سهیلا گلستانی، شهرام میراباقدم، کاوه سجادی حسینی، عاطفه خادم الرضا، امیر توده روستا و فرید فرخندهکیش در نشستی مشکلات فعالیت فیلمسازان جوان را تحلیل کردند.
سوره سینما- محمد کارت: نسل جوان علاقمند به فیلمسازی در همه ادوار برای ورود به دنیای حرفهای مشکلات فراوان داشتهاند. این مسیر دشوار باید با خوش اقبالی و تجربه طی شود تا به نتیجه مطلوب برسد. در میزگردی که میخوانید میزبان فیلمسازان جوانی بودیم که تجربههایی باارزش در تولید فیلم کوتاه، مستند و انیمیشن دارند. کارگردانهایی که میتوانندامید سینمای ایران در سالهای آینده باشند. حرفهای این فیلمسازان درباره مشکلات فیلمسازی برای فیلم اولیها خواندنی است. فرید فرخنده کیش مدیر امور فرهنگی و تولید سازمان توسعه سینمایی سوره هم در این نشست حضور داشت.
شرایط فعلی فیلم کوتاه و مستند را چقدر ایدهآل میدانید به فیلم کوتاه و مستند میتوان به صورت یک رسانۀ مجزا نگاه کرد؟ فیلمسازی در عرصۀ فیلم کوتاه پلی به سمت سینمای داستانی بلند و حرفهای است؟
کاوه سجادحسینی: فیلم کوتاه یک رسانه مستقل است و نیازی ندارد که به عنوان یک پل به سوی سینمای بلند قلمداد شود. فیلم کوتاه خودش به صورت مجزا میتواند پیام و مفهوم خود را به مخاطب منتقل و رابطه خوبی با او برقرار کند. متاسفانه در ایران فیلمسازان برای حرفهای شدن مجبور هستند به سینمای بلند وارد شوند، فیلم کوتاه فضای مناسب و حرفهای ندارد از این رو فیلمساز برای جذب اعتماد سرمایهگذاران تنها گاهی فیلم کوتاه میسازد تا بتواند توانایی خود را ثابت و به سینمای بلند ورود پیدا کند. فضای آماتور و نیمه حرفه ای در فیلم کوتاه اغلب چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی جدی گرفته نمیشود، و فیلمساز برای فراهم کردن فضای حرفهای و ساخت اثر مطلوبش، همواره درصد استفاده از فیلم کوتاه به عنوان یک سکوی پرش به سینمای بلند حرفهای است.
در فیلم کوتاه به علت نداشتن مخاطب گسترده و نبود بازار عرضه و تقاضا، وضعیت اقتصادی فیلمساز فیلم کوتاه چندان مناسب نخواهد بود. نبود امنیت مالی نیز باعث میشود که کمتر کسی همواره به ساخت فیلم کوتاه ادامه دهد. در نتیجه نمیتوان در ایران تصور کرد که فیلم کوتاه یک رسانه مجزاست و متخصصان خودش را دارد.
-خانم گلستانی نظر شما در این باره چیست؟
سهیلا گلستانی: در اینکه فیلم کوتاه شکل مجزایی از سینماست شکی نیست اما اینکه چقدر شرایط عرضه آن برای مخاطب وجود دارد مسئلهای قابل بحث است. در حال حاضر تنها راه عرضه فیلم کوتاه به مخاطبان از طریق برگزاری جشنوارههای مختلف است که این دیدگاه و رویکرد آسیب جدی به ساختار تولید آن وارد میکند.
-منظورتان تعدد جشنوارههایی است که برگزار میشوند؟
گلستانی: بله. تعداد زیاد جشنوارههای فیلم کوتاه و اینکه تمرکز عرضه به مخاطب تنها از این طریق است، آسیب جدی به جایگاه اینگونه سینمایی میزند.
من آنچنان به تفکیک فیلمسازی در عرصه فیلم کوتاه و فیلمسازی در سینمای بلند معتقد نیستم. فکر میکنم بیشتر فرم و محتوای اثر، زمان و فرمت اجرایی آن را مشخص میکند.
-خود شما فیلم کوتاه میسازید که وارد کارگردانی سینمای بلند شوید؟
من دغدغههایی که تاکنون داشتم اغلب در زبان و فرمت فیلم کوتاه قابل ابراز بودهاند و شرایط ساخت برای آنها فراهم شده است. اما قطعا این آیندهنگری در من وجود دارد که از تجربیات ساخت فیلم کوتاه استفاده کنم تا بتوانم فیلم بلند بسازم.
البته من بین دوستان حاضر در این جریان فیلمسازی خیلی تازهکار به حساب میآیم، ولی از همان ابتدا با این آیندهنگری فیلم کوتاه ساختم که بتوانم روزی فیلم بلند بسازم.
