به گزارش سوره سینما ، در ابتدای این برنامه حسن باقری نسب (مسئول دپارتمان سینمایی مجموعه فرهنگی سرچشمه) درباره هدف از برگزاری این سلسله جلسات گفت: ما تاکنون دو جلسه آسیبشناسی جشنواره فیلم فجر را با این نیت برگزار کردهایم تا بتوانیم به درک درستی از ماهیت جشنواره و در کنار آن به الگویی مناسب از نقد درست و اصولی دست پیدا کنیم و حتی از مسئولین سینمایی نیز دعوت کردهایم تا در جلسه دیگری در این مجموعه حضور یابند تا بتوانیم به جمع بندی کاملی از آسیبشناسی جشنواره دست یابیم. لذا در این جلسه قصد داریم تا با حضور دوستان به آسیبشناسی واقعی جشنواره فیلم فجر در طی ۳۵ سال برگزاری آن برسیم و برای حل مشکلات راهحل ارائه دهیم.
* سیر تغییرات تاریخی جشنواره همگام با سیر تغییرات کیفی آن نبوده است
در ادامه علیرضا رئیسیان با اشاره به فلسفه وجودی و شکل گیری جشنواره فیلم فجر در ابتدای سخنانش گفت: فلسلفه وجودی جشنواره فیلم فجر ایجادی پیوندی بین جشنهای پیروزی انقلاب با سینمای ایران بود که به نوعی در حال شکلگیری مجدد بود و پس از آنکه عملا در سال ۵۶ چیزی به نام سینمای ایران به واسطه واردات بی رویه فیلم خارجی نداشتیم، این جشنواره شکل گرفت تا به نوعی به سینمای ملی ما هویت بگیرد و تولیدات سینمای ایران در شکل جشنوارهای به نمایش در آید و سال سینمایی ایران در واقع با جشنواره فجر مشخص میشد.
رئیسیان ادامه داد: نکته مهم درباره آن سالها و خود جشنواره این است که سازوکار همه چیز از جمله سینما کاملا در دست بود و حتی در سه سال اول جشنواره تعداد جوایز کاملا محدود بود و به مرور همگام با پیشرفتهای فنی سینمای ایران جوایز فنی نیز به جشنواره اضافه شدند و در واقع اینگونه نبود که از ابتدا جشنوارهای مثل جشنواره امروز داشته باشیم و این همه تغییرات لزوم یک دگرگونی در ساختار جشنواره را گوشزد میکند. حتی در بخش بینالملل که ابتدا با بزرگداشتها و مرور فیلمهای مهم شکل گرفت و در ادامه به دلیل استقبال دانشجویان در دورههای بعد گستردهتر شد و در واقع همه تغییرات به مرور و براساس سلیقه مدیران اتفاق افتاده است.
این نویسنده و کارگردان سینما در ادامه با اشاره اینکه جشنواره فجر دارای دو سیر تاریخی و کیفی است، اظهار داشت: جشنواره فجر یک سیر تاریخی دارد و یک سیر کیفی، در سیر تاریخی ما با مدیریت مواجه هستیم و تصمیماتی که برای برگزاری جشنواره گرفته است و در سیر کیفی با پیشرفتهای کیفی جشنواره که در کنار تغییرات کیفی هیچوقت توجهی به سیر تاریخی و تصمیمات مدیرتی و جنبههای مدیریت جشنواره نشده است و آن دگرگونی که همپای رشد سینما در سیر کیفی رخ میدهد در سیر تاریخی و تغییرات مدیریتی رخ نداده است.
وی افزود: به معنی بهتر وقتی ما بعد از ۳۴ دوره برگزاری جشنواره برای جشنواره سیوپنجم،۳۳ فیلم را در بخش مسابقه نمایش میدهیم جشنواره به همان شکلی برگزار میشود که مثلا زمانی ۲۰ فیلم در بخش مسابقه داشت. ما ۳۳ فیلم را براساس تصمیمات مدیریتی وارد بخش مسابقه میکنیم درحالیکه به لحاظ کیفی جشنواره را با همان معیارهای ۲۰ فیلم برگزار میکنیم و شکل هیات انتخاب نیز غلطتر از آن موقع است با این تفاوت که در آن زمان همه مسئولیت در دست دولت بود و لازم نبود مثلا کمیته انتخاب پاسخگوی همه موارد باشد و تمام مسئولیت ها بر عهده دبیر بود اما الان هیات انتخاب خود را ملزم به پاسخگویی میداند چون پاسخی از سوی مدیریت دریافت نمیشود.
