سوره سینما – سپیده آماده : مهدی قربانی همان نوید فیلم سینمایی «ابد و یک روز» این روزها بزرگتر شده است و با قامتی بلندتر در فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» به کارگردانی محمدرضا خردمندان حضور پیدا کرده است، مهدی قربانی پس از نقش آفرینی موفقی که در فیلم سینمایی «ابد و یک روز» داشت این بار با بازی در «بیست و یک روز بعد» هم خوش درخشیده است و توانسته جایزه پروانه زرین بهترین بازیگر (نوجوان) را از سی و امین دوره از جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان برای بازی در این فیلم از آن خود کند به همین بهانه و همچنین نزدیکی اکران فیلم «بیست و یک روز بعد» گفتگویی با مهدی قربانی داشته ایم تا از ورودش به عالم سینما و دغدغههای این روزهایش در دنیا بازیگری بپرسیم.
آقای قربانی! چه شد که سر از عالم بازیگری سینما و فیلم سینمایی «ابد و یک روز» در آوردید؟
من کلاس بازیگری میرفتم، کلاس بازیگری پانیذ به مدیریت خانم خلوتی، از ۹ سالگی در آنجا ثبت نام کردم و حدود سه سال بعد از اولین باری که من در کلاس ثبت نام کرده بودم، دستیار آقای سعید روستایی با مدیر آموزشگاه تماس گرفت و گفت که ما یک پسر ۱۱، ۱۲ ساله میخواهیم با موهای فر و چهره مظلوم، مسئولان آموزشگاه مرا معرفی کردند و من رفتم و تست دادم. در مسیری که به سمت دفتر آقای روستایی میرفتم امید این را داشتم که قبول شوم. من در سه سالی که کلاس میرفتم جاهای بسیاری تست داده بودم و اما قبول نمیشدم اما روزی که برای تست در فیلم ابد و یک روز میرفتم، با خودم گفتم من باید در این تست قبول شوم، آن روز نمیدانستم که ابد و یک روز قرار است فیلمی به این خوبی بشود و چنین آینده ای در انتظارش باشد. روز اولی که برای تست بازیگری فیلم ابد و یک روز رفتم، قرار بود آن سکانسی را که نوید محمد زاده توسط نیروهای انتظامی دستگیر میشود و بعد من به خانه میآیم و میگویم داداش محسن را گرفتند بازی کنم. من این سکانس را تست دادم و قبول شدم. روزی که من برای تست رفته بودم سعید روستایی نبود و برای دیدن لوکیشن رفته بود. فردای آن روز سعید روستایی به دفتر میرود و دستیار فیلم ضبط شده تست بازیگری من را به او نشان میدهد اما سعید روستایی باور نمیکند که من توانستم تا به این اندازه خوب آن سکانس را بازی کنم و میگوید من خودم باید از او تست بگیرم. فردای آن روز سعید روستایی، سکانسی که سمیه من را داخل راهرو میبرد و میگوید به شهناز زنگ زدی و چی گفتی را از من تست گرفت و من زمان بازی کردن این سکانس واقعا گریه کردم، سعید این سکانس را دید و خیلی خوشش آمد و به من گفت اسمت چیست؟ من گفتم: مهدی قربانی، گفت: جناب آقای مهدی قربانی من با شما تماس میگیرم. پس فردای آن روز سعید به من زنگ زد و گفت بیا آقای ملکان تهیه کننده مان میخواهد تو را ببیند و من به همراه پدرم به دفتر رفتم و قراردادم را بستم و از هفته بعد پیش تولید کار شروع شد و این شد که من فیلم ابد و یک روز را بازی کردم و بعدش هم که بیست و یک روز بعد را.
این عشق به بازیگری از چه زمانی سراغت آمد و چه شد که فهمیدی میتوانی بازیگر خوبی باشی؟
من از بچگی بازیگری را دوست داشتم، از بچگی ادای بازیگرها و خوانندهها را در میآوردم.
ادای کدام بازیگرها مثلا؟
ادای رضا عطاران را خیلی در میآوردم. وقتی بچه بودم خیلی به آثار کمدی علاقه داشتم اما نمیدانم الان چرا دیگر علاقه ای به کمدی ندارم و یهو سر از ابد و یک روز و فیلمهای اجتماعی در آوردم. آن روزها برای بازیگری به آموزشگاههای بسیاری سر زدم، در آموزشگاه کارنامه تنها هنرجوهای بالای ۱۶ سال را پذیرش میکردند. یک روز مادرم در اینترنت فراخوانی را دید که یک آموزشگاهی هنرجویانی از ۴ تا ۲۰ ساله پذیرش میکرد.
