سوره سینما – محیا رضایی : بخش اول نشست نقد و بررسی مخاطب شناسی در سینمای مفرح که با حضور علی سرتیپی مدیرعامل دفترپخش فیلمیران، جواد نوروز بیگی، منصور سهراب پور و منصور لشگری قوانی تهیه کننده سینما و کاظم راست گفتار کارگردان در محل حوزه هنری برگزار شد سطح سلیقه و ذائقه مورد مورد بحث قرار گرفت که برخی از سینماگران حاضر از افت سلیقه و برخی دیگر از ارتقای آن سخن گفتند. در نتیجه تفاوت نظرها ادامه این گفتگو با موضوع زیرساخت ها گره خورد و در بخش دوم باب تازه ای از سخن باز شد که در ادامه می خوانید:
* به نظر می رسد باز هم به همان بحث زیرساخت ها برگشتیم؟
علی سرتیپی: بله همه این ها مربوط به زیرساختها است، شما میتوانید سالنهای خوب بسازید، به مردم احترام بگذارید، صدا و تصویر خوبی داشته باشید بعد ببینید مردم و سینمادار چقدر نگاه شان به مسئله مخاطب و فیلم تغییر می کند. الان در شیراز دو سالن سینمای کوچک ساخته شده ببینید چگونه مردم از سینما رفتن استقبال میکنند. شاید بحث من انحرافی شود ولی در تولید به دلیل اینکه سریع و زودبازده است، همه ارگانها کمک میکنند و وام میدهند، ولی در حوزه زیرساخت چون دیده نمی شود کسی هم حمایت نمی کند.
سالن هویزه مشهد سالن استانداردی است که خیلی خوب کار می کند. اگر سینمای کوروش ۲۰ تا ۳۰ درصد کل فروش سینمای ایران را تغییر داد فکر می کنید به چه دلیل بود؟ در حالی که حدود چهار سال پیش می گفتند اینها چه نادانند که وسط اتوبان ۱۳ تا سالن می سازند و کسی به اینجا نمیآید امروز مشاهده می کنید که مردم از نقاط دیگر تهران برای تماشای فیلم به کوروش می آیند چون می خواهند فیلم را با بهترین شرایط ببینند. در حال حاضر ارزان ترین تفریح مردم سینماست. اگر سینمای خوب بسازید و فیلم خوب اکران کنید نسبتا خیال تان از فروش هم راحت است.
به جز کشور هند که در برخی سینماهای تک سالنه قیمت بلیت دو دلار است مابقی کشورها هفت تا هشت دلار است. حتی در عراق هم قیمت بلیتش از هشت دلار کمتر نیست. بنابراین حتی کشورهای ضعیف هم می دانند که سینما تفریحی اقتصادی است. ما تا جایی که امکان بود سینما را در زمره ارزان ترین تفریح مردم نگه داشتیم در صورتی که خودمان همچنان در حال هزینه کردن هستیم. تا کنون سه ورسیون دستگاههایمان را در پردیس کوروش تعویض کردیم چون به روز بودن برای مان مهم بود و مردم هم این تغییرات را می بینند که از آن استقبال میکنند.
* بله درست است با رعایت همه اینها امروز سینما توانسته دو میلیون نفر را به خود جذب کند. اگر به موضوع خود فیلم ها برگردیم به نظرتان استانداردهای سینما چگونه باید بررسی شود، آیا شما به آنچه که منتقدان مینویسند، اعتقاد دارید؟ تا اینجای بحث همه درباره استاندارد و فیلم خوب حرف زدیم ولی به جزییات اشاره نشد. چطور ممکن است که درباره یک فیلم مفرح، نظرهای جالبی ارائه نمیشود ولی فروش خوب و خوشحالکنندهای دارد. اساساً استاندارد برای یک فیلم مفرح چیست؟
جواد نوروزبیگی ـ تهیهکننده: اگر مروری بر آثاری که دوستان حاضر در این جمع طی سه سال گذشته انجام دادند، داشته باشیم، می بینیم همه شان فیلمنامههایی داشته اند که مردم هدایت شان کرده است و دیگر آن قصه فرهنگی که ما باید جریانسازی کنیم و به مردم خوراک فرهنگی را بدهیم، رفتهرفته کنار میرود و تبدیل می شود به فیلمهای سفارشی میشود که در حوزه و جاهای دیگر ساخته میشود و مسیر خودش را میرود.