کارگردان فیلم «دوران عاشقی» خاطرنشان کرد: در سیر تحول تاریخی که ۳۵ دوره از برگزاری جشنواره میگذرد همه چیز در سینمای ایران تغییر کرده اما برگزاری جشنواره همچنان بر منبای همان روشهای قدیمی است و درباره همه سوالات میخواهیم پاسخهای قدیمی بدهیم. دلیل سروصدای جشنواره امسال هم همین پاسخگو نبودن مدیران بود و موضوع تاسفبار درباره جشنواره امسال این بود که هیچکس حتی خود سینماگران که باید آستانه نقدشان از همه بیشتر باشد، تحمل نقد را نداشتند در حالیکه سینما یعنی چالش، برخورد و قضاوت و هرکسی که فکر کند میتواند بدون هیچ سروصدا و چالشی مجموعهای مانند سینما را اداره کند، اشتباه کرده چرا که سینمای بدون چالش و نقد یک سینمای مرده است.
* تغییرات جشنواره در سالهای اخیر نه براساس ضرورت بلکه سلیقه مدیران بوده است
در ادامه این نشست سعید قطبیزاده منتقد و سینمایی نویس مطرح کشورمان در ادامه این نشست با طرح پرسشی درباره ماهیت برگزاری جشنواره گفت: به اعتقاد من اولین موضوعی که در ارتباط با جشنواره فیلم فجر باید از خودمان بپرسیم این است که جشنواره را اصلا چرا برگزار میکنیم؟ زمانی که در دهه ۶۰ جشنواره فیلم فجر برگزار شد کشور ما بعد از یک تحول بزرگ بود و با این سوال مواجه شده بود که آیا اصلا سینما میخواهیم یا نه؟ و به نظرم ضرورت برگزاری جشنواره به طور کلی ارائه یک راهحل بود که چگونه میتوانیم سینمای سالم و ملی داشته باشیم.
وی با اشاره به نحوه مدیریت سینما در دهه ۶۰ تصریح کرد: اتفاقی که در دهه ۶۰ شاهد بودیم اتفاق عجیبی بود و سالهایی که در مدیریت آقایان بهشتی و انوار مشاهده کردیم را احساس میکنم که با پختگی راهبردی و مدیریتی آن سالها را دیگر هرگز مواجه نشدیم و نتیجهاش تربیت فیلمسازانی بودند که هرکدام در نوع تفکر و نگرش خود صاحب سبک و تاثیرگذار هستند. هرچند هر سیاست و مدیرتی یکسری ریزشهایی دارد اما برای یک دهه در دهه ۶۰ برای سیاستهای مدیریتی در سینما شاهد ثبات هستیم اما درست از دهه ۷۰ به بعد نه فقط به دلیل تغییر مدیران بلکه به دلایلی از جمله تغییر الگوها و انتظارات از سینما شاهد یک هرج و مرج مدیریتی شدیم.
قطبیزاده ادامه داد: اگر ۳۵ دوره جشنواره را مانند یک جوان ۳۵ ساله در نظر بگیریم، در دورههای اول عادتهایی داشت که برخی خوب و برخی بد بود و حالا این آدم بالغ باید تنها رفتارهای خوبی بروز دهد و طبیعی است که یکسری رفتارها براساس ضرورت است اما ما همچنان شاهد عادتهای رفتاری جدید از جشنواره هستیم و این به دلیل ضعف مدیریتی است و تغییراتی هم که رخ داده بنا بر ضرورت نبوده بلکه در جهت سلیقه مدیران و برگزارکنندگان جشنواره و عمدتا غیراصولی بوده است.
این منتقد سینمایی خاطرنشان کرد: ما درباره مقطعی از سینمای ایران حرف میزنیم که ده سال ثبات مدیریتی در آن وجود داشت و جالب این است که در این ده سال هیچگونه تفکر سیاسی در این مدیریت نمیتوانید پیدا کنید و از هیچکدام از مصاحبههای آقایان بهشتی و انوار نمیتوانیم متوجه شویم که متعلق به کدام جناح یا تفکر سیاسی هستند اما پس از آن به دلیل تغییرات ایجاد شده و در نتیجه تعدد مدیران و تعدد سلیقهها که ناشی از تغییرات سیاسی است شاهد این هستیم که آدمهای سیاسی برای مدیریت منصوب میشوند و نتیجه این همه تغییرات بی هویتی جشنواره است.