آن موقع تو چند ساله بودی؟
آن روزها ۹ سالم بود، تست اولیه ثبت نام را دادم و قبول شدم و ثبت نام کردم و سه سال پس از آن روزها بود که برای بازی در فیلم ابد و یک روز معرفی شدم.
پس در این میان خانواده ات هم تلاش بسیاری کردند تا تو در مسیری قرار بگیری که با آن علاقه داری، شغل خانواده ات چیست؟
پدر من رئیس شعبه بانک ملی است و مادرم هم خانه دار.
کدامیک از اعضای خانوادات بیشتر در بازیگری مشوقت بود؟
من بیشتر با برادرم هماهنگ هستم، امیرحسین خیلی مشوقم بود نه اینکه پدر و مادرم تشویق نمیکردند اما امیر حسین همیشه میگفت که استعدادم باید شکوفا بشود و همیشه همراه من بود.
امیرحسین هم در عرصه بازیگری مشغول است؟
نه رشته امیر حسین معماری است و حوزه کاری اش با من فرق دارد.
متولد چه سالی هستی؟
من متولد سال ۸۱ هستم.
برویم سراغ ادامه صحبتمان، تو به ناگاه از آموزشگاه بازیگری سر از یک پروژه بسیار حرفه ای مثل «ابد و یک روز» درآوردی، یک تیم حرفه ای با یک کارگردان کاربلد و بازیگرانی که همگی چهره بودند. از روز اولی که سر لوکیشن فیلم حاضر شدی بگو.
روز اولی که من سر صحنه «ابد و یک روز» رفتم روی یک مبل نشسته بودم و سرم به تبلتم گرم بود و افراد میآمدند و میرفتند.
یعنی بازیگران فیلم را نمیشناختی؟
نه نمیشناختم. مثلا روزی که سعید روستایی از من تست میگرفت، آقای نوید محمدزاده داخل همان اتاق بود اما من او را نمیشناختم، همان روز خانم پریناز ایزدیار هم برای نوشتن قراردادش آنجا بود اما من او را هم نمیشناختم.
یعنی قبلش پریناز ایزدیار را در سریال «شهرزاد» هم ندیده بودی؟
موقع استارت «ابد و یک روز» فقط دو قسمت اول از سریال شهرزاد پخش شده بود.
سریال «زمانه» را که با بازی پریناز در تلویزیون پخش شده بود چه؟ آن را هم ندیده بودی؟
من زیاد سریالها را دنبال نمیکردم و اهل خواندن اخبار بازیگران هم نبودم، فقط بازیگری را دوست داشتنم و کلاسهایم را به صورت مرتب میرفتم.
پس فیلمهای سینمایی ایرانی را هم نمیدیدی؟
نه من فقط فیلمهای زبان اصلی خارجی را میدیدم. روز دور خوانی اول، من روز مبل دراز کشیده بودم دیدم که آقای پیمان معادی آمد داخل اتاق، اما من او را نمیشناختم. من قبلا پیمان را در فیلم «کمپ ایکس ری» دیده بودم اما آن لحظه اصلا یادم نمیآمد.
پس هیچ کدام از بازیگران فیلم «ابد و یک روز» را نمیشناختی؟
من از عوامل فیلم فقط سعید روستایی را میشناختم که قبلا از من تست گرفته بود (با خنده).
خب فیلم بردازی «ابد و یک روزم شروع شد و تو رفتی سر صحنه فیلم برداری اثری که بازیگرانش هر کدام به نوبه خود یکی از کارکشتههای عرصه بازیگری هستند، همکاری با این بازیگران چطور بود؟
راستش نوید محمدزاده در جریان بازیگری «ابد و یک روز» کمک بسیاری به من کرد. نوید خیلی با من رفیق شده بود و بعضی روزهای فیلم برداری چون نوید برخی از غذاهای گروه را نمیخورد (نوید برای فیلم باید وزنش را کنترل میکرد و باید رژیم خاصی میگرفت) با هم به رستوران میرفتیم و غذاهای گیاهی میخوردیم و یا با هم میرفتیم و لباس میخریدیم و خلاصه اینکه رابطهام با نوید خیلی خوب بود. هنوز هم رابطه من و نوید ادامه دارد و من برای دیدن کارهای او میروم و او برای دیدن کارهای من میآید و همیشه کمکم میکند و واقعا نوید مثل برادرم است. البته بقیه افراد گروه هم به من کمک کردند از سعید روستایی گرفته تا همه بچههای گروه و من از همه آنها تشکر میکنم، دم همه شان گرم.
