سوره سینما – تینا جلالی : در سال های اخیر کمتر فیلمی شاهد بودیم که بعد از نمایش عمومی اینچنین با موج استقبال از جانب خانم ها همراه شود. روایت عاشقانه ای که «رگ خواب» دارد در کنار بازی روان لیلا حاتمی؛ همچنین، موسیقی دلنشین همایون شجریان هم توجه منتقدین برجسته زیادی را به خود جلب کرد و هم مخاطبان زیادی ازجمله خانم ها با فیلم همذات پنداری کردند. «رگ خواب» نمونه زنی را ترسیم می کند که اتفاقی عاشقانه برایش می افتد؛ این فیلم تلاش می کند اسباب، زمینه ها و پیامدهای یک رابطه عاطفی بی محاسبه و بدون کنترل را نمایش دهد که اتفاقا موفق هم عمل می کند؛ موضوعی که در فیلم «رگ خواب» مطرح می شود و آنچه که از عواطف زنان برداشت می توان کرد عشق و دوست داشتن از سویی یک مزیت و از سوی دیگر نقطه آسیب پذیری می تواند برای خانم ها تلقی شود. با حمید نعمت الله در خصوص فیلم «رگ خواب» گفت و گو کردیم و نقطه نظراتش را در مورد این فیلم جویا شدیم که از نظر می گذرانید:
*جناب نعمت الله صحبت را از اینجا شروع کنیم که در قحطی فیلم های خوب و رواج هجویه هایی به اسم کمدی های مبتذل؛ شما ریسک می کنید، سختی را می پذیرید سراغ کار فرهنگی اجتماعی تاثیرگذار با محوریت زن و چالش های درونی او می روید و به آلام و مشکلات او در مواجهه با اجتماع می پردازید که در کمتر فیلمی اینگونه حسی و تاثیرگذار به درونیات یک زن اشاره شده است…
حمید نعمت الله: خوشحالم که چنین نظراتی را می شنوم و باید بگویم که این فیلم تاثیر خوبی روی تماشاگران خصوصا، زنان داشته؛ و البته وقتی پدیده هایی شروع به فراگیری می کند وقت فیلم ساختن درباره آن است. به خصوص درباره موضوعاتی که به ذهن و درون آدمی و چالش های درونی آدمی مربوط می شود. مسایل درونی مسایلی است که با طرح بحث های فرهنگی و نمایش واقعی و همه جانبه آن مسایل و طرح موضع نسبت به آن قدم به راه حل شدن می گذارد. سینما یکی ازین ابزارهای طرح بحث است.
*اما پرسش مهم و اصلی اینجاست که چنین تاکید و پایبندی برعشق که تا مرز نیستی زن سوق داده می شود را ما امروز هم درمیان خانم های جامعه می بینم؟(بدون در نظر گرفتن رواج بی بندباری) چنین شورانگیزی ما را یاد دهه ۵۰، ۶۰ و حتی، قبل تر از آن انداخت … زمانی که دوست داشتن ها کمی حرمت داشت …
موافقم. معتقدم هرچه از گذشته دورتر می شویم به اصالت آن دوران بیشتر پی می بریم حتی احساسات هم در آن زمان رنگ و شمایلی دیگر داشت؛ آنچه که مسلم است در یک رویکرد اجتماعی به این نکته ای که شما می گویید باید پرداخته شود اما در این فیلم مسئله ما نمایش این مقایسه و تطبیق این دوران با دیگر دوران ها نیست .ما نمونه زنی را ترسیم کردیم که اتفاقی عاشقانه برایش می افتد و سعی کردیم علل و اسباب و زمینه ها و پیامدهای یک رابطه عاطفی بی محاسبه و بدون کنترل را نمایش دهیم. واقعیتش را بخواهید موضوعی که در فیلم «رگ خواب» مطرح شد و آنچه که من از عواطف زنان برداشت کردم عشق و دوست داشتن برایشان خیلی مهم و حیاتی است و این خود می تواند یک مزیت و از یک سو نقطه آسیب پذیری باشد.
