سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۹ شهریور ۱۳۹۶ در ۱۱:۴۵ ق.ظ چاپ مطلب
مخاطب شناسی در سینمای مفرح -1

ارتباط فروش آثار مفرح با سطح سلیقه مردم/ وظیفه سینما جریان سازی یا سرگرمی؟

neshast-mofarrah-1

حیات سینمای کشور مانند هر صنعت و هنر دیگری به تقاضا از سوی مردم وابسته است. به همین خاطر میزان رضایت مخاطب از آثار سینمای ایران مورد اهمیت قرار می‌گیرد.

سوره سینمامحیا رضایی : تا زمانی که سینماروها علی رغم کیفیت خوب یا بد فیلم و سالن های نمایش دهنده برای تهیه بلیت سینما انگیزه دارند؛ رقص هنر هفتم بر پرده نقره ای تماشایی است. در این میان بر اساس آمارهای موجود، آنچه بیشتر مردم این زمانه را به سینماها کشانده فیلم هایی با درون مایه طنز و فضای مفرح است. آثاری که بعضا در ژانر کمدی نمی گنجند اما مخاطب را برای ساعتی از این دنیا دور می کند.

سینمای ایران در سطوح مختلف کیفی چنین تولیداتی را به خود دیده است اما بعضا فاکتورهای غیرقابل پیش بینی باعث شده اند آثاری در حد و اندازه یک فیلم قابل دفاع چندان مورد اقبال مردم قرار نگیرند در حالیکه برخی تولیدات علی رغم دور بودن از استاندارهای اولیه تکنیکی و کیفی رقم های خیره کننده ای از گیشه را مال خود کردند.

برای بررسی این موضوع با علی سرتیپی مدیرعامل دفترپخش فیلمیران، جواد نوروز بیگی، منصور سهراب پور و منصور لشگری قوچانی تهیه کننده سینما و کاظم راست گفتار کارگردان که آثار هرکدام در سال های اخیر در گیشه با افت و خیزهایی همراه بوده در محل حوزه هنری به گفتگو نشستیم تا ارتباط سینمای مفرح را با ذائقه مخاطب مورد ارزیابی قرار دهیم. بخش اول این گفتگو را در ادامه می خوانید:

* بحث امروز ما در رابطه با میزان رضایت مردم از سینمای مفرح است که سینمای کمدی بخشی از آن محسوب می شود. آمار فروش این فیلم ها در سال های اخیر نشان داده برخی از آثار با داشتن کست خوب و فیلمنامه قابل دفاع نتوانستند در گیشه موفق شوند در صورتی که برخی فیلم های ضعیف تر وضع بهتری در فروش پیدا کردند. چه عواملی در این نتیجه غیرمنطقی دخیل بوده است؟

علی سرتیپی مدیرعامل شرکت «فیلمیران»: موفقیت فیلم ها به خصوص آثار مفرح و سرگرم کننده به پارامترهای مختلفی بستگی دارد. اصلی‌ترین مسئله، خود فیلم است که اگرچه تاثیر بسزایی در فروش دارد ولی شرط اصلی نیست. در کنارش، ویژگی ذاتی برخی آثار است که به اصطلاح «آن» می‌گوییم. یعنی رنگ و لعاب و شکل کار در فیلم به‌ گونه‌ای باشد که تماشاگر را به سمت خودش بکشاند. عامل دیگر تبلیغات است که به مرحله اول و دوم برمی‌گردد یعنی نوع تبلیغاتی که حین تولید ارائه می‌شود نقش مهمی در جلب توجه مردم ایفا می کند. مسئله بعدی حاشیه است در سینمای ما با توجه به گسترش فضای مجازی فیلم‌هایی که توانستند شرایط حاشیه خوبی را برای فیلم شان به وجود بیاورند و بر آن حاشیه سوار شوند هنگام فروش نیز نتیجه خوبی گرفتند. در کنار همه اینها قطعاً پخش، تعداد سالن‌ها، اکران خوب، فرصت دادن به اینکه فیلم‌ بتواند خودش را جا بیندازد و مطرح کند نیز به گیشه کمک می کند.

