سوره سینما – تینا جلالی : هر چقدر هم که از فقر فیلم نامه در سینمای ایران زیاد صحبت کنیم تا آنجا که به موضوع تکراری تبدیل شود هم باز در خصوص این اساس و بنیاد شکل گیری یک فیلم کم گفته ایم. از آنجاییکه فیلم نامه هسته مرکزی یک فیلم است باید از شخصیت پردازی، منطق داستانی، پیرنگ وخرده پیرنگ های های مناسب برخوردار باشد تا ساختمان قصه شکل مطلوب به خود بگیرد. اما در کنار فقدان فیلم نامه مطلوب، نکته مهم تر اینکه سینمای ایران از اقتباس ادبی هم برای کمبودهای موجود در سناریو بهره ای مطلوب نبرده است؛ عده ای معتقدند هر فیلمسازی که اهل مطالعه بالا باشد قطعا فیلم اقتباسی هم درکارنامه دارد اما چرا با وجود اینکه فیلمسازان و نویسندگان ما اهل مطالعه هستند در سال های اخیر از اقتباس ادبی در فیلم هایشان استفاده نکردند؟اگر به فیلم های اقتباسی سال های دور و نزدیک سینما نگاه کنیم بسیار معدود و انگشت شمارندآثار برجسته ای که می توان به آن اشاره کرد مثلا« ناخدا خورشید» به کارگردانی ناصر تقوایی یکی از مهمترین آثار سینمایی ایران است که برداشتی آزاد از داستان«داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی است. «سارا» به کارگردانی داریوش مهرجویی، با اقتباس از نمایشنامه «خانه عروسک» هنریک ایبسن ساخته شد یا «جنایت» فیلم محمدعلی سجادی از داستان «جنایت و مکافات» فئودور داستایوفسکی الهام گرفته شده و داستانی که در ادبیات جهان به اندازه کافی شهره است. واروژ کریم مسیحی برای ساخت دومین فیلمش سراغ اقتباس از «هملت» شکسپیر رفت.« سوپراستار» فیلمی است با انتخاب داستانی از هرمان هسه که توسط تهیمنه میلانی ساخته شد. «اینجا بدون من» فیلمی از بهرام توکلی که از نمایشنامه «باغ وحش شیشه ای» تنسی ویلیامز اقتباس شده بود و چند مورد دیگر …
به نظر می رسد یکی از مهمترین راه حل ها برای اینکه فیلم نامه ها از جذابیت و کشش مطلوب برخوردار شوند پیوندی باشد که باید میان ادبیات و سینما برقرار شود تا با بهره گیری از لحظات ناب و شاعرانه ادبیات غنی ایرانی، هنر هفتم از مخاطب بیشتری برخوردار شود؛ از منظر دیگرشاید از آنجاییکه ادبیات داستانی یک بار توسط مخاطبین خوانده شده میزان محبوبیت آن هم در نزد مردم مشخص است و از این جهت تا حدودی میزان استقبال آن را می توان پیش بینی کرد. اما پرسش اینجاست که چرا فیلمسازان و نویسندگان سینمای ایران با اقتباس از ادبیات داستانی رابطه چندانی ندارند و تعداد انگشت شمار و به ندرت فیلم های با داستان های اقتباسی در سینما ساخته می شود؟ آیا داستان های ایرانی جاذبه تصویری لازم را برای مخاطب ندارد؟ آیا وجود قانون های دست و پا گیر وزارت ارشاد برای دریافت پروانه ساخت مانع چنین ارتباطی میان ادبیات و سینما می شود؟
همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب و به این بهانه با سامان سالور فیلمسازی که اغلب نوشتن فیلم نامه های فیلمش را خود بر عهده گرفته ؛ جابر قاسمعلی از نویسندگان سینمای ایران و حمیرضا قطبی که تجربه اقتباس را در کارنامه دارد به گفت و گو نشستیم و نظرشان را در این خصوص جویا شدیم.
جابر قاسمعلی: هیچ گاه در کشور ما رابطه ادبیات و سینما به جریان تبدیل نشده است
جابر قاسمعلی معتقد است: دلایل متعددی وجود دارد که سینمای ایران از فقر اقتباس ادبیاتی بنالد؛ یکی از آنها عدم مطالعه و به روز نبودن بخشی از فیلم نامه نویسان و نویسندگان ماست؛ متاسفانه بعضی فیلم نامه نویسان ما رمان های روز و معاصر را پیگیری و تعقیب نمی کنند و از تازه های ادبیات معاصر داخلی و خارجی اطلاعی ندارند .
