سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۰ بهمن ۱۳۹۵ در ۸:۱۳ ب.ظ چاپ مطلب

نگاهی به «ماجرای نیمروز»/ فیلمی که آبروی جشنواره فجر را خرید

majeraye nimrooz

«ماجرای نمیروز» دومین فیلم محمد حسین مهدویان اثری بزرگ و تماشایی است که در کنار جاذبه های بصری فوق العاده اش، همانند سندی از تاریخ معاصر عمل می کند.

سوره سینماالناز نعمتی : اولین فیلم بلند سینمایی محمدحسین مهدویان یک داکیودرامای جذاب و حساب شده بود که مخاطبان جشنواره سال گذشته را حسابی غافلگیر کرد. فیلم هیچگونه شباهتی به آثار مرسوم سینمایی نداشت و شاید حتی می شد در جشنواره های مخصوص فیلم های مستند اکرانش کرد اما جاذبه ای که مهدویان با شخصیت پردازی یک قهرمان و ساختار فوق العاده فیلمش روی پرده سینما خلق کرد، برای تماشاگران دوست داشتنی بود.

ساختن فیلم پس از موفقیت همه جانبه یک اثر سینمایی آن هم اثر اول برای هنرمندان سخت است. توقع ها بالا رفته و فیلمساز دست به عصا تر راه می رود تا مبادا اعتماد مخاطب را خدشه دار کرده یا از دست بدهد (اتفاقی که برای خیلی از فیلمسازان فیلم اولی که آثار خوبی ساخته اند، افتاده است). اما مهدویان نشان داد بسیار باهوش تر و سینما شناس تر از این حرف هاست و «ایستاده در غبار» و پیش تر از آن سریال مستند بسیار زیبای «آخرین روزهای زمستان» تنها یک اتفاق و جرقه هنری نبوده است. مهدویان با هوشمندی نه رویه سابق را ادامه می دهد که برای مخاطب تکراری به نظر برسد و نه آن قدر از زمینه های موفقیت آثار قبلی اش جدا می شود که توی ذوق مخاطب بخورد.

داستان «ماجرای نیمروز» از صبح روز سی ام خرداد ۱۳۶۰ و تظاهرات خشونت بار هواداران منافقین و درگیری های به وجود آمده آغاز می شود، با داستانی پرکشش و جذاب عملیات تروریستی این گروهک را در ماه های بحرانی سال ۶۰ روایت می کند و با سقوط خانه تیمی سران منافقین در تهران (که مهم ترین دستاورد دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی در مقابله با این گروه و فعالیت های تروریستی شان تا آن مقطع بوده) به پایان می رسد.

majeraye nimrooz 3

دومین فیلم مهدویان دیگر لحن حماسی و کاراکتر سمپاتیک قهرمان فیلم قبلی را ندارد و از این نظر دست کارگردان برای جذب مخاطب خالی بوده است اما کارگردان با هوشمندی، تمهید جدیدی اندیشیده و عناصری تازه را برای ایجاد جاذبه در فیلم اش جایگزین کرده است. «ماجرای نمیروز» لحن حماسی ندارد اما تریلری جاسوسی سیاسی است که با تعلیق و داستان چند لایه اش مخاطب را بارها و بارها غافلگیر کرده و به او رو دست می زند. فیلم قهرمان ندارد اما با شخصیت های چند بعدی طرف هستیم که برای شناخت شان باید با دقت به دیالوگ ها گوش کنیم و همه حرکات شان را زیر نظر داشته باشیم. فیلم مانند پازل عمل می کند و قطعات اش را به راحتی در دست مخاطب قرار نمی دهد بلکه همانند جمله فرمانده گروه اطلاعاتی به مثابه بازی شطرنج عمل کرده و آنقدر حرکاتش از روی برنامه ریزی است که ذهن تماشاگر را قلقلک می دهد.