sartipi

همه این عوامل دست به دست هم می‌دهد تا یک فیلم بتواند در فروش هم موفق باشد اما بعضا این اتفاق نیفتاده و تجربه نشان داد در جاهایی ناموفق عمل کردیم. هرچند که همیشه سعی خودمان را کردیم فیلم‌هایی را که ما اکران می‌کنیم تا جایی که در تعداد سانس و میزان تبلیغات امکان دارد، شرایط و اکران خوبی را به وجود بیاوریم اما علی رغم تلاش مان بعضا مواردی بوده که فیلم در جذب مخاطب آنطور که باید نتیجه نگرفته است. ما فیلم‌های خوبی داشتیم که متأسفانه دیده نشدند و در عین حال فیلم‌های خارج از استانداردی هم داشتیم که برخی توانستند با استفاده از شرایط و اتفاقات به خوبی مردم را به دیدن آن ترغیب کنند.

به نظر من اصلا مقوله سینما در دنیا همین است و هیچ پارامتری در آن به طور صد در صد قابل پیش‌بینی نیست. یک کمپانی ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون دلار هزینه می‌کند و تنها ۵۰ میلیون دلار فروش دارد در حالی که کمپانی دیگر با ۱۰۰ میلیون دلار فیلم می‌سازد و آن فیلم به فروش یک میلیاردی می رسد. این ها اجتناب ناپذیر است و بر جذابیت سینما و رقابت بین اهالی این حرفه می افزاید.

البته اگر برنامه‌ریزی درستی وجود داشته باشد، دست کم در ایران ۶۰ تا ۷۰ درصد کار را می‌توان پیش‌بینی کرد. وقتی مردم به سالن سینما می‌روند و دوستان شان را دعوت می کنند، یعنی فیلم را دوست دارند زیرا از استاندارد خوبی برخوردار بوده پس با توجه به آنچه که مردم می پسندند می توان در کارهای بعدی از المان هایی استفاده کرد که مخاطب به آن واکنش مثبت نشان داده است.

* آقای راست‌گفتار شما به عنوان کسی که اخیرا فیلمی مفرح همزمان با آثار دیگری در این فضا اکران کردید چقدر با این نظرات موافق هستید؟

کاظم راست‌گفتار ـ کارگردان و تهیه کننده: من همه صحبت های آقای سرتیپی را تائید می‌کنم ولی می‌خواهم مواردی را اضافه کنم. متأسفانه این واقعیت همیشه هست که برخی فیلم‌ها با یکسری حواشی‌ها موفق می‌شوند و بعضی دیگر با داشتن کیفیت خوب شاید نمی‌توانند به حق واقعی خودشان برسند ولی در مجموع آن چیزی که ملاک ارزش‌گذاری در سینما برای یک فیلم بوده، کیفیت است و بقیه موارد، چیزهایی است که بعدا به آن اضافه می‌شود و می‌تواند فروش فیلم را از یک مبلغ معینی بیشتر یا کمتر کند.

این روزها کیفیت در انزوا قرار گرفته و به آن هیچ توجهی نمی‌شود. به نظر من این زنگ خطر بزرگی برای همه دوستانی است که می‌خواهند در این سینما ادامه فعالیت بدهند. ممکن است فردی فیلمی بسازد که با کیفیت هم باشد و تا ۱۵ میلیارد هم بفروشد و بگوید من سود فیلم خود را برده‌ام پس این هزینه را برمی‌دارم و دیگر وارد سینما نمی‌شوم ولی همه اینطور نیستند و آمده اند که در این حوزه ادامه فعالیت بدهند.

شرایطی که امروز در سینمای ایران به وجود آمده و به دسته یا گروه خاصی هم برنمی‌گردد، شرایطی است که به سرعت سینمای ما را به سمت نابودی می‌کشاند و هیچ بعید نیست که به طور مثال چهار سال دیگر سَر دَر سینماها را برداریم و نام آن را به جای «سینما»، «سیرک» بگذاریم.

