به گزارش سوره سینما به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، باشگاه فیلم اندیشه در نشست این هفه خود با حضور سید مجید کمالی دارای مدرک دکترای فلسفه غرب و محمدرضا مقدسیان منتقد سینما به پدیدارشناسی ابرقهرمانی به نام لوگان در فیلم «لوگان» جدیدترین فیلم از سری «مردان ایکس» پرداخت.
کمالی در ابتدای این نشست گفت: در حوزه پدیدار شناسی کار کردم با نوع نگاه کسانی که سینما میدانند متفاوت باشد.
وی افزود: مفهومی به نام تجربه در این فیلم بسیار پر رنگ است. این فیلم از معدود فیلمهایی است که امکان تجربه را به نوعی دیگر برای مخاطب فراهم میکند. این فیلم را اگر بخواهیم بر اساس پدیدار شناسی بررسی کنیم باید از آخر فیلم شروع کنیم. زمانی که لوگان کشته شد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در مواجه با اثری مثل این اثر دو رویکرد میتوانیم داشته باشیم. رویکرد کلاسیک و رویکرد هایدگری. مدل نخست بیشتر به کار منتقدان سینما میآید. مهمترین بررسی این سبک از اندیشه نگاری نیز به «سوژه» و «ابژه» میپردازد. مخاطب به عنوان «سوژه» و فیلم را به عنوان «ابژه» نگاه میکنند و یا اینکه برعکس، بیننده به عنوان «ابژه» و فیلم به عنوان «سوژه» مطرح میشود به همین دلیل بر اساس تجربه دیالکتیکی بیننده همزمان که تماشاگر است، تماشا میشود. شما از طرف کارگردان پیش از اینکه فیلمی وجود داشته باشد تماشا شدید یا فراتر از این هر قابی که شما مشغول تماشای آن هستید، ساخته ذهن سینماگرانی است که آن را برای شما فراهم کردهاند.
وی ادامه داد: در یک نگاه پدیدار شناسانه شما باید از این وضعیت فرار کنید. قالبها را بشکنید. همان اندازه که در خدمت فیلم و فیلمساز هستید باید از این فراتر بروید و خودتان را فراتر ببرید. فراتر رفتن از این منظر کار سادهای نیست چون نیاز به مشاهده دقیق دارد. توانایی در دیدن نیاز به فهم دیگری در تحلیل سینما دارد.
کمالی اضافه کرد:اولین چیزی که خیلی موثر است بر این گذشتن، نسبتی است که شما با عالم برقرار میکنید و این عالم در اینجا فیلم است. پیش از این تفکیک شما در جهان سینما هستید. فیلم شما را دعوت میکند. این نسبت قبل از تفکیک سوژه و ابژه شکل گرفته است. خود را در معرض تجربه سینمایی قرار دادن گامی برای ورود به این تفکیک است.
وی در ادامه تاکید کرد:در یک نگاه پدیدار شناسانه شما پیشفرضهایتان را به حداقل ممکن میرسانید. و خودتان را در نسبت مشاهدهگرانه قرار میدهید و اجازه میدهید اثر آنچنان که هست خودش را به شما بشناساند.
این پژوهشگر افزود:نهایت هدف دانشمندانی که در تلاشند تا موجودی را خلق کنند که به کشتن بپردازد این است که، موجودی بیافرینند که روح ندارد، وجدان ندارد. در جای جای فیلم هم این ابر قهرمانان به وجدانشان اشاره میکنند. به کابوسهای شبانهشان. آنچه من به عنان نکته اساسی درک میکنم بیان این است که انگار برای انسان بودن و انسان شدن دیر شده است.
وی خاطر نشان کرد: در جایی از فیلم ریچارد به لوگان می گوید تو امیدت را از دست دادی و این از دست دادن امید رسیدن به دنیایی تیره است و این به معنای معنا باختگی زندگی در ضمیر انسان مدرن است.
کمالی در پایان گفت: این فیلم به زیبایی این ابهام را مطرح می کند و پاسخی را به آن میدهد. تجربه انسانی که این پدر و دختر در دقایق پایانی این فیلم به آن میرسد.
دختر بالای مزار پدرش می ایستد و در شمایل یک کشیک و با لحن کشیشانه از تجربیات انسانی خودش حرف میزند. اینجا یعنی اگر انسان دست به خلق دنیایی بزند، آن دنیا هم متنهی است و نگاهی به بیرون ندارد.
علامت صلیب را برعکس میکند و شبیه ایکس میکند که طعنهای به مردان ایکس میزند. این نشانهای روشن است برای هر بینندهای.
نیچه به تفکر بشیریت آموخته که فراتر از نیک و بد متعارف باید دید. این فرار کردن نیاز به خشونت دارد. خشنوتی که در این فیلم می بینید همین نوع است. شما در این فیلم هیچ آموزشی نمیبینید. تاکید که فیلم بر بالای ۱۹ سال بودن هم همین است. چون انسانی در این سن است که میآموزد که یاد نگیرد.
این شخص می داند که دارد میبرد و خودش نیروهای خد ترمیمی را در خودش از بین میبرد و حتی آنچه از او به وجود آمده است را با خودش حمل میکند. این تفکر نیاز به خشونت دارد. میتوانید این فیلم را از لحاظ تفکر روانکاوانه ببینید.