*اینکه سطح دوست داشتن خانم ها با آقایان بسیار متفاوت است…
دقیقا! موضوع مهر و عشق برای زنان و مردان کاملا تفاوت دارد و اصلا اغلب مردها بر اساس طبیعت با این شدت اهل رابطه عاطفی نباشند. اما یادگرفتن و درک مقوله دیگری است. آنها می توانند رابطه را یاد بگیرند و احترام عاطفه ای که در برابر آنها وجود دارد را حفظ کنند. احترام نه فقط به معنای تکریم ظاهری. بلکه به معنای فهمیدن عمیق و مستمر. خب وقتی که یک نفر این را نفهمد امکان دارد به طرف مقابل صدمه بزند. بعد در ۵۰ سالگی می فهند که اگر زنم چیزی برایش مهم بود چرا من آن را جدی نمی گرفتم؟ عواطف و احساسات در خانم ها بسیار جدی و حتی در مواقعی حیاتی است و چون جدی و حیاتی است باید درباره آن حرف زد و نکته ها را گفت. زمانی که فیلم را در جمع دوستانه ای دیدیم مردهایی را دیدم که تحت تاثیر قرار گرفته بودندو ابراز ندامت می کردند از رفتاری که در قبال خانم ها داشتند.
*می توانیم بگوییم عصاره زن از محبت و عشق شکل گرفته…
ذات آدمیزاد اصولا با عشق و محبت سرشته شده. و البته شدت و غلظت در میان مرد و زن متفاوت است. در مورد زنان میزان توجه و تمرکز بر عشق و عواطف قطعا بیشتر است. این چیزی نیست که باعث عدم برابری شود … برابری انسان ها یک مفهوم و تفاوت های آنها یک مفهوم دیگر است و به خاطر حمایت از مفهوم برابری نباید تفاوت ها را منکر شد. در میان مردها هم همین طور برخی از آنها فهمیده تر و یا عاطفی تر و برخی هم مردانی هستند با درک و آموختگی کمتر و عواطف کمتر.
*البته اگر از زاویه دیگر هم به موضوع فیلم «رگ خواب»نگاه کنیم در جامعه فعلی ما حضور چنین مردهایی کم نیست؛نمونه هایی که بعضا خانم از گفت گو هرچند کوتاه با آنها پرهیز دارند ؛صریح بگویم از وجودشان می ترسند…
فیلم می توانند خاصیت آگاهی بخشی و هشدار دهنده را همزمان داششته باشند. ترس شاید لفظی باشد که افراد در برابر آن موضع بگیرند. خب عبارت احتیاط را استفاده می کنیم. اما باز فرقی نمی کند. این ترس و احتیاط ها همیشه باعث خشونت که نیستند باعث حفظ فاصله می شوند. حفظ فاصله ای که می تواند فرصت بررسی باشد. رابطه عاطفی چنان ارزشمند است که باید برای آن دقت کرد. همیشه رخ دادن رابطه نیست که محترم است. احترام آن هم سرجای خودش. اما نفس بذل و خرج کردن عاطفه هم احترام دارد. برای این خرج کردن باید مواظبت کرد. به احترام این خرج کردن باید مواظب باشد. فیلم ها می توانند داستان هایی با ماندگاری بالا بسازند که مثل حکایت ها در یادها بمانند. مثل ضرب المثل هایی که یاد آدم ها می ماند و باعث درنگ آنها می شود.