درواقع فیلمنامهنویس مردم را رصد میکند. در حال حاضر هر فیلمنامهای که به من ارائه شده، ترکیبی است و نمیتوان آن را ساخت یا در آن طنز است و یا فضای سینما به لحاظ مفهومی، به سمت اِروتیک رفته یعنی اگر مستقیم به فرد نشان نمیدهد ولی غیرمستقیم مفهوم را بیان میکند و مردم هم من نمی دانم به چه دلیل ولی از این مسئله استقبال میکنند. دلیل آن را باید از یک جامعهشناس پرسید که چه چیزی از مردم گرفته که مردم میخواهند این مسئله را در سینما ببینند. مردم در سینما خیلی دنبال مشاهده آداب اجتماع و اطلاعرسانی آسیب اجتماعی و مسائل دیگر نیستند چون میگویند ما این مسائل را در جاهای دیگر پیدا میکنیم، ما میخواهیم به سینما بیاییم تا بخندیم.
گویا تفریح را در فقط در سینما یافت کردند چون شاید بخشی از آن را در جای دیگر نتوانستند برای خودشان پیدا کنند. الان فیلمهای پرفروش دنیا همه شان که طنز نیستند. به قول آقای سهرابپور ما کشورهای دیگر را هم میبینیم که فیلمها کاملاً فرهنگی و مخصوصا با موضوع آسیب اجتماعی هستند و فروش خوبی هم دارند. اینکه چرا اینجا مردم به این سمت کشیده شدهاند را اگر آسیبشناسی کنیم می بینیم حتی به زیرساخت هم ربطی ندارد. بنابراین مشکل از جای دیگر است، مخاطب خودش به ما میگوید که برای ما چیز دیگر نسازید. من این را می خواهم و پول هم بابت آن می دهم. پس شاید استاندارد را باید از آنچه مطالبه مردم است، دانست.
چندی پیش جریانی پیش آمد که آقای سرتیپی و دیگر دوستان برادرانه به من گفتند از آن صرف نظر کن. برنامه ای داشتیم که مردم برای یک فیلم استاندارد و خانوادگی در برج میلاد ۳۰۰ هزار تومان پول پرداخت کردند، این نشان داد مشکل مردم پول نیست، آن برنامه کنسل شد و البته علی رغم اینکه اغلب شایعه کردند این پولها برگردانده نشده ولی ما این هزینهها را برگرداندیم. می خواهم بگویم مردم برای چیزی که بخواهند پول میپردازند و به منِ تهیهکننده القا می کنند اگر می خواهی فیلمت را ببینیم برای ما این را بساز. بنابراین مردم مسیر ما را مشخص میکنند بحث زیرساختها هم وجود دارد که البته در حیطه تخصص آقای سرتیپی است.
* پس با این تفاسیر قبول دارید که بحث استاندارد، شعاری و کلیشهای است و نظر منتقد در این مقال نمی گنجد؟
نوروزبیگی: منتقد هرگز درباره این فیلمها نمیتواند نظر کارشناسی بدهد و اصلاً نباید هم در این حیطه وارد شود، چون تهیه کننده خودش به کاری که انجام می دهد آگاه است، پول از جیب منتقد نمیرود پول را تهیهکننده ای می دهد که باید از برگشت هزینه به قدری مطمئن باشد که بتواند فیلم بعدی را بسازد.
در رابطه با سینمای مفرح و پرفروش بهتر است کلا منتقد را کنار بگذاریم و روی فیلم بحث کنیم. یعنی ببینیم آیا قواعد فیلمنامهنویسی وکارگردانی رعایت شده است یا نه که در این بحث هم من به شما می گویم در سینمای پرفروش حال حاضر هیچ کدام از این مسائل رعایت نشده است ولی به قدری فضای فیلم، مردم را سرگرم میکند که اصلا عدم رعایت این اصول مهم نیست. منتقد دنبال ایراد و نقد است و قطعا هنگام دیدن این فیلم ها نمی خواهد بخندد ولی این قبیل فیلم ها را ما به صورت مشخص برای مردم میسازیم نه منتقدان. من خودم هم به نقدهای فیلم واقفم ولی مخاطب هدف ما در فیلم های مفرح فقط و فقط مردم هستند.