گفتی که فیلمهای خارجی میدیدی، چه ژانر از فیلمها را بیشتر دوست داشتی؟
من فیلمهای ترسناک بیشتر میدیدم و همچنین فیلمهای هیجان انگیز.
به چه بازیگرهایی بیشتر علاقه داری؟
من در بین بازیگران خارجی مورگان فریمن را خیلی دوست دارم.
الگوی تو در بازیگر کیست؟
من عاشق بازیگران تئاتر هستم. همه شان چه آنهایی که آماتور هستند و چه آنهایی که حرفه ای هستند و در سینما هم الگوی بازیگر من استاد علی نصریان است. در میان بازیگران نسل جدید هم الگوی من نوید محمدزاده است. من پیش از فیلم «ابد و یک روز» اصلا نوید را نمیشناختم و به نظرم این مسئله باعث شد که رابطه ما مانند دو دوست شروع شود و اصلا من به او به چشم یک بازیگر معروف نگاه نمیکردم و دوستم بود.
خب برسیم به زمانی که «ابد و یک روز» اکران شد و با فروش بسیار خوبی در گیشههای سینمایی روبرو شد، بعد از آن هم پس از مدت کوتاهی فیلم به شبکه نمایش خانگی آمد و این روزها کمتر کسی در کشور ما پیدا میشود که تا به حال یک بار هم این فیلم را ندیده باشد. این اتفاقات باعث شد که به عنوان مهدی قربانی بازیگر نقش نوید فیلم خیلی معروف بشوی و بیشتر آدمهای شهر تو را بشناسند، از ماجرای این شهرت بگو و اینکه چه تغییری در زندگی ات ایجاد کرد؟
بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم، پیش از اکران فیلم «ابد و یک روز» در برج میلاد در روزهای جشنواره، آقای امیر جعفری را دیدم، او به همراه با خانم ریما رامین فر بازیگر نقش خواهر من در فیلم ، کنار من در سالن نشسته بود و اصلا به من توجهی نداشت چون اصلا مرا نمیشناخت. فیلم به پایان رسید و آقای جعفری به ناگاه آقای جعفری من را در آغوش گرفت و بوسید، این خاطره همیشه در خاطر من هست که اولین فرد جدیدی که من را در آن سالن شناخت آقای جعفری بود. از کاخ جشنواره که خارج شدیم، مردم من را میدیدند و به هم میگفتند: عه! همان پسری که در «ابد و یک روز» بازی کرده است، اسم من را نمیدانستند. الان هم مردم اسم را نمیدانند، همینجا میگویم که اسم من مهدی قربانی است (با خنده). من از پله برقیهای مترو تئاترشهر که بالا میآیم، در پله برقی روبروی من افرادی که به سمت پایین مترو میآیند، میگویند: «عه! بازیگره ابد و یک روزه، ابد و یه روزی؟» (با خنده) این هم از اتفاقاتی است که هر روز برایم میافتد و خیلی هم دوستش دارم.
خب نظر کسانی که فیلم را دیده بودند، چه بود؟
نمی خواهم از خودم تعریف کنم اما میگفتند خیلی خوب بازی کردی. میگفتند نگاههایت خیلی خوب بود.
دقیقا نگاههایت خیلی خوب هستند، این نگاهها از کجا میآیند؟
من در آموزشگاه تمرین زیادی روی نگاه داشتم. تشکر میکنم از استادانم در آموزشگاه که به من کمک کردند تا بتوانم خوب نگاه کنم.
برسیم به پس از اکران فیلم «ابد یک روز»، فیلم جوایز بسیاری برده بود و تو به عنوان بازیگر فیلم خیلی مشهور شده بودی و طبیعتا پیشنهادهای بسیاری به سمت تو میآمد، واکنش تو در برابر پیشنهادها چه بود؟
سعید روستایی به من گفته بود هر کاری را قبول نکنم، چون الان فیلم خوبی کار کرده ای و فیلم خیلی خوب هم فروخته است و نباید هر کارهایی را قبول کنی چون با قبول کردن یک پیشنهاد بد موقعیتت را از دست میدهی. در آن مدت کارهای بسیاری از تئاتر تا فیلمهای سینمایی پیشنهاد شد که به دلیل مدرسه نمیتوانستم در تئاتر بازی کنم. البته باید بگویم اولویت من تئاتر است، پیشنهادهای بسیاری در حوزه سینما به من شد اما به دلیل فیلم نامه یا مشکلات دیگری که داشتم نتوانستم در آن کارها حضور پیدا کنم و کماکان کلاسهای آموزشگاه بازیگر را ادامه میدادم. من اصلا فکر نمیکنم که چنین فیلمی را بازی کردهام که تا به این اندازه در کشور و دنیا موفق شده است و همیشه میگویم که من برای یاد گرفتن جا بسیار دارم. خلاصه اینکه برای «بیست و یک روز بعد» به من پیشنهاد شد.