*روحیه زنانه ای که بر فیلم حاکم است مشخص میکند نویسنده فیلمنامه خانم است؛کما اینکه فیلم«آرایش غلیظ» داستان مردانه ای داشت… از نحوه شکل گیری همکاری با خانم بیات(همسرتان) برایمان صحبت می کنید؟
از مدتها قبل من و خانم بیات دوست داشتیم با هم کار کنیم که در سینما این اتفاق برایمان نیفتاد. یا موضوعات پیشنهادی من برای ایشان جذاب نبود و یا من با سوژه های که ایشان مدنظرشان بود موافق نبودم. اما همیشه فکر می کردم و یقین داشتم که ایشان باید داستانی راجع به زنان بنویسد چون در این مورد کار کرده، تحقیق داشته و اصلا، حس زنان را بیشتر می شناسد و این حیطه را دوست دارد. تا اینکه من ایده فیلم «رگ خواب» را به ایشان پیشنهاد دادم؛ در همین حد پیشنهاد و از این جای ماجرای به بعد به عهده خودشان بود.
*فیلم «رگ خواب» را بدون حضور معصومه بیات هم می شد تصور کرد؟
راستش خودم بلد نبودم این داستان را بنویسم اما زن داستان همین آدمی بود که من می خواستم که خانم بیات با نگاه درستش آن را شکل داد.
*زمان فیلمبرداری خانم بیات سر صحنه حضور داشتند؟ بیشتر نظرم در مورد جنس بازیگری زن داستان و انتقال حس زنانه است.
خیر. ایشان سرفیلمبرداری نبودند. ما در طول فیلمبرداری فیلم اصلا یکدیگر را ندیدیم و بیشتر با تلفن با هم حرف می زدیم و یا از طریق تلگرام ارتباط داشتیم. حضور فیلمنامه نویس در موارد معدودی ضروری است. مثلا در دوران پیش تولید شاید فیلمنامه نویس حضور ضروری تری داشته باشد. تا مثلا بیایید بازیگران را ببیند و با آنها صحبت کند و نظراتشان را بشنود و یا مثلا در جلسات صحبت درباره نقش حضور داشته باشد و یا لوکیشن ها را ببیند. اما زمان فیلمبرداری فقط در حال فیلمبرداری هستیم و اگر فیلمنامه نویس بیاید صرفا یک تماشاچی است. خیلی مفید تر است که او هم همزمان در محل کار خودش به ارتقا متن و احیانا دیالوگ ها و صحنه ها فکر کند.
*جناب نعمت الله به بازیگر دیگری غیر از لیلا حاتمی در سن پایین تر برای بازی در نقش مینا فکر نکردید؟ مثلا ترانه علیدوستی …
خیر. چون معتقدم آن فیلم دیگری می شد که اتفاقا خوب بود ولی نظر من نبود. چون اگر سن پایین تر انتخاب می کردم انگار راجع به مورد بخصوصی حرف می زنم اما در این فیلم داستان زن مطلقه ای که کمی هم از سنش گذشته باشد.
*در برخی فیلم های شما تعدادی بازیگران (به لحاظ همکاری مجدد) تکرار می شوند … این همکاری به علاقه شما برمی گردد یا توانایی بازیگران؟
به خاطر اینکه عرصه بازیگری سینمای ایران عرصه کوچکی است و این خود دردسر بزرگی است.
*چطور؟ یعنی تعداد بازیگران قدرتمند سینمای ما کم است …
هم قدرتمند هم محبوب و هم مناسب برای کارکردن تعدادشان واقعا کم است و این را خیلی جدی می گویم که تعداد بازیگرانی که فیلم شما را از سوت و کوری در بیاورند (منظورم بازیگران بفروش نیستند!) تعدادشان خیلی کم است.
*علاقه ای به سینمای سوت و کور ندارید؟
ما برای اینکه فیلم دیده شود فیلم را می سازیم نه برای اینکه دیده نشود. نمی توانیم با خلقیات و تمایلات عموم تماشاچیان دعوا داشته باشیم و بگوییم : شما اشتباه می کنید به هنرپیشه معروف اهمیت می دهید . الاو بلا باید به آدم غیرمعروف بها بدهید. این یک واقعیت است و البته سینما باید افراد تازه را به مرور معرفی کند تا جمعیت بازیگران مطرح و محبوب و قوی زیاد شود. این هم برای اقتصاد تولید مهم است و هم باعث تنوع فیلم ها می شود. الان سن کاراکترهای فیلم ها دارد با سن هنرپیشه ها تنظیم می شود. تا زمانی آنها جوان بودند سینما به جوان ها می پرداخت حالا که میانسال شده اند به میانسالی می پردازد. خب این تنوع تولیدات را تحت تاثیر خودش قرار می دهد و یا کیفیت را پایین می آورد و مجبوریم بازیگر ۴۵ ساله را با گریم تبدیل به جوان بیست و پنج ساله کنیم.