این نویسنده در بخش دیگری از صحبت خود گفت: بخشی از این کوتاهی هم به ممیزی در ارشاد بر می گردد که فیلم نامه نویس نمی تواند از هر رمانی بهره ببرد. به هر حال شما می دانید که جامعه روشنفکری ما به صورت اخص داستان نویسان ما به پدیده های اطراف خود بی تفاوت نیستند و این واکنش نشان دادن ها به شرایط اجتماعی موجود نتیجه اش این می شود که آنها دست روی هر داستانی با مشکلات اجتماعی بگذارند دچار ممیزی می شوند. حتی، بعضا، رمان های منتشر شده هم اجازه برداشت داده نمی شود. خود من چند بار خواستم داستان های چاپ شده را به فیلم نامه تبدیل کنم یا برای سریال استفاده کنم مجوز به من داده نشد. منطق مسئولین در این زمینه این است که کتاب در تیراژحداکثر پنج هزار نسخه منتشر می شود اما مخاطبین فیلم ها و سریالها بیشتر هستند. از نظر مدیران چاپ کتاب مشکلی بوجود نمی آورد اما وقتی داستان تبدیل به سریال یا فیلم شود مشکل بوجود می آید.
قاسمعلی به صحبت هایش افزود: برخی از مشکلات به نوع داستان هایی از نویسندگان ماست که به طور کل اجازه چاپ نمی گیرند یا اینکه قبلا چاپ شده اند اما الان مجوز دوباره می خواهند و این مجوز دوباره داده نمی شود.
وی در بخش دیگری از صحبت خود گفت: این مراحل را طی کنیم و به عبارتی مجوز برای ساخت فیلم نامه اقتباسی بگیریم در وهله بعد کسی باید پیدا شود که این فیلم نامه را بخرد. یعنی تهیه کنندگان چه خصوصی و چه دولتی باید پول رمان را بپردازد و رایت رمان را از نویسنده بخرد که در ایران چنین تهیه کننده هایی حاضر نیستند از این پول ها خرج کنند. در این بخش نویسندگان ما مقصر نیستند چون تهیه کنندگان باید در این راه فرهنگی قدم بردارند.
این فیلم نا مه نویس گفت: نکته مهم دیگر اینکه متاسفانه تهیه کنندگان ما در سینمای ایران برای فیلم نامه نویس و داستان نویس به صورت مجزا هزینه نمی کنند. در واقع تهیه کننده دوست دارد فیلم نامه نویس همزمان دو کار انجام دهد و او یک بار پول بپردازد. در واقع، فیلم نامه نویس هم داستان و هم سوژه و هم فیلم نامه نویسی فیلم را بر عهده بگیرد. اما ما نویسندگان که در بطن کار قرار داریم می دانیم که این دو مسئولیت با هم چه کارسخت و طاقت فرسایی است و در واقع کار دونفر را باید انجام داد.
وی افزود: بخشی از مشکلات کار به عدم تفاهم بین نویسنده داستان و فیلم نامه نویس و کارگردان بر می گردد. به علت عدم شناخت داستان نویس ها از مدیوم سینما؛ آنها دوست دارند داستان شان نعل به نعل مطابق با نوشته شان ساخته شود و نباید به ساحت ادبی آنها ورود پیدا کرد که خب این امکان پذیر نیست. سینما نوع روایت خود را می خواهد و با داستان کاملا متفاوت است.
قاسمعلی گفت: به اقتضای شغلم و به واسطه اینکه می نویسم در جریان ادبیات روز ایران و جهان هستم ؛ متاسفانه بسیاری از داستان های ایرانی از موقعیت های داستانی و نمایشی لازم برخوردار نیستند، داستان های امروزی که عموما توصیف حال و هوا و در مورد شخصیت های داستان است و تلرانس های روانشناسانه دارد که نمی توان به فیلم نامه تبدیل کرد. باید به این نکته اهمیت دهیم که توصیف برای تبدیل شدن به فیلم نامه کافی نیست؛ موقعیت های دراماتیک،کنش و واکنش ها هستند که اساس یک فیلم نامه را می سازند.
وی گفت: متاسفانه، هیچ گاه در کشور ما رابطه ادبیات و سینما به جریان تبدیل نشده و ما جریان اقتباسی ادبی در سینما نداشتیم. آنچه که شاهدش بودیم تلاش پراکنده فیلمسازان ما بوده که به فیلم تبدیل شده است.