– آقای تودهروستا شما دیدگاهتان نسبت به فیلم کوتاه چیست؟ شما هم دغدغه ورود به سینمای بلند را دارید؟
مایلم بحث رااز فیلم بلند و چگونگی و شرایط ساخت آن شروع کنم. اگر روند پروانه ساخت فیلم اول در قبل از سال ۸۴ را نگاه کنیم، بیشتر به این صورت بود که یکسری امتیازبندیها در کانون کارگردانان بررسی میشد از جمله ساخت فیلم کوتاه، جوایز در جشنوارهها مختلف، تحصیلات آکادمیک رشته سینما و سابقه دستیاری در رتبهبندی فرد متقاضی ساخت اولین فیلم بلند سینمایی لحاظ میشد. یادم است در سال ۸۴ اولین باری که این قانون برداشته شد برای فیلم خانم نیکی کریمی بود.
از آن موقع مرسوم شد هر کس بتواند تهیهکنندهای را مجاب کند میتواند فیلم بلندش را بسازد. در روند اولیه صدور مجوز ساخت کارگردان برای ساخت فیلم بلند نیاز به یک سری علوم داشت که از طریق تحصیلات آکادمیک به دست میآید، نیاز به تجربیاتی داشت که با تجربه دستیار کارگردانی کسب میشد و همچنین نیاز به قرار گرفتن در مسند کارگردانی فیلم کوتاه داشت تا بتواند خود را محک بزند و نگاه و اندیشه خود را تبیین کند. آن قانونمندی روش حساب شدهای برای اجازه ساخت فیلم سینمایی به افراد بود. من خودم در سال ۸۴ اغلب امتیازات را داشتم تا بتوانم فیلم اولم را بسازم که قانون عوض شد و بحث سلیقه بیشتر از همیشه در صدور پروانه ساخت لحاظ شد.
-پس فیلم کوتاه را یکی از مقدمات ساخت فیلم بلند میدانید؟
من در سال ۸۴-۸۵ برای برنامۀ «سینمای دیگر» یکسری تحقیقات و مصاحبههایی با فیلمسازان فیلم کوتاه داشتم، در آن مدت با قالب فیلمسازان آن دوره گفتوگو داشتم، سه دسته فیلمساز وجود داشت. یک فیلمسازانی که فیلم کوتاههای بیکفیتی ساخته بودند اما در آینده فیلمهای بلند سینمایی قابل توجهی را ساخته بودند. دوم کارگردانانی بودند که فیلم کوتاههای بسیار خوبی ساخته بودند اما آثار بلندشان به هیچ عنوان کیفیت خوبی نداشت. دسته سوم دسته شاخصی بودند که نه فیلم کوتاه موفقی ساخته بودند نه وقتی وارد سینمای بلند شدند آثار قابل قبولی را کارگردانی کردند. به همین دلیل به نظرم فیلم کوتاه یک تجربه است برای فیلم کوتاه و فیلم بلند هم یک تجربه برای فیلم بلند، اما اینکه فیلمهای کوتاه یک فیلمساز چقدر بتوانند برای جذب سرمایه و کسب اعتماد تهیهکننده اثرگذار باشند شاید بتواند برای ورود به سینمای بلند راهگشا باشند.
شهرام میراباقدم: من هم معتقدم فیلم کوتاه با اینکه یک رسانه و گونه سینمای مستقل و مجزاست اما حد و نقطهای برای فیلمساز دارد. به طوری که فیلمساز باید در نقطهای، دیگر دست از ساخت فیلم کوتاه بردارد. یکی از دلایلی که باعث کنارهگیری فیلمسازان از عرضه فیلم کوتاه میشود ورود نسل جدیدتر و اضافه شدن اندیشههای نو به این عرصه است.
وقتی فیلمساز بخواهد در عرصه فیلم کوتاه بماند و ادامه دهد، یک جایی متوجه میشود که دیگر چرخ مادی زندگیاش نمیچرخد، از این رو نیاز دارد به فضای بزرگتری برود که همان فیلم بلند است. اما متاسفانه در شرایط فعلی ورود به سینمای بلند هم بسیار دشوار است. بخش خصوصی که بسیار کم به فیلمساز فیلم اول اعتماد میکند و بخش دولتی نیز به صورت عادلانه حمایتی از افرادی که میخواهند فیلم اول سینمای خود را بسازند نمیکند.
ما همواره میبینیم که تنها یک سری آدمهای خاص موفق به کار کردن میشوند و آنچنان سابقه فیلمسازی فیلم کوتاه و موفقیتهای کسب کرده برای ورود یک فرد جدید به سینمای بلند تاثیرگذار نیست.