به هر حال سینما یک تعریفی دارد، برخی با یک تعریفی فیلم می‌سازند و فیلمشان جواب نمی‌گیرد و برخی دیگر ظاهرا فیلم می سازند اما وقتی نگاه می کنی به نظر می رسد که بیشتر به تماشای سیرک نشسته ای. این آثار با یکسری حاشیه‌هایی که فضای مجازی به آن اضافه می‌کند اتفاقا خوب هم می فروشد و بدون اینکه حائز کوچک‌ترین ارزشی باشد، فیلم بسیار موفقی در گیشه می‌شود.

rast-goftar

مقصر این جریان شرایطی است که ایجاد شده و به نظر من اصلا جالب نیست و راهکاری هم به آن معنا برای آن وجود ندارد که چرا چنین اتفاقی افتاده است و چگونه می‌توان جلوی آن را گرفت ولی از طرفی فکر می‌کنم این ماجرا نمی‌تواند غیرعمد باشد یعنی سهواً اتفاق نیفتاده که مردم برای خندیدن صرفاً به دو چیز اکتفا کنند. اگر بپرسید که مردم ایران چه می‌پسندند که صد درصد مطمئن باشید وقتی بودجه‌ای می‌گذارید، فیلم تان به فروش می‌رسد دو جواب دارد؛ اول شوخی با ارزش‌های انقلاب و روحانیت و دوم شوخی‌های جنسی. فیلمی که از ترکیب این دو عنصر باشد، موردپسند است و حتما فروش دارد ولی به بقیه عناصر نمی‌توان صد درصد مطمئن بود.

ما می‌گوییم سوپراستارهای خوب مانند رضا عطاران و محمدرضا گلزار در سینمای ایران می‌توانند در فروش یک فیلم موثر باشند ولی بارها دیده ایم فیلم هایی با حضور این افراد اکران شده که اتفاقا استانداردهای دیگر را هم رعایت کرده اند اما به فروش شان مطمئن نبودند چون آن دو نوع شوخی که گفتم را در فیلم نداشته اند.

* آقای لشگری قوچانی شما تهیه کنندگی را با یک فیلم اجتماعیِ مفرح شروع کردید ولی در آثار بعدی، ژانر را تغییر دادید آیا این دلیل خاصی داشته یعنی جواب نگرفتن از بخش سینمای مفرح باعث این تصمیم شد؟

منصور لشگری قوچانی ـ تهیه‌کننده: این مسئله‌ای که آقای راست گفتار به آن پرداختند، وجود دارد یعنی ذائقه و سلیقه مردم به شدت پایین آمده ولی فقط به سینما منتهی نمی شود. مواردی که آقای سرتیپی به آن اشاره کردند از قبیل تبلیغات و پخش فیلم و مسائل حاشیه‌ای کاملاً درست است و ما باید بپذیریم که متاسفانه سطح سلیقه و ذائقه مردم پایین آمده ولی نباید آن را در حوزه سینما جستجو کرد چون مخاطبان حرفه ای سینما شاید دو میلیون نفر هم از کل جمعیت ۷۰ میلیونی ایران نباشند در حالی که افت سطح سلیقه در بیرون از فضای سینما رخ داده است. من معتقدم عده‌ای با برنامه‌ریزی باعث بروز این مسئله شده اند که در سینما هم نمود پیدا کرده است. اگر واقعا دنبال جواب سوال باشیم باید آن را در جامعه، در مجلس و در صدا و سیما پیگیری کنیم. سینمای ایران تنها با ۲ میلیون مخاطب یعنی اقلیت جامعه صحبت می‌کند. شاید همین هم باعث شد بعد از «خط ویژه» تغییر ژانر بدهم چون عده‌ای فقط به فکر پول درآوردن هستند در حالی که بنده می‌خواهم دغدغه و حرف های خود را به زبان بیاورم.

* یعنی به عنوان یک تهیه‌کننده صرفا دغدغه برای تان مهم بود؟

لشگری قوچانی: تا همین الان دغدغه‌هایم برایم مهمتر بوده است.

* حتی اگر فیلم شکست بخورد؟

لشگری قوچانی: به هر حال تمام تلاشم را می‌کنم فضایی را به وجود بیاورم که ضرر نکنم و تاکنون هم هیچ فیلمی برای من ضرر مالی نداشته است. شما اگر از بین همین ۲میلیون نفر افرادی را پیدا کنید که با شما دغدغه های یکسان داشته باشند و بیایند فیلم تان را ببینند موفق عمل کرده اید. همانطور که آقای راست‌گفتار به آن اشاره کردند قرار نیست هر فیلمی که پرفروش باشد، بهتر هم باشد اتفاقا این زنگ خطر است.