سرتیپی: البته در این بحث هم استاندارد به صورت نسبی مهم است یعنی میگوییم یک فیلم همه ایرادات را دارد ولی با فیلمی که به صورت کمدی و طنز ساخته میشود که زیراستاندارد است، تفاوت می کند.
راستگفتار: در رابطه با استانداردسازی در سینما باید بگویم که اساساً در سینما چیزی به نام استاندارد وجود ندارد. اگر مردم استانداردسازی را بر اساس سینمای دنیا میسنجند پس وقتی فیلم «آواتار» و «ترمینیتور» و فیلمهایی که در حال حاضر در آمریکا ساخته میشود با آن کیفیت فیلمبرداری، جلوههای ویژه ، بازیها و گریمهای عجیب و غریب در سینمایشان میبینند، انگار آثاری که در ایران تولید می شود در حد فیلم تلویزیونی است.
به دلیل شرایط فرهنگی که بر سینمای ما حاکم است و به لحاظ استاندارد فنی و زیباییشناسی، هرگز بهترین فیلمهای ما قابل رقابت با بدترین فیلمهای هالیوودی و بالیوودی نمیتواند باشد. پس باید به مردم حق داد که با خانوادههایشان به سینما بیایند و یک شکم سیر بخندند، پفکی بخورند و خریدی هم داشته باشند و به خانههای شان برگردند چون انتظاری که مردم ما از سینما دارند برآورده نشده، آنها هم انتظارشان را قطع کردند و فقط برای اینکه حداقل از گرفتاریهای روزمره زندگی رهایی پیدا کنند به این تفریح ارزان که شبیه سیرک شده روی آورده اند. مردم دیگر به دنبال تفکر در سینما، فیلمها، گریمها و صحنههای عجیب و غریب در سینما نیستند بلکه به دنبال این هستند که دو ساعت شاد باشند و کمپلکسهای اجتماعی روانیشان برطرف شود، همان چیزی که در خارج از کشور در سیرک اتفاق میافتد و در سینماهای ما هم برای مردم ما اتفاق میافتد و همین که به تماشای فیلم بیایند و بخندند، برایشان کفایت میکند.
لشگری قوچانی: مردم مصرفکننده هستند و مردم دنبال یک فضای شاد هستند که من معتقدم سطح سلیقه مردم پایین آمده و این مسئله به منِ سینمادار مربوط نمیشود.
نوروزبیگی: نه من قبول ندارم که ذائقه مردم پایین آمده. مردم جریان فرهنگی را در جای دیگری دنبال میکنند. وقتی میگوییم ذائقه مردم یعنی مشخصاً در رابطه با مسائل فرهنگی صحبت میکنیم و کار دیگری هم نداریم. اتفاقا شعور فرهنگی مردم بالاتر رفته و پایینتر نیامده است. سینما به این مسائل کاری ندارد بلکه به تفریح مردم کار دارد. یعنی به نظر بنده فیلمهایی که در حال حاضر به فروش میرود، ممکن است تذکرات فرهنگی هم بدهد ولی به صورت ریشهای فرهنگسازی نمیکند چرا که فرهنگسازی در اصل باید در مقاطعی بالاتر از سینما شکل بگیرد.
لشگری قوچانی: چطور می شود بگوییم سطح ذائقه مردم اعتلا پیدا کرده در حالی که فیلم های با موقعیت کمدی یا کمدی کلامی بیشتر می فروشد؟ این دو مسئله با هم تناقض دارد. منظور بنده آن دو میلیون نفری است که به سینما میآیند. فیلم کمدی کلامی که ارزش فرهنگی و محتوایی ندارد، فروش بیشتری دارد به دلیل اینکه شما می گویید مردم در سینما به دنبال فرهنگ نیستند و مقوله فرهنگ را به شکل دیگری جستجو میکنند. به من هم آدرس دهید ببینم آن جای دیگر کجاست؟
راست گفتار: الان سینما هم نمی تواند ذائقه بالا رفته مردم را تطمیع کند. سطح فکر مردم به حدی بالا رفته که سینما نمی تواند به آن چه مردم می خواهند برسد.