شاید چند سال پیش انگیزه و تلاش در فیلمسازان فیلم کوتاه وجود داشت که بتوانند فیلم بلند سینمایی بسازند اما در حال حاضر به نوعی با وجود مشخص نبودن معیارهای ورود، انگیزه تلاش هم از ما گرفته شده است. به هر حال اینکه یک فیلمساز فیلم کوتاه بخواهد برای همیشه در این حیطه بماند تقریبا شدنی نیست و احتیاج دارد که پرشی انجام دهد. از آنجا که فیلم کوتاه در جامعه جایگاه خاصی ندارد پس تنها به پلی برای ورود به سینمای بلند تبدیل میشود.
-آقای فرخندهکیش، نهادهای دولتی که متولی سینما هستند سابقه فیلمسازان کوتاه را در اعتماد به آنها برای حمایت از ساخت فیلم اول سینمایی لحاظ میکنند؟
طبیعتا روند منطقی اعتماد سرمایهگذار نبست به فیلمساز از طریق دیدن اثر او اتفاق میافتد. تجربیات قبلی در میزان کسب اعتماد برای فیلمسازان از اهمیت بالایی برخوردار است. اغلب چالش بین جوانان فیلمساز و نهادهای دولتی در این است که آیا ورود به سینمای بلند از طریق دستیاری بهتر است یا ساخت فیلم کوتاه، تجربه خود من در سالهای گذشته نشان میدهد افرادی که با عنوان دستیار کارگردان، فعالیتشان را در سینما شروع کردهاند توانستهاند برای ساخت فیلم اولشان سرمایه جذب و اعتماد کسب کنند. شاید به دلیل روابط و تجربیاتی که در کنار کارگردانان کاربلد به دست میآورند راحتتر میتوانند شرایط ساخت فیلم اول را فراهم کنند.
سجادحسینی: البته نسل کنونی دستیاران کارگردان و حتی دستیاران فیلمبردار از افراد تحصیلکرده سینما هستند که همین قضیه باعث شده مانند نسل قبل، ناآشنا به مسائل آکادمیک سینما نباشند. نگاه نو و نگرش دغدغهمند با دانش سینمایی میتواند دستیاران کارگردان را سریعتر به مسند کارگردانی برساند. در حال حاضر به علت گسترده شدن امکانات ساخت فیلم کوتاه هر کسی با هر میزان سواد سینمایی فیلم کوتاه میسازد و حداقل برای یکی دو روز خودش را در جایگاه کارگردان میگذارد.
به همین دلیل تعداد کارگردانان فیلم کوتاه بسیار زیاد شده است و نهایتا خروجی مناسبی ندارند. ورود آسان به عرصه فیلمسازی باعث میشود کیفیت اغلب فیلم کوتاههایی که ساخته میشود نامطلوب باشد و فیلمساز رشد آنچنانی برای رسیدن به پختگی لازم یک کارگردان سینما تلاش آنچنانی نکند. معتقدم ورود به کارگردانی سینما از طریق سابقه دستیاری بهتر است چراکه به این واسطه کارگردان از روانشناسی صحنه، مدیریت یک پروژه سینمایی و ارتباط با عوامل به صورت حرفهای مطلع و آگاه میشوند.
-آقای تودهروستا شما هم فکر میکنید به واسطه دستیار کارگردان بودن بهتر میشود از روانشناسی صحنه و مدیریت یک فیلم سینمایی آگاه شد یا فیلم کوتاه هم میتواند معبری برای کسب این دانش باشد؟
من معتقدم این یک امر نسبی است و نمیشود درباره آن به طور قطعی نظر داد. مصادیق بسیار زیادی وجود دارد، دستیارانی که فیلم کوتاه نساختهاند و کارگردان شدهاند یا افرادی که هیچگاه دستیار نبودهاند و کارگردان شدند، همه اینها باید در کنار یکدیگر باشند. اما دستیاری کردن روابط و اخلاق حرفهای سینما را به فرد آموزش میدهد که گاهی به واسطه فیلم کوتاه نمیتوان آنها را کسب کرد.
در حیطه فیلم کوتاه سقف آرزوها کوتاه است، به طور مثال فردی با یک دوربین فیلمی میسازد و تمام خواستهاش این است که در یک جشنواره شرکت کند و مورد داوری قرار بگیرد و اگر یک بازیگر دسته سوم تلویزیون هم یکی از داوران باشد برای او کافی است و فکر میکند کار بزرگی انجام داده است. این نگاه نمیتواند در جایگاه کارگردانی سینما قرار بگیرد. به نظرم دستیاری و ساخت فیلم کوتاه باید در کنار هم اتفاق بیفتد و بدون هم هر کدام یک چیزی کم دارند. من از سال ۸۰ تا ۸۲ دستیاری کردم و تجربه بسیار خوبی برایم بود که از بسیاری مناسبات آگاه شدم.