*ولی خیلی از کارگردان ها هستند که با فیلم های سوت و کور بدون بازیگران استار توانایی خود را در کارگردانی نشان دادند… فیلم های به اصطلاح جشنواره ای ..
بله. اساسا ساخته شدن چنین فیلم هایی هم برای سینمای ایران لازم و ضروری است. منکر ساخت چنین فیلم هایی نمی شوم. در این فیلم ها دست کم عوامل ورزیده تر می شوند و این باعث همان توسعه نیروی انسانی کارآمد می شود که عرض کردم.
*شما به چنین فیلم هایی که ساختار تجربی دارند علاقه ای ندارید؟
اتفاقا خیلی ها فیلم «آرایش غلیظ» را نمونه یک فیلم تجربی می دانند.اما به عقیده من تجربی بودن و تجربی کار کردن به قیمت اینکه فیلمم توسط مردم دیده نشود نمی پسندم ودوست ندارم. اگر هم بخواهم فیلم تجربی بسازم اول مخاطب در نظرم می آید؛ به عبارتی از ابتدای ساخت فیلمم به مخاطب فکر می کنم و تمام تلاشم را می کنم تا پایان فیلمم مخاطب را به همراه داشته باشم. به هر حال مخاطب برای شخص خود من خیلی مهم است.
*و نکته مهم دیگر اینکه شما در کنار بازیگران استاری که در فیلمتان استفاده می کنید از تعدادی هنرپیشه هایی که اتفاقا توانایی خوبی در بازیگری دارنداستفاده می کنید اما بنا به دلایلی در حاشیه قرار می گیرند.
اینجا با اعتراض این مطلب را می گویم کسانی که کستینگ فیلم ها و سریالها را می چینند انتخابهایشان ابتدایی و سطحی است . وقتی وارد اتاق برخی تهیه کنندگان می شویم تهیه کنندگانی را می بینیم که مجله های هنری را ورق زده و تنها اسم چهار بازیگر را می آورند و جالب تر اینکه وقتی با آنها هم صحبت می شویم متاسفانه از تاریخ سینمای ایران هیچ چیز نمی دانند. اوضاع بسیار وخیم و عجیب و غریبی که بعضا وحشت می کنیم. به جرات می توانم بگویم خیلی از این تهیه کننده ها حتی یک فیلم بهرام بیضایی را ندیدند و وقتی از فیلم های ایشان صحبت می شود اظهار بی اطلاعی می کنند.
*و چنین افرادی مسئولیت انتخاب بازیگران را برای فیلم ها به عهده دارند…
نقش ها را بین پنج تا شش بازیگر تقسیم کرده هی مدام از این سریال به آن سریال …
*اما انتخاب کوروش تهامی، لیلا موسوی، غزاله جزایری و حتی در فیلم«آرایش غلیظ» جمال اجلالی؛ که اتفاقا، خوب از پس نقششان بر آمدند و در جای خوبی هم قرار گرفته اند نشان از این اندوخته قوی سینمای ایران است.
