بازیگر فیلم سینمایی «ملکه» حضور در این فیلم را تجربهای ویژه دانست و از تعلق خاطرش به سینمای کیمیایی و فرهادی صحبت کرد.
سوره سینما- سارا سپاسیان: میلاد کیمرام بازیگری است با چهره، فیزیک و صدای ویژه. او با همنسلانش که تازه به سینمای آمدهاند تفاوت دارد و این تفاوت میتواند تصویری تازه از قهرمان در سینمای ایران خلق کند. او سیاوش فیلم باشه آهنگر شد تا با این اسم ایرانی، مرام پهلوانی و اندیشه انسانی، قهرمان یک برداشت تازه از پدیده جنگ باشد. با میلاد کیمرام درباره حضورش در «ملکه» صحبت کردیم.
کاراکتر سیاوش به خاطر جایگاه پررنگش در فیلم و موقعیت خاصی که در بالای بویلر داشت، برای شما جذاب شد؟
میلاد کیمرام: ماجرا اینطور بود که این نقش به من پیشنهاد شد و من مثل همه فیلمنامه های دیگر، آن را خواندم و از نگاه متفاوت به دفاع مقدس لذت بردم. نوع نگاهش را تا پیش از آن در هیچ فیلم دیگری در حوزه دفاع مقدس ندیده بودم.
چه خوب که بر عبارت دفاع مقدس تاکید دارید و نمیگویید سینمای جنگ!
بله. من علاقهای به جنگ ندارم و فکر می کنم اصلا چیز خوبی نیست. خلاصه آن فیلمنامه را خواندم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. صحبت با خود آقای باشه آهنگر هم در این انتخاب خیلی موثر بود. همین طور عوامل پشت صحنه، مثل آقای زریندست و طراح صحنه. تهیهکننده مرحوم حسینی زحمت کشیده بود و کست خوبی را دور هم جمع کرده بود، هر بازیگری تحریک می شد که این کار را انجام دهد. اگر قرار باشد شخصیت سیاوش را در یک خط تعریف کنم، میگویم او کسی است که از شور جنگ به شعور جنگ می رسد و در انتها به یک شروع انسانیت.
فکر میکنم این کاراکتر به خوبی در ذهن شما رسوب کرد که توانستید اوج و فرود او را در بیاورید.
بله. از جایی به بعد سیاوش دیگر زمینی فکر و نگاه نمیکند. در ابتدا هیجانی برای جنگیدن و کشتار دارد و در یک سکانس هم این احساس را تخلیه میکند، اما بعد وقتی در جایگاهی قرار می گیرد که می تواند از بالا نگاه کند، اتفاقات دیگری برای روحش رخ می دهد. این شخصیت دیالوگی دارد که می گوید: «از این بالا فرمون آتیش دادن سخته». هر آدمی اگر از سطح بالاتری به دنیا نگاه کند، تصمیمگیری برایش سخت می شود. خیلیها به ما می گویند فیلم شما ضدجنگ است. بله ، همین طور است! مگر جنگ چیز خوبی است؟ حداقل تکلیف حرفهایی را که یک عمر بر زبان می آوریم، بدانیم. فیلم ما کاملا ضد جنگیدن است. این دفاع است که ارزشمند است و ما هم نجنگیدیم. دفاع کردیم. در صحنهای، سیاوش یک عراقی را نمی کشد و در انتخاب دچار تزلزل میشود. این شک و تردید چیزی است که ممکن است برای هر انسانی رخ بدهد. سیاوش هم دیدگاه تازهای پیدا کرده است و به همین دلیل این تصمیم را میگیرد. من با صدای بلند و با افتخار میگویم که خوشحالیم از ساختن یک فیلم ضد جنگ.
به نظرم پرورش زنبور میانه آتش جبهه هم یکی دیگر از جذابیتهای این نقش بود.
دقیقا. سیاوش نگاه عاشقانهای به زندگی دارد و این همان چیزی است که دستمایه نوشتن آقای آهنگر و آقای گوهری بوده است. آنهایی که تفنگ به دست به جنگ رفتند زندگی را عاشقانه دوست داشتند.
و البته بومی آن منطقه هم نیست و چیزی به جز عشق او را به منطقه جنگی نکشانده است.
همین طور است. یکی از بزرگ ترین راه های ارتباط گرفتن با مردم هنر است و سینما بخشی از این هنر. چیزی که میتوان با نسل جوان یعنی همنسلان من ارتباط گرفت. قشری که دفاع مقدس را ندیده و چیزی از آن در خاطر ندارد. چیزی به جز مقاله و مستند و کتاب که روی بعضی از آنها خاک گرفته است.
از میان آثار دفاع مقدس موجود، کدام یک را دوست دارید؟
«ملکه»، «فرزند خاک» و «بیداری رویاها».
عجب عرقی به کارگردانتان دارید!
شما میتوانید اسم این تمایل را عرق داشتن بگذارید و اتفاقا همین هم هست، اما من همیشه به دنبال نقش و بازی متفاوت هستم و آقای آهنگر هم با یک زبان خاص قصه اش را روایت می کند. در سینمای ما آقای فرهادی جزو کسانی است که با یک نگاه ویژه به سینمای اجتماعی پرداخت و این نگاه را با «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» تکمیل کرد. بعد مردم به این نتیجه رسیدند که می شود این نوع از فیلم را هم تماشا کرد و دوست داشت.