ghoochani

* بیایید از دید مخاطب و کسی که برای تماشای فیلم به سینما می‌رود، بحث کنیم. می‌خواهیم بگوییم که چرا به طور مثال مردم درباره برخی فیلم‌ها می‌گویند بد بود، ولی پول بلیت می‌دهد و دوستان خود را هم با خود می‌برد ولی فیلم دیگر با توجه به استانداردهای خوبی که برای خنداندن دارد خیلی فروش نمی کند؟

لشگری قوچانی: سطح سلیقه مردم بسیار پایین آمده و مردم دوست دارند این فیلم‌ها را ببینند. وقتی در مجلسی که رئیس جمهور می خواهد از برنامه های ۴ سال آینده اش صحبت کند، بحث سلفی گرفتن داغ تر می شود یعنی مردم حواشی زرد را بیشتر می پسندند. به تبع آن رسانه نیز به آن بیشتر می پردازد چون مردم می خواهند. البته همانطور که گفتم مقصر اصلی مردم نیستند و دلیل را باید سیاست گذاران اجتماعی و کلان مملکت بررسی کنند، درواقع سینما فقط یک بخش است که شاید قدرت زیادی هم نداشته باشد.

* آقای سهراب‌پور در سال های اخیر دو فیلم «من سالوادور نیستم» و «ناردون»  را داشتید که هر دو مفرح بودند اما یکی بسیار پرفروش بود و دیگری بالعکس. در کنار تجربه این دوستان شما اخیرا دو روی سکه سینما را از بُعد جذب مخاطب دیده‌اید. نظرتان چیست؟

منصور سهراب‌پور ـ تهیه‌کننده: بنده علی‌رغم احترامی که برای آقای قوچانی قائلم، مخالف این نظرات هستم. در این بحث آقای سرتیپی اشاره کارشناسانه‌ای داشتند و آن را به نظر خودم نزدیک می دانم ولی موضوع اصلی که به آن اشاره نشد، بحث زیرساخت‌ها است. قبل از آن باید به نکته ای درباره آنچه تا کنون صحبت شد اشاره کنم. اول اینکه اگر بخواهیم در بحث کیفی، موضوع را به بیرون از سینما بکشانیم، مخالفم زیرا هر چه که به لحاظ کیفی در جذب مخاطب وجود دارد مربوط به خانواده سینما است. اگر قرار است از فیلمی استقبال شود یا نشود، به خود ما سازندگان برمی‌گردد و نمی توان کسی را از بیرون مقصر دانست.

فیلمساز جدا از اِشرافی که به موضوع تولید و ساخت فیلم دارد، باید حتما به روز باشد و در ارتباط با ذائقه مردم تحقیق کند.‌ طی این سال ها هم فیلم باکیفیت داشتیم و هم بی‌کیفیت که به آن اشاراتی هم شد، من فکر می‌کنم ذائقه مردم تنزل پیدا نکرده مردم هر زمان که فیلم خوب روی پرده سینما رفته از آن استقبال کرده اند و فروش خوبی هم رقم خورده است. بنابراین اگر ایرادی هم وجود دارد باید در خودمان و کیفیت فیلم‌های مان جستجو کنیم و به نظرات و سلایق مردم احترام بگذاریم. اگر برای فیلمی زحمت کشیده شده باشد، مخاطب این مسئله را به خوبی درک می‌کند و از پولی که برای تماشای فیلم داده پشیمان نمی شود. کسانی که دست‌اندرکار و تولیدکننده هستند باید مسیری پیدا کنند تا اگر نکات منفی که دوستان اشاره کردند در فیلمی وجود دارد، از بین برود و نقاط مثبت فیلم ها تقویت شود.

اما نکته اصلی که بخش عمده‌ای از مسئله فروش سینما نیز به آن بستگی دارد و تا الان مغفول مانده بحث زیرساخت‌ها است. فیلم ها خوب یا بد در هر صورت اوایل اکران از استقبال نسبی برخوردار هستند در این بین اگر تعداد و تجهیزات سالن ها در همه جای کشور از کیفیت خوبی برخوردار باشد یقینا درصد فروش از آنچه الان هست بیشتر خواهد شد. این مسئله‌ای نیست که بخش خصوصی بتواند بابت آن مبلغی بپردازد ولی با توجه به بودجه‌هایی که ارگان‌های مختلف در بخش فرهنگی، (به خصوص وزارت ارشاد که متصدی اصلی این مسئله است) دریافت می کنند اگر مدیریت درستی در راس بود این زیرساخت ها وضعیت بهتری پیدا می کردند که نتیجه اش در فروش فیلم های فانتزی و مفرح هم به چشم می خورد.