شهرام میراباقدم: من تجربه دستیاری نداشتم و فکر میکنم بهتر است در همان ساخت فیلم کوتاه نگاه حرفهای داشته باشیم. اگر نگاه حرفهای به ساخت فیلم کوتاه وجود داشته باشد ناخودآگاه فیلمساز روابط حرفهای را یاد میگیرد، فکر نمیکنم در انجام دستیاری جهت فهمیدن و شناخت پیدا کردن نسبت به مناسبات سینمایی الزامی وجود داشته باشد.
تودهروستا: بخشی از صحبتهای شما را تایید میکنم. اما به نظر صرفا به واسطه دستیاری روابط شکل نمیگیرد بلکه تجربهای که کنار یک کارگردان بزرگ برای فرد رقم میخورد به اندازه سالها کار در عرصه فیلم کوتاه است. پس تنها مزیت دستیار کارگردان بودن، آشنایی با روابط نیست بلکه مجموعه مسائل سر صحنه یک فیلم سینمایی در رشد سینمایی فرد تاثیرگذار است.
فرخندهکیش: نوع روابط سر صحنه یک پروژه سینمایی کاملا متفاوت با فضای دوستانه تولید یک فیلم کوتاه است شرایط پیچیده تولید یک اثر سینمایی گاهی فاصله زیادی با تجربه تولید یک فیلم کوتاه را داراست.
گلستانی: من از شرایط شکل حرفهای یک بازیگر شروع به ساخت فیلم کوتاه کردهام کتمان نمیشود کرد حضور در یک شرایط پروژه حرفهای به نوعی شبیه به گذراندن یک ورکشاپ تخصصی است. خارج از شناخت تخصصی پیامد دیگری برای فرد سر پروژههای حرفهای پیش میآید به نام روابط که اگر بخواهد فیلم بسازد راه میانبرتری نسبت به بقیه راهها پیدا کرده است. گسترده تر شدن روابط و شناخت از افراد در جلب همکاری موثر است.
اغلب فیلمسازان فیلم کوتاه یک مشکلی دارند که شرایط تولید یک کار حرفهای را برای خود رقم نمیزنند بسیاری از آثار استایل و کیفیت حرفهای ندارند. من خودم سر تعداد زیادی فیلم کوتاه به عنوان بازیگر حضور داشتهام. تنها شرط برای حضور در یک فیلم کوتاه فراهم کردن شرایط ساخت حرفهای است که در بسیاری از آنها شاهد بیسوادیهای اخلاقی و آکادمیک سینمایی بودهام که بعید میدانم با این رویکرد و نگاه از طریق فیلم کوتاه بتوان در جایگاه کارگردانی سینما قرار بگیرد.
عاطفه خادمالرضا: در شرایط کنونی خیلی از افرادی که فیلم تلویزیونی میسازند شاید فیلم کوتاه نساختهاند. فیلمسازی صنعتی پرهزینه است معمولا کسانی که در این رشته وارد میشوند به شکل کوچکی ایدههایشان را در قالب فیلم کوتاه میسازند اما قرار نیست ایدههای یک فیلمساز همیشه در قالب یک فیلم کوتاه باقی بماند گاهی اوقات میتواند تبدیل به یک فیلمنامه بلند شود. درخارج از کشور، موقعیتی برای رشد در عرصه فیلم کوتاه به لحاظ معنوی و مادی وجود دارد. اما در ایران به شکل مناسبتی و براساس مناسبات سازمانی سرمایهگذاری بر روی فیلم کوتاه اتفاق میافتد ولی به شکل مستقل کم پیش میآید فیلمساز حمایت شود. در این صورت فیلمساز که تحصیلات سینمایی داشته است و در این رشته تجربه کسب کرده است و حالا میخواهد فیلم بلند بسازد. اگر من خودم تهیهکننده باشم سابقه کار عملی و ساخت فیلم کوتاه را برای درک توان آن فیلمساز ضروری میدانم. من تاکنون دستیاری نکردم و وقتی اولین فیلم بلند ویدئویی را ساختم واقعا از روابط شوکه شدم.
در خارج از ایران سر چند کار حرفهای حضور داشتم اما در اینجا مناسبات کاملا منحصربهفرد است و تعاریف متفاوتی دارد. خصوصا در سیستم تلهفیلم تعهد کاری کمتر است و بیشتر بخش مادی کار برای افراد مهم است. کارگردانی که بخواهد با این سیستم یک اثر قابل قبولی تولید کند باید متحمل سختی بسیاری شود.
تودهروستا: ما درباره فیلمسازی صحبت میکنیم و طبیعتا بعد از اتمام کار، یک خروجی وجود دارد که هر چقدر نظرات منفی و بازدارنده هم نسبت به فیلم وجود داشته باشد به هر حال یک فیلم خوب دیده میشود.