من با قاطعیت می گویم اگر یکسری از تهیه کنندگان ما از این بازیگران توانمند استفاده نمی کنند از بی سلیقه گی محض آنهاست و با این کارشان هم به سینما و هم به تلویزیون ما آسیب می رسانند. از این جهت که نقش بین چند نفر بازیگرخاص تقسیم می شود و و تعدادی بازیگر محبوب که کارشان را خوب بلد هستند در خانه بیکار می مانند و افسرده می شوند . این تهیه کنندگان هم معادله ساده بین بازیگر روی بورس و و بازیگر محبوب را از هم تشخیص نمی دهند. بازیگرانی هستند که روی بورس نیستند اما محبوبیت دارند. آنها خودشان یک سرمایه محسوب می شوند. به هرجهت من معتقدم باید از کل ظرفیت سینمای ایران استفاده کرد و از همه همکارانم دعوت می کنم به مهارت و تجربه بازیگران بها بدهند از هنرپیشه های که بیکار در خانه نشسته اند استفاده کنند کسانی که هم توانایی وهم استعداد دارند و هم محبوب هستند .
*جناب نعمت الله نکته دیگر اینکه در کلان شهری همچون تهران که اصولا آدم ها از تجربیات هم استفاده می کنند زنی بعد از تجربه طلاق آن هم در دهه چهارم زندگی چقدر می تواند درگیر احساسات شود و اساسا موضوع فیلم شما چقدر با واقعیت می تواند تطبیق داده شود؟
خیلی زیاد می تواند اتفاق بیفتد. در دهه پنجاه و شصت هم آدم ها می توانند عاشق شوند و حتی گول بخورند. در شهر تهران هم زن قالتاق داریم و هم زنان مومن و صادق. هم زنان احساساتی داریم و هم منطقی. واقعا نمی فهمم مگر دهه چهارم زندگی چه خبر است؟ وقتی مردی وارد زندگی زنی می شود که اینچنین از او حمایت می کند کار و زندگی برای او فراهم می کند من هم زن بودم عاشقش می شدم. نمونه چنین آدم هایی زیاد است.
*اما نکته دیگر اینکه وقتی به اواسط فیلم می رسیم کمی داستان از ریتم می افتد و آن شور و هیجان ابتدایی کار را ما شاهد نیستیم.گاها، در نقدهایی هم که می خواندم به این موضوع اشاره شده بود.
چون مطمئنم که قصد دروغ گفتن ندارید می گویم حتما همینطور است که شما می گویید.
*به اواسط فیلم که می رسیم کمی خستگی و خواب آلودگی احساس می کنیم…
کاش زودتر می گفتید(می خندد) این اظهار نظر قطعا حق تماشاگر است و این اشکال ممکن است به فیلم وارد باشد. نمی خواهم توجیه کنم اما اغلب فیلم ها اصولا خواه ناخواه وقتی تغییر جهت می دهند از دقیقه هفتاد برای دقایقی با افت ریتم مواجه می شوند اما بهترین فیلم ها نباید برای تماشاگر خسته کننده باشد و قطعا باید برای آن فکری کرد.
* موسیقی یکی از ارکان اصلی فیلم«رگ خواب» بود که با هیجانات مینا در طول داستان پیش می رفت. بدون شک همکاری با سهراب پورناظری و همایون شجریان یکی از محاسن این فیلم بود که در فیلم «آرایش غلیظ»هم نمونه آن را شاهد بودیم…
با آقای سهراب پورناظری سالهای سال و با آقای همایون شجریان از چند سال پیش رفیق هستیم. این دوستی به نظر من بسیار تاثیرگذار است. وقتی از روز اول در جریان کار هم هستیم خود به خود توانایی هم را می شناسیم و به هم در جهت مطلوب کمک می کنیم. یک چنین همکاری دوستانه ای به نظرمن بسیار خوب است.
* شاید سالار عقیلی هم تمایل داشته باشد با شما همکاری کند؟
چه اشکالی دارد. اگر دوست بودیم و قسمت بود حتما با هم کار می کردیم و این خیلی هم خوب است.
*پس بپذیریم که در سینما رفیق بازی در طول کار حرف اول را می زند..