sohrab-poor

* در اجرا اولین قدم موثر را چه می دانید؟

سهراب پور: گاهی‌اوقات فکر می‌کنم که ای کاش می‌شد تولیدات مان را یک سال متوقف می‌کردیم و همه دست‌اندرکاران سینما با کمک وزارت ارشاد، فقط به بهسازی زیرساخت‌ها می پرداختیم تا در اقصی نقاط کشور، این اتفاق بیفتد. بنده با توجه به حضوری که در شهرستان‌ها برای اکران فیلم‌ها داشتم، به چشم دیدم که واقعاً جای خالی سینماهای خوب و استاندارد در شهرستان‌ها به شدت محسوس است. همانطور که پیش از این هم دیدیم ایجاد سالن های مجهز در برخی شهرستان ها باعث شد مردم دوباره به سینما بروند و فیلم ها از فروش نسبی خوبی بهره ببرند. بنابراین به نظرم باید اول زیرساخت‌ها را فراهم کنیم زیرا معتقدم مهمترین ضعف سینما در همین بخش است.

* در رابطه با میزان فروش دو فیلم «من سالوادور نیستم» و «ناردون» فکر می‌کنید نبود سالن ها در فروش نقش اول را بازی می کردند؟

سهراب‌پور: معتقدم «من سالوادور نیستم» قابلیت بیشتر فروختن را داشت. چون ظرفیت هایی را در خود ایجاد کرده بود که می دانستیم فروش قابل قبولی رقم می زند. فکر می‌کنم می‌توانیم قابلیت ۶۰ تا ۷۰ میلیارد فروش را به راحتی در سینمای ایران ایجاد کنیم به شرطی که اصلی ترین نقص یعنی کمبود سالن ها جبران شود.

سرتیپی: بحث آقای سهراب‌پور درست است یعنی من هم مخالف برخی از این صحبت ها هستم و معتقدم ذات سینما یعنی سرگرمی. در دنیا سینما را به خاطر وجه سرگرمی اش اختراع کردند حال اینکه در کنار آن می‌خواهیم حرف بزنیم و جامعه را نقد کنیم درست است ولی یادمان باشد مهمترین چیزی که سینما را سرپا نگه می دارد سرگرمی آن است.

از سال گذشته تا کنون ۱۲-۱۰ فیلمی که بالای ۱۰میلیارد فروش کرده اند، ۸ مورد آنها فیلم‌های طنز و مفرح هستند. «نهنگ عنبر ۲» هنوز خوب می فروشد و همچنان از خیلی فیلم‌های جدید بهتر توانسته گیشه را نگه دارد. در کنار این اثر فیلم‌های دیگری آمده و رفته اند که خیلی خوب و خوش رنگ و لعاب بودند ولی فروش قابل قبولی نداشتند، این یعنی مردم هنوز بین خوب و بد تشخیص قائلند. به طور مثال فیلمی مانند «خوب، بد و جلف» یکسری استانداردها را رعایت کرده که در گیشه هم خودش را نشان داده است. من از هیچ کدام شان دفاع نمی کنم و نمی گویند فیلم خوب یا فیلم بدی هستند اما حداقل‌هایی را رعایت کردند که مورد استقبال مردم قرار گرفتند.

شعور مخاطب است که برای فیلمی قابل دفاع حتی در ژانر اجتماعی مبلغ بالای پنج میلیارد و نیم فروش رقم می خورد. فیلم های آقای لشگری قطعا فروش شان به خاطر توجه مردم بوده، اگر مردم به تماشای آن نمی‌آمدند یا استقبالی از آن نمی‌شد امروز تهیه کننده ای بودند که باید از ضررهای مالی صحبت می کردند، من فکر می‌کنم که اتفاقا در چند سال گذشته مقداری شعور مخاطب ما بالاتر رفته است یعنی نوع فیلم‌هایی که خوب به فروش رفته همه به خاطر توجه مخاطب به انتخاب درست بوده است، حتی فیلمی مثل «ساعت ۵ عصر» که شاید عواملش انتظار فروش ۲۰ میلیارد داشتند ولی ۱۰ میلیارد بیشتر فروش نرفت نشان می دهد همین رقم هم برای این اثر یک موفقیت است.