سجادحسینی: اگر از کارگردانان سینما که با بودجههای کلان و پیشتولید و تولید طولانی کار میکنند بخواهیم در ۲۰ یا ۱۵ روز فیلم بسازند مطمئنا فیلم بسیار بدی تولید خواهند کرد. اما وقتی آن فرد فیلمهای بدون پروداکشن حرفهای ما را میبیند گمان میکند توانایی ما نسل جوان در همین حد است، غافل از اینکه اگر شرایط حرفهای برای تکتک آثار کوتاه و تلهفیلمها به لحاظ مادی و معنوی فراهم شود آنوقت میتوان درباره استعداد و توانایی فیلمساز قضاوت کرد.
تودهروستا: به نظر جمع حاضر یک مرحله عقبتر از ساخت یک فیلم سینمایی است ما هنوز وارد نشدهایم تا بتوانیم تواناییمان را ثابت کنیم. تا این لحظه هر حرفی درباره دستیاری و ساخت فیلم کوتاه برای ورود به سینما بین ما رد و بدل شده حرفهایی است متعلق به یک شرایط ضابطهمند. آیا در حال حاضر در مدیریت سینمای ما شرایط ضابطهمند وجود دارد؟
– اغلب کسانی که در عرصه فیلم کوتاه کار میکنند تمایل دارند به دنیای سینمای بلند راه پیدا کنند. بیایید این موضوع را به چالش بکشیم که چه فضایی مانع حضور فیلمسازانی که با ساخت فیلم کوتاه و بعضا از طریق دستیاری خودشان را ثابت میکنند در کارگردانی سینما است؟
خادمالرضا: چیزی که برای من اتفاق افتاده این است که همیشه فیلمنامهام پذیرفته شده و تهیهکننده قول همکاری داده است و تا مرحله انتخاب بازیگر هم رفتیم اما به یکباره به لحاظ مالی پروژه با کمبود مواجه شده و کار را تعطیل کردهایم. دوم اینکه من به عنوان یک فیلمساز همیشه دغدغه سینما داشتم و در این زمینه تحصیلات داشتم و کارهایی در این زمینه نیز انجام دادهام، وقتی که میخواهم ایده جدیدی که برای سینما دارم را عملی کنم هیچکس به نگرش جدید من اعتمادی نمیکند و در نهایت ما همچنان درگیر این دور باطل هستیم.
سجادحسینی: من سال ۸۸ میتوانستم فیلم بلند سینمایی بسازم و تهیهکننده هم داشتم اما باید فیلم کمدی میساختیم که هیچگونه دغدغهای نسبت به آن نداشتم، میتوانستم با آن فضا کار کنم اما سعی کردم اولین فیلم سینماییام بر اساس خواستهها و دغدغههای خودم باشد.
حاضر نیستم فیلم خنثی بسازم. من از دو سال پیش فیلمنامه به ارشاد دادم که به آن مهر سیاهنمایی زدند. نگاه تخصصی بر فیلمنامه وجود ندارد و اعمال نظرهای سلیقهای بر مدیریت پروانه ساخت حکمفرماست. در این سالها برای گذراندن زندگی تلهفیلم ساختم اما از آنجا که شأن زیادی برای سینما قائل هستم حاضر نشدم هر فیلمی را به عنوان اولین فیلم سینماییام بسازم. مهمترین مانع برای امثال من که نتوانستیم فیلم بسازیم نگاه بازدارنده مدیریت سینمایی نسبت به ناهنجاری جامعه و به چالش کشیدن معضلات اجتماعی است. ترس مدیریت از آثار اجتماعی باعث شده سینما موضوعات خنثی را دنبال کند و در نتیجه مخاطب خود را از دست دهد. نهادهای دولتی به نظر من در حمایت از فیلمساز اول تأثیر زیادی میتوانند داشته باشند مانند حوزه هنری که سال گذشته با حمایت از ساخت دو فیلم «تاج محل» و «خسته نباشید» حرکتی را به سوی گشایش باب اهمیت دادن به نسل جوان آغاز کرده است.
سهیلا گلستانی: در یک خانواده معمولا از فرزندان کوچکتر حمایت ویژهی میشود. به نظر من فیلمسازان فیلم اول مانند همان فرزندان کوچک خانواده سینما هستند که احتیاج به حمایت و همراهی بیشتری نسبت به سایرین دارند.
به نظرم آن شرایط ویژهای که فیلمسازان معتبر ما هم در زمینه تولید و هم نمایش استفاده میکنند در حقیقت حق فیلمسازان اول است. باید پذیرفت که همیشه نباید فیلم اول بینقص ساخته شود، مهلت آزمون و خطا را به فیلمساز باید داد. شاید از بین ده فیلم اولی پنج فیلم شاخص تولید شود که همان پنج فیلم و آن پنج کارگردان میتوانند برای سینمای ایران جریانسازی کنند. فکر میکنم نگاه پدرانه در مدیریت سینما وجود ندارد و فیلمسازان فیلم اول به عنوان عامل مخرب دیده میشوند غافل از اینکه نسل جوان عامل مخرب نیست بلکه جان تازه برای سینماست. نفسی که کالبد سینما را زنده خواهد کرد.