… حتی اگر من هم روالم را بر رفیق بازی تام و تمام گذاشته باشم این یک مثال را که نباید مصداقی برای تعمیم دادن کرد و باید بگویم کاملا با شما مخالفم. این اصلا اسمش رفیق بازی نیست. ارتباط دوستانه و اینکه ما توانایی های هم را می شناسیم و با هم کار می کنیم اسمش ارتباط دوستانه است. رفیق بازی بار منفی دارد که ارتباط دوستانه ندارد. ما بر اساس رابطه کارمان را شروع نکردیم. در این فیلم با کوروش تهامی و توانایی هایش بیشتر آشنا شدم. قطعا از توانایی دیگر او در طول این فیلم استفاده می کنم. دوستی سالم و ارتباط دوستی تعریف کاملا جداگانه ای با رفیق بازی دارد.
*برای ساخت موسیقی چقدر تجربیاتتان را با هم به اشتراک می گذاشتید؟
طبعا وقتی من فیلمی می سازم پیشنهاد جدید و فکر جدید برای دوستانم دارم. آنها قبلا دونفری با هم موسیقی می ساختند اما من به عنوان نفر سوم با فیلمم به جمع آنها اضافه می شوم ،هم من آنها را در جریان توانم و اندیشه هایم می گذارم و من هم از پیشنهادات آنها استفاده می کنم.
*جناب نعمت اله این بخش مصاحبه کمی از تکنیک فاصله بگیریم .اما از آنجایی که بنای اصلی فیلم نامه این فیلم از احساس یک زن نشات گرفته . دوست دارم اینجا کمی از پشت صحنه و از لحظاتی که حس فروپاشی بر مینا حاکم می شود و در نهایت در خیابان می افتد برای ما صحبت کنید و از چگونگی حالات لیلا حاتمی در شمایل این کارکتر.
(کمی فکر می کند) بعضی روزهای فیلمبرداری حالمان به لحاظ شرایط کاری خوب است و بعضی روزها خیر. یادم می آید آن روز اصلا حالم خوب نبود چون شرایط مالی خوبی نداشتیم و هوا هم به شدت سرد بود. همه سردمان بود . لیلا حاتمی هم از سرما خیلی خسته شده بود. آن روز هوا بارانی نبود وما روی صورت لیلا حاتمی گل و لای و آب می ریخیتم تا با صحنه های قبل هماهنگ شود. علی رغم اینکه صحنه بازی خانم حاتمی چندین و چند بار تکرار می شد؛ روی صورت لیلا گل و لای زیادی می ریختند که برای من راضی کننده نبود .
*از این همه تکرارصحنه و سردی هوا و گل و لای ؛لیلا حاتمی شکایتی نمی کرد؟
(می خندد) خیلی خسته شده بود و به عوامل می گفت با بیل روی من گل و لای بریزید شاید نعمت اله به این پلان رضایت دهد.
*سوای از سوءتفاهم بوجود آمده میان ایشان و همکارانمان ؛ اصالتی که لیلا حاتمی در وادی بازیگری دارد و از خانواده اصیلیست بسیار قابل توجه است.
بله. به معنای واقع کلمه ایشان باارزش هستند و در این فیلم هم نهایت همکاری را با ما داشت .بعد از چند بار گفت گویی که با هم داشتیم شکل گیری کاراکتر مینا کاملا بر عهده خودش بود.
*بخش های تک گویی و یا به عبارتی مونولوگ مینا بیشتر در نشان دادن آلام او در طول فیلم کمک می کرد…
من معتقدم وقتی فیلمی راجع به یک آدم و احوال او سخن می گوید واگویه کردن کمک خوبی برای نشان دادن احوال اوست . راستش را بخواهید احساس کردم در زندگی عادی همه ما واگویه زیاد داریم.
*زیاد پیش می آید که در دل با خودمان حرف می زنیم.
بله رفتار آشنا و خصوصیات بارز همه ما آدم هاست.
*در خصوص پایان بندی فیلم از زاویه دیگری هم به ماجرا نگاه کنیم ؛قسمتی که مینا بالای تپه می رود می شد پایانی بر این قصه باشد،اما وقتی او به خانواده رجوع می کند و… کمی از بار اندوه در پایان کاسته می شود..