* در مورد فیلم آخر این مسئله به همان بحث «آن» برمی گردد؟

سرتیپی: بله.  آن و حاشیه‌‌ها و همه پارامترهای کناری اش تاثیرگذار بود.

سهراب پور: من هم موافقم. یعنی کسی که اثری را تولید می‌کند، جدا از اینکه اشراف کامل به کیفیت ساخت و استانداردهای لازم دارد، خارج از این چارچوب باید با موارد دیگری نیز آشنا باشد تا فضا و بستر خوبی را به لحاظ روانی برای مخاطبان آماده کند و فیلم مورد توجه قرار بگیرد. به نظرم اگر زیرساخت درست باشد، تبلیغات مناسب و خوب شکل بگیرد (این هم به سازنده فیلم برمی‌گردد که بتواند این فضا را ایجاد کند)، گروه صاحب ایده و فکر خوب باشند و فیلم موفقیت خودش را تضمین خواهد کرد. در این شرایط دیگر فرقی نمی کند چه ژانری دارد.

لشگری قوچانی: الان فیلمی که دارای قصه خوب ، کیفیت خوب ، فضای خوب باشد که حتی اسکار هم گرفته از فیلم‌های کمدی کمتر فروش داشته است. این یک واقعیت است.

سهراب پور: چرا کمتر می‌فروشد، مگر فیلم «فروشنده» یا «ابد و یک روز» کمتر از فیلم‌های کمدی فروش داشته است؟

لشگری قوچانی: بله، اگر به ۱۰ فیلم پرفروش اول نگاه کنیم، مشخص است؛ بیایید واقعیت را بپذیریم.

سرتیپی: اولاً ذات سینما تفریح است و این که مردم بروند و از فیلم لذت ببرند.

لشگری قوچانی: هیچ اشکالی ندارد و کسی مخالف سرگرمی بودن فیلم نیست.

سرتیپی: به نظرم فیلم «فروشنده» هم که حدود ۱۷ میلیارد با شرایط سینمای آزاد فروش داشته است خیلی موفق بوده است.

لشگری قوچانی: ببینید استثناء همیشه وجود دارد اما واقعیت را بپذیریم که اکثریت مردم ایران، حتی خارج از بحث سینما به اخبار زرد بیشتر رغبت دارند. ما هم جزو مردم هستیم. من با شما هم‌نظر هستم ولی نمی توان پنهان کرد که فیلم‌های کمدی موقعیت و کلامی، اگر خوب ساخته شود، احتمال موفقیت بیشتری نسبت به ژانرهای دیگر دارند اما نمی توان منکر شد بخشی از سینما که اتفاقا زرد است و حتی از نظر شما هم مورد تائید نیست و سخیف است اقبال بیشتری دارد.

من فیلم «من سالوادور نیستم» را کمدی خوبی می دانم که برای آن برنامه‌ریزی شده و قصه دارد به همین خاطر هم خوب فروش کرده در حالی که عده ای بیرون سینما از آن بد می گویند. من و شما باید تلاش کنیم فیلمی را بسازیم که سطح سلیقه و ذائقه مردم را به اندازه توانی که سینما در ایران دارد، بالا ببرد.

سینما با جایی مثل صدا و سیما قابل مقایسه نیست قطعا در بررسی نزول سطح سلیقه مردم صدا و سیما تاثیر بسیار بیشتری داشته تا سینما چون برنامه‌های صدا و سیما پربیننده تر است. به هر حال واقعیت این است که مردم امروز به سمت مسائل زرد بیشتر گرایش دارند.

neshast-mofarrah-3

* به نظر می رسد بحث بر سر اینکه ذائقه مردم بالا رفته یا افت کرده اختلاف نظرهایی وجود دارد. چطور است کمی مصداقی به این موضوع بپردازیم؟

کاظم راست‌گفتار: چون در بخش اول اکثرا مخالف نظر بنده بودند، توضیحی در ارتباط با بحث زیرساخت لازم است بدهم. متأسفانه علیرغم اینکه می‌دانیم سطح سلیقه مردم بالا رفته ولی این مسئله مردم را کمی بی‌حوصله کرده است، طوری که خیلی سراغ فیلم‌های جدی و با جزییات دقیق نمی‌روند. این موضوعی است که در همه رفتارهای انسان امروزی مشاهده می شود مثلاً مردم خیلی به سمت خواندن کتاب ها نمی‌روند چون متن های کوتاه و راحت در فضای مجازی باعث شده خواندن ۲۰۰ صفحه کتاب برای شان سخت شود.