وقتی از این رویکرد جلوگیری شود عواقبش تکراری شدن سینما به لحاظ فرم و محتوا برای تماشاگران میشود. نسل ما میپذیرد که بالاخره باید تن به کار سفارشی دهد. که به نظر من اگر یک نهادی براساس نیاز جامعه، سفارشی را به یک فیلمساز بدهد و او را برای ساخت فیلم اولش حمایت کند کار قابل احترامی انجام داده است. تک سلیقهای بودن مدیریت در سینما آفت ورود نگاه تازه به جریان فیلمسازی سینمای ایران است.
تودهروستا: در این مملکت اورسون ولزی به وجود نیامده که ما گمان کنیم مدیریت سینما به دنبال آن اورسون ولز است و به ما اعتماد نمیکند. شاهکار مدیریت سینما در معرفی نسل جدید به سینما آقای مهرداد غفارزاده با فیلم «گیرنده» است. در ایران اگر بخواهند فیلم جشنوارهای بسازند سراغ دختری که از او سوءاستفاده شده است میروند اگر بخواهند فیلم کمدی بسازند سراغ آن پسر فقیری میروند که میخواهد پولدار شود یا اگر فیلم اجتماعی بخواهیم بسازیم از «جدایی نادر از سیمین» کپیبرداری میکنیم بیشتر از این نمیشود انتظار داشت. در شرایط کنونی مسئله بر سر این است که شما آدم و مطیع کدام حزب یا دولت هستی، کسی مثل من نه در این دولت میتواند فیلم بسازد نه در دولت بعدی به خاطر اینکه یارکشی باب شده است. پس اصلا بحث فیلم و فیلمنامه نیست. اولین مشکل برای ورود به کارگردانی سینما مشکل پروانه ساخت است. من بعد از سه سال تلاش برای یک فیلمنامه نتوانستم مجوز ساخت بگیرم. حالا با تمام این فراز و نشیبهای برای فیلمسازی که موفق به دریافت پروانه ساخت میشود، سوال اینجاست، کجا مسئول حمایت از فیلمساز جوان است؟ حمایت از فیلم اول یک کارگردان باید صورت بگیرد که برای فیلم بعدی فیلمساز بتواند اعتماد بخش خصوصی را جلب کند یا نه؟
اگر فیلم اول را حمایت کنند مطمئنا توانایی و استعداد آن فیلمساز محک خواهد خورد بخش خصوصی را برای فیلم اول باید گذاشت کنار چون مثلا به من «خروس جنگی» را پیشنهاد دادند که نساختم چراکه دوست دارم فیلمسازی شوم که فیلمهایم در کنار فروش حرفی برای گفتن داشته باشد. مرگز سینمای مستند و تجربی وظیفه حمایت از فیلمهای اول را دارد که هماکنون این وظیفه یادشان رفته است. افرادی را حمایت میکنند که سابقه فیلمسازی ندارند و بر اساس روابط موفق به ساخت فیلم میشوند. در حال حاضر هیچ نهاد مشخصی وظیفه حمایت از فیلم اولیها را ندارد. خواستار حمایت میشویم به ما میگویند بودجه میدهیم درباره غزه فیلم بساز، ما همین تهران را خوب نمیشناسیم چطور میتوانیم درباره غزه فیلم بسازیم؟
در این بین تعداد فیلمهایی که به صورت زیرزمینی تولید شدهاند بالا میرود و با تمام سالهای پیش برابری میکند. قطعا در این جمع دو سال دیگر اگر این موانع وجود داشته باشد افرادی به ساخت فیلم زیرزمینی روی میآورند. تاثیر و تکثیر فیلمهای بدون مجوز حاصل زحمات آقایان در مدیریت سینمایی چند سال گذشته است. اتفاق بد دیگری برای من در این چند سال افتاده است که شاید برای دیگران هم بیفتد من چهار فیلمنامه سینمایی نوشتهام و برای پروانه ساخت ارائه دادم که سکانسهایی از فیلمنامه ما از شورای پروانه ساخت لو میرود و از آنها سوءاستفاده میشود که این خیلی دردناک است.
ایده اصلی فیلمنامه من که پروانه ساخت نگرفت ایده فرعی یک فیلم سینمایی مهم در چند سال گذشته میشود که به موقع بازگو خواهم کرد. چون سند و مدرک هم دارم و این قضیه برای دوستانم هم اتفاق افتاده است.
در نهایت سیستم کلی مدیریت سینما غلط است و شایستهسالاری وجود ندارد و اعمال نظرهای شخصی و غیر کارشناسانه به کلیت سینما ضربه میزند.