تعمدا می خواستم در پایان بار غم و اندوه داستان کم شود. اجازه دهیم فیلم جایی که پیام خود را انتقال می دهد تمام شود نه در اوج هیجان. اگر داستان «رگ خواب»در اوج هیجان تمام می شد پیام بدی منتقل می کرد و برای من پیام این فیلم بسیار مهم بود. یک جایی هست در مورد دختر فراری صحبت می کنیم آنجا باید به مخاطب نهیب بزنیم که فرار ترسناک و ویرانگر است و عاقبت شومی دارد. خب طبعا آنجا برابر واقعیت عاقبت یا فرجام داستان می تواند نزدیک به این شومی یا اشاره به این شومی باشد. اما در این فیلم راجع به زن مطلقه ای حرف می زنیم که دچار چالش احساسی شده و ما در آخر کار به او می گوییم برگرد به خانواده. علاقه ام این بود که پایان کار را شورانگیز تمام کنیم تا ناامید کننده و پلشت و مجنون کننده . اینکه می شود غرق شد اما دوباره سر برآورد. واقعیت این رابطه ها در اغلب موارد اینگونه است. اما خاطراه تلخ رابطه و عمر تباه شده به هر حال با آدم می ماند.
*با توجه به اینکه فیلمسازان از وقایع اجتماعی روز متاثر هستند؛فیلم های شما چقدر وابسته به جریانات روز است؟
قطعا از جریانات روز تاثیر می گیرد . فیلم «رگ خواب» در عین حالی که درونیات یک زن درد کشیده را نشان می دهد از منظر اجتماعی هم بسیار قابل بررسی است. من معتقدم فیلم ها سطح های مختلفی دارند و از سطوح مختلف قابل بررسی است. هم به لحاظ بحران عاطفی، هم از جهت مسیر شناختی که مینا طی می کند و هم واکنش مردها به این فیلم ،«رگ خواب» قابل گفت و گو است و سطوح مختلف آن را نشان می دهد.
*آقای نعمت اله با شفیعی تهیه کننده فیلم «شعله ور» در رودربایست قرار گرفتید که این فیلم را ساختید؟
چه رودربایستی ؟ من فیلمنامه شعله ور واقعا دوست دارم .
*از این جهت که به پیوست فیلم ساختن آن هم از حمید نعمت اله که بین فیلم های سینمایی اش حداقل چند سالی فاصله می افتد کمی دور از ذهن بود..
قرار بود فیلم «شعله ور» را ابتدا بسازیم که بنا بر دلایلی تولیدش به تاخیر افتاد و بلافاصله شرایط ساخت فیلم «رگ خواب» فراهم شد. اگر فیلم نامه خوب باشد قطعا بین کارهایم فاصله نمی افتد . عدم فیلم نامه مطلوب است که شرایط فیلمسازی را سخت می کند. والا چه چیزی سرگرم کننده تر از فیلمسازی.
* داستان «شعله ور» متفاوت از دیگر ساخته هایتان است؟
قصه این فیلم در مورد آدمی است که مشکل منزلت و جایگاه اجتماعی دارد و با عصبانیت به اطرافیان خود نگاه می کند.
*فیلم های شما همواره با تحسین و تمجید منتقدین همراه بوده و بعضا جوایزی را هم برای شما از جشنواره های مختلف به همراه دارد . چنین تعریف هایی باعث وسواس در کار کردن برای شما نمی شود؟
راستش را بخواهید آنقدر وسواس و حساسیت روی ساخته هایم دارم و آنقدر مراقبم که کار بدی نسازم که فرصت فکر کردن به این جوانب را ندارم. همه کارهایم چه تله فیلم یا حتی تیزر تلویزیونی که بخواهم بسازم با وسواس کار می کنم .