آقای آهنگر هم در حوزه سینمای دفاع مقدس در صدد انجام چنین کاری است. در این ۳ فیلمی که اسم بردم ما نگاه خاصی را می بینیم که متفاوت از تمام تولیدات سینمای ماست. اگر فیلمساز دفاع مقدس که قصد دارد با هدف جلب نظر مخاطب جوان کار کند، چنین نگاهی داشته باشد، موفقیت او بیشتر است.
نوع چهره شما مخاطب را به یاد قهرمانهای سینمای اجتماعی و معترض مسعود کیمیایی و امیرنادری در دهه ۵۰ میاندازد. کار کردن در این نوع از سینما را دوست دارید؟
من روند زندگی حرفهای رو به پیشرفت ام را مدیون مسعود کیمیایی هستم. من در دوره اول بازیگری آکادمی ایشان، شاگردشان بودم و اتفاقا شاگرد اول هم شدم! چیزهایی از کیمیایی آموختهام که شاید خیلی از دوستانشان ندیده باشند. من از ایشان زندگی کردن را یاد گرفتم. در سینمای او چیزی است که خیلی ارزشمند است. میگویند ویژگی هنر فرهنگسازی است و یکی از فرهنگ هایی که با آن غریبه شدهایم فرهنگ مرد ایرانی است.
فرهنگ رفاقت و دوستی که کمی از جامعه ما دور شده است. کیمیایی در فیلمهایش مردانگی و دوست داشتن را به یاد میآورد و من آن مدل زندگی کردن را خیلی دوست دارم. متعلق به آن دهه نیستم، اما شاید افکارم مربوط به همان دوران است و به شدت برای کیمیایی احترام قائل هستم. او با شروع کار خود یک موج را در سینما به راه انداخت که هنوزم هم آثارش برای عوام و خواص جذابیت دارد. سینمای کیمیایی و امیر نادری را دوست دارم، اما متاسفانه مجال همکاری با این کارگردانان فراهم نشده است.
همین اوایل مسیر حرفهای بازیگری هم سختگیرانه عمل میکنید و دیر به دیر جلوی دوربین میروید.
من مدت ها صبر کردم و بعد «کوچه ملی» را پذیرفتم. اساسا به این شکل کار می کنم که بتوانم از انتخابهایم دفاع داشته باشم و پشت آنها بایستم و بگویم این فیلم، کار من است. بعد از آن هم سریالی کار کردم به اسم «نابرده رنج» و حالا هم «ملکه» پس از یک سال و خرده ای به نمایش رسیده است. در واقع فیلمنامه هایی که به من پیشنهاد می شد، چیزی نبود که من را تحریک کند. می بایست چیزی متفاوت از سیاوش و «ملکه» را می پذیرفتم، چون متاسفانه وقتی کسی در یک نقش خاص در سینما دیده می شود، همه برای نقش هایی از همان دست به سراغ او میروند. گاهی از من می پرسند چرا بیشتر در حوزه دفاع مقدس کار میکنی من از شما میپرسم، «درباره الی» چه فیلمی است؟ اجتماعی. «جدایی نادر از سیمین» هم همینطور. اما این دو اثر به مدل و گونه متفاوت پرداخت شدهاند. ممکن است من چند فیلم دفاع مقدسی کار کنم، اما با هم متفاوت باشند. در واقع ژانر مهم نیست و نوع ارائه نقش است که اهمیت دارد.
همکاری با پروژه «ملکه» به عنوان فیلم دفاع مقدس تجربه سختی بود. با این حساب باز هم چنین فضایی را تکرار میکنید؟
زمان فیلمبرداری که همه چیز خوب بود و من از همه تشکر می کنم. طولانی بودن زمان اصلا به چشم نمیآمد، مخصوصا اینکه برای تولید یک اثر خوب باید سختیها را تحمل کرد. شوق، دستمایه رنج است و از آنجا که می دانستیم حاصل خوبی نصیب مان می شود، غصه ای نبود و سختی کار همین یک سال و چند ماه بود که فیلم اکران نشد. من تمام این مدت پای فیلم ایستادم تا اکران شود و مراقب بودم انتخابی نداشته باشم که به اعتبار آن آسیب بزند. سوای ممانعت طولانی از نمایش فیلم، امروز آن را یک هفته زودتر از موعد مقرر بدون تبلیغات خاصی روی پرده فرستادهاند و این یعنی هدر رفتن یک هفته از زمان اکران. بعضی از سالن ها در روزهای اول هنوز سردر نداشتند. کاش مسوولان تنها ادعای حمایت نداشتند. کاشی کسانی که این اتفاق مستقیما به خودشان مربوط می شود، این صحبت من را بخوانند و بدانند که کارشان قشنگ نیست. اگر من امروز این همه حرص می خورم بابت این است که می بینم نسل جوان چقدر به چنین فیلمی با چنین نگاه تازه به جنگ نیاز دارد و مسوولان تا چه حد بی مهر شده اند.
در پایان بگویید حالا که کم کم در سینما مورد توجه بیشتر قرار می گیرید، در مدیوم های دیگر دیده نمیشوید؟
همیشه گفتهام در ۱۶ سالگی از تئاتر کارم را شروع کردم و مدیوم برای من فرقی نمیکند. کار باید خوب باشد. کاری که بتوانی کنار آن قد علم کنی. تلویزیون و سینما و تئاتر فرقی ندارند اتفاقا کار در تلویزیون به خاطر حجم بالاتر مخاطب و زیر ذرهبین قرار گرقتن بیشتر، سختتر است.