شهرام میراباقدم: چیزی که من هم مانند دوستان به آن برخورد کردهام تهیهکنندگانی هستند که در بخش خصوصی نگاه کاسبکارانه به سینما دارند و بحث دیگر نهادهای دولتی هستند که بسیار رابطهمند عمل میکنند و بر اساس رابطه فیلمسازان را مورد حمایت قرار میدهند. اندیشه باندبازی نابودگر است. مثلا مرکز گسترش سینمای تجربی که پز حمایت را میدهد در اصل حمایت نمیکند چراکه از فیلمساز میخواهد برود تهیهکننده پیدا کند و فیلمنامهاش که پروانه ساخت گرفت تازه بیاید که مرکز تشخیص دهد که حمایت نکند یا نه این قضیه خندهدار است. دیگر حمایتی اتفاق نمیافتد بلکه مانند یک اسپانسر عمل میکند یا ۲۰درصد در تولید اثر شراکت میکند.
یک راه هم که مدتی است باب شده این است که فیلسمازان برای ساخت فیلم اولشان یک تهیهکننده صوری جور میکنند و آن تهیهکننده پورسانت خودش را میگیرد و به واسطه جایگاهی که در سینما دارد برای دریافت پروانه ساخت اقدام میکند حالا اگر پروانه هم نگرفت یا ندادند دیگر او سهمش را گرفته و ماجرا با ضرر متوقف میشود.
– آقای فرخندهکیش چقدر اعتماد به فیلمسازان جوان در نهادهای دولتی رابطهمند است و حتما باید آن فیلمسازان از یک جریان خاص پیروی کند؟
اینکه سازمانهایی که وظیفه حمایت از فیلم اولیها را داشتند و خودشان را کنار کشیدهاند شاید عمدهترین دلیل است که در این زمینه اتفاقات مطلوب نمیافتد. نوع وظایف رو به سمتهای دیگر رفته است مثلا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مدتی است حمایت خود را کمتر کرده یا در دستور کار ندارد.
حالا هم که یک نهادی مانند حوزه هنری حمایت از نسل جوان را به عهده میگیرد، و خلاف جهت وارد میشود باز با تکیه بر پتانسیل آقای میرکریمی توانسته بودجه ای تعریف کند ، تا این اتفاق بیفتد و امیدواریم باشیم که این روند حمایت از نسل جوان در حوزه هنری ادامه پیدا کند. در سیاستگذاری کلان مدیریت سینما نیز باید نهادی را برای حمایت از نسل جوان تعریف کنند. وقتی دریچه ورود بسته میشود باید منتظر یک پسآب و سیل ناخوشایند بود. بخشی سوق دادن جوانان به ساخت فیلمهای زیرزمینی و بخشی دیگر استعدادهای جوانی که هدر میروند است.
-پس به صورت اجمالی شما معتقدید که به جز نهادی مانند مرکز گسترش که وظیفه حمایت از نسل جوان را داشته است اگر نهاد دیگری بخواهد از فیلم اولیها حمایت کند باید فیلمسازان جوان با پشتوانه فیلمسازی مولف و تهیهکنندهای صاحبنام و فرهنگی وارد مذاکره برای همکاری شوند.
فرخندهکیش: بله. البته تهیهکننده ثابتشدهای که عنوان خودشان را با یک واسطه عوض نکند و مانند آقای میرکریمی همه جوره از فیلمها حمایت معنوی و مالی کند. آقای میرکریمی از شخصیت و اعتبار هنری خود به نفع دو فیلمساز جوان خرج میکند و حتی فرصت کارگردانی کار بعدی را از خود میگیرد و در جایگاه تهیهکننده وارد عمل میشود.
خادمالرضا: چقدر خوب است که این اتفاق تداوم پیدا کند و از افراد بیشتری حمایت شود. دایره فیلمسازان جوانی که تفکرشان با اهداف حوزه هنری نیز همخوانی دارد هر چقدر وسیعتر شود در نهایت به نفع این نهاد و فیلمسازان جوان با استعداد و در نهایت به نفع کلیت سینما تمام خواهد بود.
اگر قرار باشد ما در یک شرایط مساوی رقابت کنیم میتوان حس بهتری داشت که بالاخره حمایتها به شکل عادلانهای انجام میشوند و نوبت ما هم خواهد رسید. متاسفانه رقابت درست اتفاق نمیافتد و همیشه فیلمساز باید از یک راه، تونلی حفر کند تا به یک فرد خاص برسد. فیلمسازانی تحصیلات دارند و با ساخت چند فیلم کوتاه توانایی و استعداد خودشان را ثابت کردهاند چرا باید تواناییشان هدر رود و یا به بیراهه هدایت شوند؟ در صورتی که میتوان با سرمایهگذاری بر این فیلمساز ایدهها و تفکرات جدیدی به سینما اضافه کرد.
