فرشید آذری فیلمسازی درباره خرمشهر را کاری وام گرفته از یک واقعیت اصیل ملی و تاریخی به حساب آورد که در پرداخت آن باید مراقب بود.
سوره سینما: فیلم «زمین زندگی» ساخته فرشید آذری با نام اصلی «داستان یک شهر» در سالروز آزادسازی خرمشهر از شبکه اول سیما پخش می شود. این فیلم به شیوه متفاوتی کار شده و در واقع خواسته است با بهره گیری از نقاشی های یک رزمنده روایت تازه ای از خرمشهر داشته باشد.
چطور شد که تصمیم گرفتید با استفاده از نقاشی های یک رزمنده فیلم بسازید؟
فرشید آذری: این فیلم در ابتدا «زمین زندگی» نام داشت و بعد از اینکه شروع به کار کردیم به «داستان یک شهر» تغییر پیدا کرد. ایده را آقای فرخنده کیش مطرح کردند و ما فکر کردیم می توان به مدد آن فتح خرمشهر را به طریق متفاوتی تعریف کرد.
اگر در مورد فیلم توضیحاتی بدهید، به معرفی بهتر آن کمک می کند. چون متاسفانه آثار مستند کمتر فرصت دیده شدن پیدا می کنند.
یک دانشجوی نقاشی به اتفاق یکی از همکلاسی های خود که از بچه های خرمشهر است، روز قبل از حمله عراق به این شهر می روند و این در حالی است که شروع جنگ را حدس می زنند. او در این شهر ماندگار می شود و آنطور که خودش می گوید از ابتدا شاهد همه چیز بوده است. البته شلیک نمی کرده، اما از اتفاقات جنگ طراحی می کرده و عکس بر می داشته است. او در دو سال یعنی از زمان سقوط خرمهشر تا آزادسازی اش، آرشیوی جمع آوری می کند و نقاشی های مسجد جامع خرمشهر را شکل می دهد. شب عملیات آزادسازی خرمشهر هم به همرزمان خود قولی می دهد و می گوید اگر شما رفتید و من زنده ماندم، شما را روی دیوار مسجد جامع شهر جاودانه می کنم. در واقع یک اکسپرسیون از حضور یک آدم در یک شهر جنگ زده به وجود می آید.
به سبب ایده ای که داشت، تجربه سختی هم بود. اینطور نیست؟
بله همینطور است. بیرون کشیدن یک اثر سه بعدی از مجموعه آثار دو بعدی تلاش مضاعفی می طلبید و ما سعی داشتیم به خوبی از پس آن بر بیاییم. ما تصمیم گرفتیم برای بازسازی این دو سال از این نقاشی ها استفاده کنیم تا به طور کامل در حال و هوای آن زمان قرار بگیریم. البته ایده سختی بود، چون یک سری تصویر نقاشی دو بعدی موجود بود و ما باید به نحو باورپذیری به آنها جان می دادیم تا ورای قصه گو بودن، مستند از کار در بیاید. آنچه حاصل شده است نتیجه زحمات ماست.
در پرداخت تان به فیلم سعی نکردید به وضعیت امروز مردم خرمشهر هم نگاهی داشته باشید؟
فیلم ما حول مسائل امروز نمی گذرد و می توان گفت یک فیلم اجتماعی نیست. ما یک روایت تاریخی از بخشی از تاریخ این مملکت داریم. روزگاری مجموعه ای به ایران حمله می کند. به ایرانی که افتخار زندگی صلح آمیز در کنار ملیت های مختلف را داشته است. در این حالت حداقل تبعات اتفاق می تواند تخلیه شدن بخشی از کشور باشد. جهان آرا و ۱۵۰ نفری که با او بودند ایستادگی کردند و جلوی این حمله ایستادند. جلوی این حمله سریع گرفته شد ، اما همین مقاومت ۲ سال ادامه پیدا کرد. بخشی از تاریخ کشور ما اینچنین با رنگ خون پاک شهدا آمیخته شده و ما باید وامدار یک واقعیت می بودیم و در آن دخل و تصرفی وارد نمی کردیم. ضمن اینکه قبلا هم درباره خرمشهر کار کرده بودم و فیلمبردار و تصویربردار پنج شش پروژه بوده ام. دوستانی هم آنجا دارم. خرمشهری ها آدم های خونگرم و ایرانی و مهربانی هستند و البته بسیار صبور.
از تجربه های قبلی خودتان هم صحبت کنید.
در این ۱۵ سالی که از رشته سینما فارغ التحصیل شده ام حدود ۳۰ فیلم ساخته ام «داستان یک شهر» دومین تجربه من با سازمان توسعه سینمایی سوره بود. آقای فرخنده کیش و دوستان ایشان یک مجموعه حرفه ای هستند و من از ایشان و آقای جهان بیگلری و … متشکرم. من یک تجربه خیلی موفق با ایشان دارم. فیلم «نقش» که ازجشنواره تهران جایزه گرفت. برای «داستان یک شهر» قرار بود تلاش سخت گیرانه انجام شود و یک کار خوب تحویل داده شود. ما هم استقبال کردیم. خلاصه تجربه خیلی خوبی شکل گرفت، اما من بعد از دو سال هنوز نتوانسته ام تسویه حساب کنم که امیدوارم به زودی موفق شوم!
در پایان قصد ندارید فضای سینمای داستانی را هم تجربه کنید؟
شاید من رکورد بیشترین فیلم کوتاه داستانی ۳۵ را داشته باشم که آنها را در داخل و خارج تولید کرده ام و بیشتر از ۱۰ فیلم نگاتیو هم دارم. راستش هنوز به آنچه می خواهم دست پیدا نکرده ام و اگر روزی احساس کنم فضا مناسب است به سمت سینمایی بلند هم خواهم رفت.