وی ادامه داد: کدام جشنواره را در دنیا سراغ دارید که اینقدر بی هویت باشد که مثلا یک ماه مانده به برگزاری سوال کنیم که آیا امسال بخش مستند داریم یا نه و بزرگداشتهای آن مربوط به چه کسی است و همه اینها ناشی از عدم ثبات و ضعف مدیریت است و چیزیکه در این میان قربانی میشود به طور خاص جشنواره و به طور عام خود سینمای ایران است. در همه جای دنیا یک مکانی به نام کاخ جشنواره با چند سالن سینما و تعداد محدودی نمایش فیلم وجود دارد اما ما جشنواره را اینقدر فربه کردهایم که کل ایران باید میزبان آن باشد. کدام جشنواره را سراغ دارید که حضور در آن اینقدر بیارزش باشد که هرکس که اراده کند بتواند فیلمهای جشنواره را ببیند آن هم جشنوارهای که قرار است فیلمهای اکران سال بعد در آن توسط عدهای ارزیابی شود اما تقریبا هرکس که بخواهد میتواند هر فیلمی را ببیند و در این شرایط اصالت فیلمها و حتی خود جشنواره دارد از بین میرود و جشنواره فیلمها را به شکل علنی نشان میدهد و دیگر جایی برای کنجکاوی یا تشنگی مخاطب باقی نمیماند.
* در ارتباط با جشنواره فجر دچار فیگور کمیت محوری شدهایم
براساس این گزارش، در ادامه این نشست سیدمحمد حسینی منتقد و پژوهشگر سینمایی در ارتباط با جشنواره فیلم فجر گفت: اصولا دو نوع جشنواره داریم، جشنوارهای پسین مانند جشنواره فجر و جشنواره پیشین مانند اسکار. در اسکار ملاک ارزیابی دیده شدن آثار در اکران عموم است اما در جشنواره فجر قبل از اکران عمومی آثار دیده میشوند که هرکدام اهداف و رویکردهای مشخص خود را دارند. اما فارغ از این دو تفاوت ماهیتی و مشخص جشنواره یک اتفاق دیگری در جشنواره ما میافتد و آن هم بولتن نویسیها و خوانشهای فرامتنی از جشنواره است که باعث خوراک مدیران میشود در حالیکه جامعه اصلا کاری به این حواشی ندارد و مسیر خودش را میرود و برای خود من بارها و بارها پیش آمده که از سوی افراد عادی جامعه با این سوال مواجه میشوم که اصلا ما چرا داریم اینقدر از جشنواره حرف میزنیم.
وی همچنین در خصوص این پرسش که جشنواره فجر ایدهآل چه جشنوارهای است؟ گفت: بنابراین من فکر میکنم باید این پرسش بنیادین را اول از همه مطرح کنیم که اصلا چرا و برای چه کسانی جشنواره را برگزار میکنیم. چرا که موضوع مهم این است که ما دچار فیگور کمیت محوری شدهایم و هرکسی که مدیر میشود به دنبال آمار و ارقام است و اینقدر آمارها اصالت پیدا کرده که خودمان را هم دارد مدیریت میکند و به نظر من راهحل برون رفت از این وضعیت فعلی بازگشت به عقلانیت و تصمیمات عقلانی است.
در بخش پایانی این نشست سعید قطبیزاده نیز در خصوص این سوال جشنواره فجر ایدهآل چه جشنوارهای است؟ اظهار داشت: زمانی جشنواره فجر ایدهال خواهد بود که تعقل در آن باشد و این تعقل هم زمانی است که اجازه پرسش به افراد داده شود و جشنواره فجر زمانی جشنواره درستی خواهد شد که اجازه بدهد پرسشها و نقدهای برگزاری ۳۵ دوره مطرح و از آن مهمتر این نقدها توسط مسئولین شنیده شود.
در بخش پایانی این نشست علیرضا رئیسیان نیز در پاسخ به این سوال گفت: این پرسش مثل این میماند که بگوئیم کشور چگونه درست مدیریت شود. اما به طور کلی اصلا مطالبهای از سوی مدیریت سینما در این خصوص وجود ندارد و ماهم هیچ احساس مشارکتی نمیکنیم و برقراری دیالوگ منقطع است. به طور کلی در طی این ۳۵ سال در کنار هر مدیریتی یک گروه کوچکی هستند و چون همواره خودشان را پاسخگو دانستهاند دیگر لزومی به مشارکت بقیه ندیدهاند. در واقع مسایل فرهنگی راه حل بسیار سادهای دارد و آن هم دیالوگ است که فعلا شاهد چنین ماجرایی نیستیم.