فرخندکیش: حمایت از دو فیلمساز جوان برای حوزه هنری یک مسیر آزمایشی بوده است که در اهداف کلی قرار است بسط پیدا کند ادامه یابد.
خادمالرضا: به نظرم اتفاق بسیار خوبی است که میتواند امیدوارکننده باشد.
-آقای تودهروستا شما چطور؟ سعی کردید حمایت یک کارگردان معتبر را به نفع خود جلب کنید؟
قطعا ما هم تمام این کارها را کردیم و نتیجهاش شده است که ایدههای فیلمنامههایمان در آثار دیگران درخشیده است. فیلمنامهای که بد باشد میگویند بد است برو و یکی دیگر بنویس و اگر خوب باشد میگویند ما یکی شبیه به این را داریم یا نمیگویند شبیه به این داریم و بعدا وقتی فیلم میسازند ما متوجه میشویم که یک فیلمنامه شبیه به فیلمنامه شما داشتهاند. من خودم حدود یک سال است که به کسی فیلمنامهام را نمیدهم به بزرگترین کارگردانان هم نمیشود اعتماد کرد.
میراباقدم: انگیزه و فرصت که از نسل جوان گرفته میشود به هیچ عنوان قابل جبران نیست.
گلستانی: شاید از اتفاقات زیرزمینی پدیدهای بروز کند. همانطور که در موسیقی این قضیه اتفاق افتاده است شاید در سینما هم راه برونرفت همین راه باشد.
تودهروستا: همه ما این فکر را داریم و شاید به زودی بعد از این همه پشت در ماندن از طریق دیگری عمل کنیم و بیمجوز فیلم بسازیم.
فرخندهکیش: خوب این یک حرکت منطقی نیست در صورتی که باید انتظار داشته باشیم سیستم شرایط را به نحو احسن برای شما فراهم کند.
-به عنوان آخرین سوال، سینمای امروز ما چقدر به ورود دیدگاه و تفکرات جدید چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا احتیاج دارد؟
تودهروستا: هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. اگر بخواهیم یک مثال بزنیم اصغر فرهادی مثال خوبی از ورود تفکر و رویکرد جدید به سینمای ایران است. تصور کنید اگر آن روزی که اصغر فرهادی برای فیلم اولش نمیتوانست اعتماد جلب کند و نمیتوانست وارد سینما شود و شرایط به گونهای رقم میخورد که نمیگذاشتند فیلم بسازد هماکنون سینمای ایران او را نداشت که موج تازهای برای سینما ایجاد کرده است. قطعا هرکدام از کارگردانان بهنام سینما در روزی که آمدند تصور نمیشد بتوانند تفکر و رویکرد جدیدی را به سینما اضافه کنند فیلمسازانی چون: مهرجویی، تقوایی، کیمیایی، حاتمیکیا، کیارستمی و غیره. لفظ «سینما مرده است» را در سالهای اخیر زیاد میشنویم اما هر نیروی جدید میتواند روحی تازه به کالبد سینما بدمد.
میراباقدم: با توجه به اینکه نگاه و تنوع سینما کل جهان برای مردم قابل دسترس شده است و از طرق مختلف از خوراک فرهنگی تغذیه میشوند پس مطمئنا دیدگاه نسبت به سینما هم باید بهروز باشد و همواره تغییر کند. همیشه ورود نگاه جدید برای سینما یک احتیاج و نیاز بوده است اما متاسفانه شرایط برای ایجاد حرکتهای جدید مهیاست.
خادمالرضا: هر فیلمسازی اثرش را از فیلتر و نگاه خودش خلق میکند و تفاوت این تفکرات به تعداد هنرمندان و فیلمسازان متکثر است. من خودم تجربهگرایی در کارهایم را دوست داشتم.
به نظرم سینما به ورود تفکرات جدید احتیاج دارد. حرکت حوزه هنری در صورتی که اتفاق متداومی باشد یک روند درخشان خواهد بود. تجربیات فیلمسازان گذشته ما در کنار ایدهها و تفکرات نسل جدید میتواند در تکامل سینما تأثیر بسزایی داشته باشد.
سجادحسینی: نیاز به نگرشها و نیروهای جدید در سینما کاملا بارز است. جوانگرایی با منطق و با عدالت میتواند سینما را از تکرار مضمونی و ساختاری نجات دهد چراکه تکرار در طول زمان نشاط سینما را کم کند و از ارتباط بهروز آن با مخاطب بکاهد.
گلستانی: بیشتر نکات را دوستان گفتند و به نظرم همانطور که گفتم ورود یک تفکر جدید و نیروی خلاق و بااستعداد میتواند برای سینما به مثابه یک نفس تازه عمل کند و موثر واقع شود.