ولی مهم اینجاست که با زیرساخت‌ها، حاشیه‌ها و تبلیغاتی که ما به هنر اضافه کردیم و کارهایی که در ارتباط با سینما انجام دادیم، کمک نکردیم تا از این موقعیت به گونه‌ای استفاده کنیم که سینما روز به روز اعتلای بیشتری پیدا کند، متأسفانه فقط امروز و منافع الان را دیده ایم به همین خاطر متوجه هشداری که من گفتم سینمای ما چهار سال آینده تبدیل به سیرک می‌شود، نیستیم. فرمایش آقای سرتیپی درست است؛ اصل سینما سرگرمی است، لذا سرگرمی لزوماً به معنی خنده و شوخی‌های سبک نیست بلکه سرگرمی ممکن است فیلم ترسناک، تاریخی، اکشن و علمی ـ تخیلی باشد، امروزه در هالیوود انواع و اقسام فیلم‌ها تولید می‌شود، مسلم است که اگر ژانر خاصی خیلی سود داشته باشد، تولید بیشتری می‌شود ولی همه چیز تحت کنترل است تا ژانرهای دیگر هم قابلیت های شان را عرضه کنند.

زیرساخت‌های بزرگی را در قالب سالن‌ها و کمپلکس‌های سینمایی به خصوص در تهران فراهم کردیم ولی شدیم مثل سوپرمارکت‌داری که سوپرمارکت‌ بسیار بزرگی را تأسیس کرده، بعد از چهار روز شاهد بوده که فروش فلان شامپو بیشتر از بقیه محصولات است. این فرد تمام محصولات را در یک قفسه و طبقات زیرین جا داده و تمام قفسه‌های اصلی را شامپو چیده و معتقد است که مردم استقبال می‌کنند و من هم دنبال سود هستم.

بحث اصلی ما سینما است. کجای دنیا، کدام شورای صنفی و وزارت ارشاد و کدام مقام دولتی این مجوز را داده که یک فیلم با هر شرایطی در یک روز در کشور ایران ۶۰۰ سانس اکران داشته باشد؟ از طرف دیگر یک فیلم دیگری که همه آن شرایط را ممکن است داشته باشد یا نداشته باشد، به دلیل همین شرایط که پیش می‌آید از زیرساخت‌ها نتواند استفاده کند و فیلم کم بفروشد.

منصور لشگری قوچانی: این سوال را من به جای آقای سرتیپی جواب می دهم. چون مردم بیشتر استقبال کرده اند و نیاز به سانس های بیشتری بوده است.

راست‌گفتار: اگر منافع امروز را فقط ببینیم، کاملاً درست است. ولی اگر قرار باشد در این سینما پنج سال دیگر هم فیلمساز، تولیدکننده و تهیه‌کننده باشیم و روز به روز کیفیت سینمای ایران را ارتقا بدهیم، بایستی از الان به گونه‌ای عمل کنیم که تماشاگر خودمان را برای تمام سال‌های آینده داشته باشیم و افزایش دهیم نه اینکه مقطعی نگاه کنیم.

یک جایی متوجه می‌شوید سینمای ایران در حال حاضر گلخانه‌ای شده است، زیرا دورِ سینمای ایران یک حباب قرار دادند که سینمای اصلی دنیا که هالیوود و بالیوود است نمی‌توانند در آن نفوذ کنند. شما فکر می‌کنید این شرایط چقدر می‌تواند دوام بیاورد؟ مطمئن باشید دو سال دیگر نمی‌توانند جلوی چنین شرایط ارتباطی را بگیرند چون مردم این اجازه را نمی‌دهند و می‌گویند ما فقط دوست داریم فیلم هالیوود و بالیوودی تماشا کنیم. آن زمان گمان نمی‌کنم فیلمی مانند «گشت ارشاد» در مقابل یک فیلم هالیوودی بتواند دوام بیاورد.

neshast-mofarrah-2

لشگری قوچانی: مطمئن باشید آمریکا نمی‌تواند سینمای کمدی ما را داشته باشد.