قاسمعلی گفت: برای جریان سازی در مقوله اقتباس ادبی ما نیازمند پاتوق های فرهنگی هستیم که هنرندان ما در آنجا ساعت ها به گفت و گو و بحث و تبادل نظر بپردازند؛ گپ بزنند تا از میان گپ زدنهای آنها و گفت و گوهای طولانی آنها فیلم در بیاید. در کافه نادری مهرجویی و ساعدی ساعت ها با هم حرف می زند و گفت و گو می کردند تا از میان این صحبت ها فیلم گاو یا دایره مینا متولد شد…
سامان سالور: بخشهای دولتی و خصوصی رغبتی به تولید این گونه فیلمها ندارند
سامان سالور کارگردان فیلم «آمین خواهیم گفت» نیز در خصوص اهمیت اقتباس آثار ادبی و جایگاه آن در سینمای ایران توضیح داد: به شدت به ادبیات داستانی و شاعرانه ایرانی علاقمندم و اساسا، کتاب خواندن در برنامه روزانه ام قرار دارد. اگر روزی نتوانم چند ورق کتاب بخوانم آن روز حالم خوش نیست.
وی درادامه به فقر اقتباس از ادبیات داستانی در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: ایران از ادبیات داستانی قوی برخوردار است ؛ اما متاسفانه ما نویسنده هایی که ادبیات داستانی را تصویری بنویسند یا فیلم نامه نویسی کنند و یا از داستان ها اقتباس کنند همچون هوشنگ مرادی کرمانی بسیار کم داریم.
وی با بیان اینکه ادبیات داستانی ما عمیق و قوی با نویسندگان خوبی نوشته می شود گفت: نسل نویسندگان جدید ما هم بسیار حرفه ای می نویسند و قلم خوبی دارند.
سالور به اهمیت این موضوع اشاره کرد و گفت: در سینمای آمریکا با آن تفکر و پروداکشن قوی؛ فیلم نامه اقتباسی از ادبیات رشته مجزا و جداگانه ای برای کسب جایزه اسکار دارد.
این کارگردان ادامه داد: در ایران هم ما فیلمسازانی داریم که وقتی می نویسند کتاب «جسدهای شیشه ای» خلق می شود که یکی از بهترین داستانهای سال های اخیر ایران است که قابلیت تبدیل به سریال را دارد، اما متاسفانه این سعه صدر در مدیران تلویزیون وجود ندارد و از آنجاییکه آنها با یک عده خاص در حیطه خود کار می کنند ما دیگر نمونه سریالهایی نظیر : هزاردستان، سربداران و یا سلطان و شبان را نمی بینیم. در واقع، از نگاه دیگر سرمایه گذاری روی ادبیات پرطمطراق تاریخی یا اجتماعی ایران وجود ندارد و به همین خاطر است که اقتباس کمتر شکل می گیرد یا اصلا شکل نمی گیرد.
سالور گفت: از نگاه دیگر ما در ایران کمتر نویسندگانی داریم که محصولات ادبی آنها تصویری باشد و داستان هایشان به درد سینما بخورد. داستان ها اغلب یا شخصی هستند یا روی تکنیک های ادبیات داستانی خاص قرار می گیرد. از طرف دیگر، از ادبیات داستان های دنیا هم نمی توانیم استفاده کنیم چون با آنها تعارضات فرهنگی زیادی داریم؛ در این سال ها تلاش هایی هم همکاران من انجام دادند که با شکست مواجه شده چون داستان هایشان با ممیزی بالایی همراه می شود و در نهایت، فیلم قابل باور و جذابی از کار در نمی آید، به این دلیل که نمی توانیم المان ها و نقاط داستانی آنها را در سینمای ایران پیاده کنیم ؛ نمی توانیم از ممیزی و قوانین دست و پاگیر ایران عبور کنیم اگر هم همکاران من در این زمینه موفق بودند و توانستند فیلمی با کیفیت مطلوب بسازند در گیشه با شکست مواجه شده است.