*اشاره به ساخت تله فیلم کردید؛این سوال برای من پیش آمد در شرایطی که بسیاری از همکاران شما از تلویزیون دوری می کنند و خود را «تافته جدا بافته» می دانند اما شما اینگونه عمل نمی کنید…
مگر می شود از تلویزیون دل کند. افتخار می کنم که تماشاگران سریال با تله فیلم هایم از جمله مجموعه تله فیلم های بیا از گذشته حرف بزنیم حاج خانم هایی امثال مادر بنده هستند. من عاشق اینم که برای امثال مادرم سریال و تله فیلم بسازم. وقتی از راه پله منزلم بالا می روم صدای قاشق و چنگال مردم را می شنوم که شام می خورند و صدای سریالم پخش می شود حالم خوب می شود.به نظر من آنهایی که خود را تافته جدا بافته می دانند بی سلیقه گی می کنند.
*اجازه بدهید؛برای گزارش میزان مخاطب سریالهای تلویزیونی در ماه رمضان با بسیاری از همکارهای شما که اتفاقا می شناسید تماس گرفتم و حتی منتقدینی که ادعای نوشتن در مجلات تخصصی را دارند اما با قاطعیت همه آنها به من گفتند که ما اصلا تلویزیون نگاه نمی کنیم…اما شما مرزها را می شکنیدو در حالیکه فیلم تحسین برانگیز «رگ خواب»را بر پرده سینماها دارید اما به یکباره برای تلویزیون تله فیلم می سازید…
شاید دلیل این باشد که خیلی از همکاران من با سیاست ها و سیاست گذاری تلویزیون مشکل دارندو یا ممکن است مشغولیت در سینما را ترجیح دهند. اما صحبت من این است که مثلا من نجار یا نانوا اگر هم اعتراضی داریم نباید از سرویس دادن به مردم خودداری کنیم.به عنوان نمونه به مردم نان نرسانیم یا کارهای نجاری آنها را انجام ندهیم چون اعتراض داریم؟ باید به مردم در مشاغلی که هستیم سرویس دهیم اما اعتراضمان هم پابرجا.
*اشاره کردید به خانواده و علاقه ای که به کیان خانواده دارید…این حرمت از کجا نشات می گیرد؟
خانواده برای من مهمترین چیز است. این نهاد محل بزرگترین و عمیق ترین بده بستان های عاطفی است. با فواید اجتماعی و استحکامی هم که به جامعه و امنیت می دهد هم حتما آشنایید. خانواده بهترین و عقلانی ترین انتخاب است. ممکن است پرزحمت و حتی پرمخاطره باشد. اما چون بهترین است پس طبیعی است که باید میل به آن داشته باشیم. البته می توانیم آن را انتخاب نکنیم اما خب این یعنی چیزی که از همه درجه یک تر است را از توی ویترین انتخاب ها برنداشته ایم. انتخاب های دیگر غیر خانواده در انواع انتخاب رابطه، انتخاب های پایین تری هستند.
*از اقتصاد سینما و گردش مالی آن هم صحبت کنیم و آسیبی که فیلم ها از وضعیت گیشه سینمای ایران می بینند.بعضا فیلم هایی در صدر فروش قرار می گیرند که خود فیلمسازان هم می دانند که جز ابتذال چیزی را در سینمای ایران رواج نمی دهند..
به نظر من وقتی فیلمی پرفروش می شود این اتفاق و خبر خوب برای سینمای ایران است؛سالن داران شهرستانی چراغ سینمایشان روشن می شود و.. اما وقتی این گیشه خوب جای خوشحالی دارد که فیلم ها شرافتمندانه بفروشند؛ وقتی ما جنس بنجل تحویل مردم می دهیم و سر مردم کلاه می گذاریم این جای چه خوشحالی دارد؟ درواقع این فیلم ها به خاطر جذابیت بصری یا فیلم نامه یا عناصر دیگر پرفروش نمی شوند یا این فیلم ها حاصل ذوق و قریحه فیلمساز نیست حاصل کلاهبرداری است حاصل سو استفاده از مردم است.