راست‌گفتار: به هر حال کشورهای دیگری هم در دنیا بودند و فقط ایران نبوده، کل کشورهای دنیا، مغلوب هالیوود و بالیوود هستند که ممکن است ما هم تبدیل به این وضعیت بشویم. ما باید به سمت سینمایی برویم که آنچنانی نیست. هدف از اینکه دورِ ایران یک حباب قرار دادند که سینما به صورت گلخانه‌ای رشد کند و بزرگ شود، به دلیل این است که سینمای ایران به جایگاهی برسد تا توانایی رقابت با سینمای جهان را داشته باشد. همان‌گونه که در صنعت خودرو نتوانسته اتفاق بیفتد، در صنعت سینما هم متأسفانه اتفاق نیفتاده و باید مراقبت کنیم که این بحران بیشتر نشود.

ما که در این حرفه فعالیت می‌کنیم باید بتوانیم خودمان را تقویت کنیم. اینکه سینما فقط منفعت و سود امروز را ببیند و فکر نکند که سه تا شش سال دیگر چگونه باید عمل کند که بتواند زندگی‌اش را به همین طریق طی کند، این مسیر به نظر بنده اشتباه است.

لشگری قوچانی: این حرف شما درست است ولی سینمادار یعنی کسی که فقط برای پول درآوردن آمده است. اصل سینمای ما، سینمادار است که به دنبال فروش بهتر است تا وقتی مردم به سالن بیایند، فیلم می‌فروشد و نمی‌توان به سینمادار خرده گرفت که چرا به این فیلم سانس بیشتر داده ای. بلکه باید برنامه‌ریزی کرد و شرایطی را به وجود آورد تا فیلم‌ها دیده شوند.

راست‌گفتار: مسئله ما اینجاست که با تبلیغات، جوسازی و حاشیه‌سازی و شرایط خاصی که ایجاد کردند، امکان این فراهم می شود یک فیلمی را بسازیم که حائز هیچ‌گونه کیفیتی نباشد، ولی با سانس‌ دادن‌ها، برخوردها، تبلیغات و شرایط خاصی که ایجاد می‌شود، مردم می‌گویند حتماً یک چیزی است که همه به سراغ آن می‌روند پس بیایید ما هم برویم.

منصور سهراب پور: من احساس می‌کنم که این سبک صحبت کردن شاید توهین به شعور مردم باشد. مخاطبی که به سینما می‌آید و می‌بیند که فیلم فاقد کیفیت است، از فردای آن روز کم‌کم ریزش می‌کند و در سینمای ایران مشهود است. من ۱۰ فیلم را می‌توانم مثال بزنم که در یکسال گذشته این اتفاق برایشان افتاده که تبلیغات فراوان بوده و مردم به تماشای آن فیلم رفتند و آن اتفاقی که باید برای آن فیلم می‌افتاده، رخ نداده.

بنابراین در اینجا هم نمی‌توان به شعور مردم توهین کرد که ذائقه‌شان تنزل پیدا کرده است. به اعتقاد بنده، مخاطب سینمای ایران یکی از هوشمندترین مخاطبان سینمای جهان است به دلیل اینکه من کم و بیش حضوری در کشورهای مختلف داشتم و از نزدیک با سینما، تولیداتشان، محصولات و نحوه اکران‌شان در موضوعات مختلف تحقیق کردم. همه جای دنیا مرسوم است (شاید کمی سختگیرانه‌تر نسبت به ایران باشد) که یک هفته فیلم اکران می شود و در ادامه خود فیلم باید از خودش دفاع کند.

بنده به عنوان تهیه‌کننده زمانی تصورم این بود که چرا سینمادار ۵۰ درصد از فروش فیلم را دریافت می‌کند. وقتی به عرصه سینماداران ورود کردم و با مسائل و مشکلات شان آشنا شدم، دیدم واقعا حق شان است. اگر این امکان وجود داشت که از سینمادار هم دعوت می شد درباره همه این موضوعات به صورت رو در رو صحبت کرد، یقیناً آنها هم حرف‌هایی داشتند که جذاب و جالب بود.

ادامه دارد …