فیلمنامه کلاسیک اثر بی نقص است اما آن چه «ماجرای نیمروز» را از یک فیلم متوسط بالاتر برده و به اثری درخشان تبدیل می کند، قدرت کم نظیر مهدویان در شخصیت پردازی و فضا سازی است. همه شخصیت های این فیلم باورپذیرند. کارگردان به هیچ وجه اصراری بر تطهیر یا متهم کردن هیچکدام از کاراکترها نداشته. تماشاگر همانقدر که «کمال» را باور می کند، برای دختر تواب هم دل می سوزاند. در واقع فیلمساز سعی می‌ کند با خلق فضای مبهم و مه‌ آلود آن دوران که سرشار از تردید، سوظن و خیانت است، دشواری قضاوت کردن درباره اتفاقات شوم و سیاه آن سال‌ ها را پیش روی مخاطب بگذارد و نشان دهد حتی کسانی که خود در میانه حوادث ایستاده بودند، درک و تحلیل روشن و قطعی نسبت به موقعیت پیچیده و مخاطره‌ آمیز مملکت نداشتند و دقیقا نمی‌ دانستند که برای رهایی از وضعیت هولناکی که درگیرش هستند، چه باید بکنند و چه نباید بکنند و این موضع‌ گیری فیلمساز همانقدر که می‌ تواند عملکرد آن دوره را توجیه کند، به همان اندازه نیز می‌تواند آن را زیر سوال ببرد و برآیند چنین دوگانگی و تناقضی است که فیلم را به اثری متمایز و مهم تبدیل می‌ کند.

همچنین «ماجرای نیمروز» مانند هر تریلر سیاسی موفقی از خرده داستانک های جذاب نیز بهره برده است. داستان علاقه حامد به سهیلا که دورانی عاشقانه با هم داشته اند و حالا عقاید سیاسی متفاوت شان آنها را روبروی هم قرار داده، ماجرای جاسوس از آب درآمدن یکی از نیروهای خودی که کاملا به او اعتماد شده بود و … از داستانک هایی هستند که موتور محرکه فیلم را تقویت می کنند.

majeraye nimrooz 2

فیلم در ابعاد فنی هم مانند فیلم قبلی مهدویان خیره کننده عمل می کند. مهدویان این بار باید دهه شصت را نه در جبهه و بیابان که در شهر و کوچه و خیابان های تهران برای مردم زنده می کند و در کمال قدرت و نکته سنجی به این مهم دست یافته است. تصاویر درگیری های خیابانی که بخش عمده ای از فیلم را می سازند، با اعتماد به نفس کم نظیر کارگردان همه واید تصویر برداری شده اند. دقت در جزئیات آنقدر زیاد بوده که دوربین بازیگوشانه به هر جهت سر می کشد و هیچ محدودیتی برایش وجود نداشته است. فیلمبرداری بسیار درخشان است و میزانس ها پخته به نظر می رسند. بازی های فیلم هم همگی خوب هستند. حتی انتخاب بازیگرانی که بیشتر در نقش کمدی آن ها را دیده ایم مانند احمدمهرانفر و جواد عزتی که در نگاه اول برای فیلم خشن و اکشنی مانند «ماجرای نیمروز» اشتباه به نظر می رسند در جای خود عالی کرده اند اما بهترین بازی فیلم بی شک متعلق به هادی حجازی فر است که سال گذشته نیز با بازی درخشانش در نقش حاج احمد متوسلیان خوش درخشیده بود. حجازی فر در این فیلم نقش فرمانده ای را بازی می کند که به جهت مصلحت های سیاسی و علی رغم میل باطنی اش برای مبارزه با منافقین به تهران آمده و همچون تمام قهرمان های دوست داشتی فیلم های تریلر عملگرا، شتابزده، شجاع و مهربان است. بازی خوب این بازیگر حتی فضای فیلم را در بسیاری از لحظات تلطیف کرده و از تماشاگر خنده می گیرد.

دومین فیلم مهدویان اثری بزرگ و تماشایی است که در کنار جاذبه های بصری فوق العاده اش همانند سندی از تاریخ معاصر عمل می کند. سال گذشته و بعد از نمایش فیلم باشکوه «ایستاده در غبار» نوشتم که باید منتظر فیلم های بعدی مهدویان ماند چراکه بعید است کارگردانی که به خلق شکوه و جاذبه روی پرده سینما ایمان دارد نا امیدمان کند و حالا این کارگردان جوان با دومین فیلم اش آبروی جشنواره خنثی، کسالت بار و شعارزده امسال را خرید.

منبع: وبسایت رسمی حوزه هنری