وی با اشاره به اینکه ترجیح می دهم فیلم نامه های خودم را به شخصه بنویسم افزود: در سینمایی که همه چیز آن را گیشه تعیین می کند و اول و آخر هر فیلمی پشت عدد و ارقام مخفی است به جای آنکه سینما یک عنصر فرهنگی لذت بخش و جذاب باشد آنقدر به فروش و ریال اهمیت می دهند که بخش های دیگر آن خود به خود از دست می رود. به طوریکه امروز اگر کسی دو میلیارد سرمایه برای ساخت فیلمی داشته باشد اول به استفاده از بازیگران چهره و پولساز اهمیت می دهند تا سرمایه شان برگشت داشته باشد.
کارگردان فیلم «تمشک» با اشاره دوباره به اینکه بخش دولتی در زمینه ساخت رمان های ایرانی همکاری نمی کند بخش خصوصی هم توانایی ساخت سریال های با پروداکشن عظیم را ندارد ضمن اینکه زودتر می خواهد به سرمایه سریالش برسد اضافه کرد: سینمایی که این روزها اولویتش زنده ماندن و نفس کشیدن است و به باقی ماندن فکر می کند کاملا طبیعی است که جای بسیاری از مسائل جدی در آن خالی می ماند. متاسفانه، معتقدم این روزها سینمای ایران به شدت به سمت فیلم فارسی حرکت می کند؛ فیلم ها با یک سری عوامل ضعیف و بازیگران پولساز و قصه سطحی ترین شکل که فقط تماشاگران را به سینما بکشاند تا بحث مالی آن حل شود ساخته می شود. آیا در چنین سینمایی توقع نگارش فیلم نامه به صورت اقتباس داریم. گرچند معتقدم نویسندگان بسیار خوبی در زمینه اقتباس آثار ادبی داریم که در این زمینه مغفول مانده شدند.
حمیدرضا قطبی: رابطه فیلمسازان با اهل قلم باید گسترش پیدا کند
حمیدرضا قطبی کارگردان سینمایی «جامه دران»که این فیلم را بر اساس کتابی با همین عنوان نوشته ناهید طباطبایی اقتباس کرده به سوره سینما گفت: سینما و فیلمنامه های آن موضوعی است که همیشه دغدغه هنرمندان این حرفه بوده است. آنها و نه فقط آنها بلکه دوستداران و منتقدان سینما به دنبال یافتن اکسیری برای جان بخشی به این موجود بی جان صفحات بسیاری را ورق زده و در نوردیده اند. قدر مسلم آنکه هر روز نمی توان شاهد هنری واقعی یا هنرمندی متفاوت بود. جوهر هنر آن کیمیای کم یابی ا ست که دست زمانه خست خود را در بخشش آن هرگز پنهان نکرده است. ادبیات داستانی و بعد از آن سینما هر دو غریبانه تر و دیرتر از سایرین به ما رسیده است. می توان اینطور گفت که اگر شعر و داستان های اساطیری دیر زمانی ست که در حافظه تاریخی مردم ما جا خوش کرده اند، لیکن در حوزه ادبیات داستانی متاسفانه، پیشینه تاریخی قابل توجهی برای ما ثبت نشده است.
وی ادامه داد: ناگفته پیداست که با تصویر روایتی تاریخی و به طریقی بالاتر اساطیری می توان اقتباس هایی مهم و به یاد ماندنی برای آینده گان به یادگار گذاشت. اما آیا سرمایه و امکانات قابل توجهی برای این کار وجود دارد؟ که باید پاسخ داد خیر ، وجود ندارد. در باره آن بخش از فیلمسازانی که داستان های خود را می سازند البته امر نیکو و پسندیده ای است، اما برایم قابل درک نیست که چرا به همین ادبیات یکصد ساله که مضامین عمیق و طرح های جذاب دارند رجوع نمی شود. شاید بتوان رد پایی از ساده انگاری همراه با نوعی غرور نوگرایانه را در این پدیده مشاهده کرد.
قطبی گفت: فارغ از تنگ نظری های گروهی و جاه طلبی های سطحی باید رابطه فیلمسازان را با اهل قلم محکم تر کرد. بدون شک سرمایه بزرگی دارند نویسندگان ما که آنها که اهل تصویرند می توانند بهره خود را ببرند. شاید از آن جهت که فراموش کرده ایم باید برای مخاطبان قصه بگوئیم و یا آنها را سرگرم کنیم با داستان ها فاصله می گیریم. شاید فکر می کنیم رسالت بزرگ اجتماعی بر گردن داریم تا حرف های بزرگ بزنیم. نمی دانم ولی به هر حال در آنسوی دنیا بیشتر آثار سینمایی برگرفته از رمان هایی است که داستان های بزرگ و شخصیت های بزرگ دارند.