش اعمال میکنند، اما با این وجود، نرمافزار Houdini به دلیل ساختار خاص خویش دارای برتری در این زمینه نسبت به سایر نرمافزارها میباشد. موتور رندر این نرمافزار، اختصاصی میباشد. نام این موتور رندر Mantra است. در سطور بالا به قابلیت تنظیم امکانات این نرمافزار اشاره شد، در مواجهه چالهای بزرگ در پروژههای انیمیشنسازی نیز تغییرپذیری مسیر تولید پروژه Pipeline و نرمافزارهای مرتبط با آن، نقش به سزایی در موفقیت یا شکست پروژه ایفا میکنند. نظیر این مشکل برای استودیوی تولید کننده تیزرهای بازی مشهور Halo نیز پیش آمد، در برخی از این تیزرها، حجم زیادی از شن، مایعات، انفجار و در یک کلام جلوههای ویژه وجود داشت که برای محاسبه و رندر به صورت عادی در یک استودیو زمان زیادی را میطلبید؛ اما به گفته سرپرست فنی این پروژه، این مشکل با بکارگیری سیستم عامل لینوکس و کدنویسی و ویرایش دوباره موتور Mantra برای این پروژه تا حدود بسیار زیادی رفع شد. اگر تاکنون نگاهی به تیزرهای تبلیغاتی یا بازی Halo انداخته باشید متوجه حجم جلوههای ویژه بکار رفته در آن خواهید شد. امری که با استفاده از دانش نرمافزاری حل شد، نه صرف هزینههای گزاف برای خرید رندر فارم و قطعات سخت افزاری!
برای شبیهسازی فیزیکی سیالات، سختافزار و قطعات گرانقیمت کامپیوتری مورد نیاز است که قیمتی چندین برابر از یک رایانه رومیزی عادی یا خوب دارند. در نتیجه تجهیز یک استودیو به این سیستمها، هزینههای زیادی را در برخواهد داشت. لازم به ذکر است که جدا از این آیتمها، راهاندازی یک رندر فارم تخصصی که متشکل از سیستمهای گرانقیمت با معماری خاص رندر فارم که توان پردازش حجم انبوهی از اطلاعات را دارد نیز بسیار سنگین است. برای نمونه میتوان به قیمت ۲۵ میلیون تومانی یکی از رایانههای رندر فارم اشاره کرد!
با این وجود و به رغم کمبود امکانات سخت افزاری، برای نخستین بار در سینما و انیمیشن کشورمان شاهد استفاده حرفهای و خلاقانه از این نرمافزار برای حل مشکل تولید جلوههای ویژه بودهایم. در واقع استفاده از یک مؤلفه نرم برای ایجاد تقابل در عرصه جنگ نرم، هوشمندانه ترین تدبیری است که در این عرصه به وقوع پیوسته است.
منبع: تسنیم