در چه نمایشهایی بازی کرده ای؟
در تاریخ ۱۸ خرداد ماه امسال، تجربه اجرا و نمایش نامه خوانی در افرا آقای سرابی را داشتم و من نقش برنا را خواندم. بین «ابد و یک روز» و «بیست و یک روز بعد» هم دو کار تئاتر انجام دادم یکی کاری به نویسندگی محمود استاد محمد بود و به کارگردانی محمدرضا غریب زاده که از استادهای آموزشگاه من بود به نام «کافه مک ادم» که آن را هم در تئاتر شهر اجرا رفتیم و یک کار هم با نام کرنومتر که در سالن پالیز اجرا رفتیم.
برنامه جدیدت؟
دو سه کار سینمایی است که صحبتهایی درباره اش شده و قرار است برای حضور در جشنواره فیلم فجر حاضر شود.
برسیم به کار «بیست و یک روز بعد» محمدرضا خردمندان، چه شد که این نقش را به تو پیشنهاد دادند؟
محمدرضا خردمندان، فیلم «ابد و یک روز» را دیده بود اما من را یادش نبود، نمیدانست که من هم در آن فیلم بازی کرده ام. محمدرضا کلاسهای بازیگری و مدرسههای بسیاری را برای پیدا کردن بازیگری برای این نقش جستجو کرده بود و از بسیاری بچههای محلههای پایین شهر تهران هم تست گرفته بود تا اینکه دستیار آقای خرمندان با آموزشگاه تماس گرفت، آن روزها من سر تمرین کار کرنومتر بودم. زنگ زدند و گفتند به دنبال یک پسر با موهای فر و قیافه جنوب شهری میگردند. فردای آن روز من به همراه برادرم به دفتر آقای خردمندان رفتم. جریان انتخاب من برای کاراکتر داستان «بیست و یک روز بعد» خیلی پیچیده بود چون چند تا کاراکتر نوجوان بود و من برای همه آنها تست زدم تا اینکه پس از مدتی آقای خردمندان به این نتیجه رسیدند و من برای بازی در نقش مرتضی که نقش اصلی کار بود انتخاب شدم و از هفته بعد دورخوانیها شروع شد. متن خیلی ادیت شد و بعدها بازیگر نقش مهران انتخاب شد. در طول این فیلم من با چهار دستیار آقای خردمندان تمرین میکردم، آرش حسن پور، رضا مسعودی، حسین ایرجی و آرش جمشیدی که کمک بسیاری به من کردند. علیرضا برازنده هم خیلی به من کمک کرد.
از نقشت در این فیلم بگو؟
من نقشم را در «بیست و یک روز بعد» خیلی دوست داشتم نه برای اینکه نقش اصلی بود، که برای اینکه علاقه بسیاری به کارهای خیریه و کمک به بیماران و افراد ناتوان دارم و این باعث شد که من به نقش مرتضی نزدیک بشوم. زمانی که من نقش مرتضی را خواندم برای همه دیالوگهای احساسی اش گریه میکردم. فیلم «بیست و یک روز بعد» قسمتی از زندگی محمدرضا خردمندان بود و در سکانسهای حسی که با خانم بیات داشتیم، من و محمدرضا با هم گریه میکردیم و کسانی که این فیلم را میبینند متوجه میشوند که چقدر من و محمدرضا به هم نزیک بودیم تا توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم و خیلی ممنونم از او که نقش اصلی این کار را به من داد، برای یک کارگردان خیلی مهم است که چه بازیگری را برای فیلمش انتخاب کند تا آینده اثرش تضمین بشود.
خودت سینمای کودک را بیشتر دوست داری یا بزرگسال؟
هر دو را، من سینمای کودک را هم خیلی دوست دارم و به نظرم برخی از مدیران هستند که از سینمای کودک و نوجوان حمایت نمیکنند و من اگر جای آنها باشم به سینمای کودکان کمک میکنم.
افق بازیگری ات چیست؟
من شغلم را خیلی دوست دارم و به کارم احترام میگذارم و بازیگری علاوه بر اینکه شغلم باشد، تفریحم هم هست.
در پایان؟
از کسانی که این مصاحبه را میخوانند میخواهم که فیلم «بیست و یک روز بعد» را ببینند، «بیست و یک روز بعد» فیلمی است که درد جامعه را میگوید و واقعیت اجتماع را روایت میکند.
منبع: روزنامه هنرمند