نوروزبیگی: به صورت مشخص کدام فیلم توانسته ذائقه فرهنگی مردم را بالا ببرد یا جریان ساز باشد؟ یعنی در جامعه ۸۰ میلیونی جریانی ایجاد کند که همه توجه ها به آن معطوف شود.
لشگری قوچانی: ما تنها با دو میلیون از ۸۰ میلیون مردم ارتباط داریم قطعا سینما برای این دو میلیونی که فیلم می بینند نمی تواند جریان ساز باشد. در این بین ما هم مقصر هستیم ولی دلیل اصلی بیرون از سینما است ما در داخل نمی توانیم جریان سازی کنیم.
سرتیپی: ولی اگر ما در همین سینما فیلم هایی مثل همین «نهنگ عنبر» بسازیم می توانست با رعایت کمی بیشتر جزییات دوبرابر این هم بفروشد. یا همین «سلام بمبئی» که آقای نوروزبیگی ساخته را اگر الان خودش ببیند می گوید اگر فلان اتفاق ها در فیلمم افتاده بود ۳۰ میلیارد می فروختم. ولی این بهبودها باز هم نتیجه بخش نیست مردم انقدر درگیری و دغدغه دارند که اصلا حوصله نمی کنند دنبال جزییات بروند. مردم می خواهند بروند سینما که سرگرم شوند.
سینما در کنار سرگرمی می تواند که حرف هم بزند ولی اصل این است که برود و تفریح کند. نه تنها در ایران بلکه در امریکا هم سینما یکی از تفریحات مردم محسوب می شود نه جایی که قرار باشد فرهنگ مردم را تغییر دهد. دنیا مقوله تکنیک و خشونت را دارند که ما از آن بی بهره هستیم. این دو مقوله سینما را به سطحی برده که سلیقه های مختلف از آن بهره می برند.
نوروزبیگی: بله آنجا سینمای اکشن واقعا می فروشد. ما همین جا فیلم اکشن بسازیم نگاهش هم نمی کنند.
سرتیپی: چون در این ژانر با اینکه مفرح و پولساز است ضعیفیم. ما هیچ وقت نمی توانیم به کیفیت سینمای هالیوود فیلم اکشن بسازیم.
* ضعف ما نسبت به هالیوود و بالیوود بر کسی پوشیده نیست. اما خارج از این مقایسه در شرایط فعلی چقدر به تقویت تجهیزات در حد بضاعت سینمای خودمان قابل پیش بینی است؟
منصور سهراب پور: باز هم به همان ابتدای سخن برمی گردیم. اگر این بحث را باز کنیم باز به زیرساخت ها برمی گردیم. هیچ سینماگری در بخش خصوصی نمی تواند ادعا کند که من می توانم فیلم اکشن بسازم و همه امکاناتش را خودم فراهم می کنم. ما نباید روی دو میلیون مخاطب متمرکز شویم چون این تعداد نشان داده اند که اهل رصد فیلم ها هستند و خوب و بد سعی می کنند از این سبدی که در برنامه شان گذاشتند استفاده کنند. ما باید تمام انرژی مان را صرف این کنیم که افرادی بیش از این تعداد جذب دنیای سینما شوند. چرا در سطح کلان آنها که در بهبود زیرساخت ها نقش دارند نسبت به این مسئله بی توجه هستند؟ علی رغم اینکه بزرگان اشاره می کنند سینما یک ابزار فرهنگی است که می تواند بسیار تاثیرگذار باشد اما در عمل می بینیم که دولت اینگونه عمل نمی کند.
علی سرتیپی: آنها بیشتر به جشنواره اهمیت می دهند.
سهراب پور: می شد به جای هزینه های سرسام آوری که بابت جشنواره ها پرداخت می شود یک سال همه این رویدادها تعطیل شود و به زیرساخت ها بپردازند. زیرساخت یعنی علم استفاده از تجهیزات روز دنیا که در صورت فراهم شدن؛ کیفیت و تکنیک را چند پله ارتقا دهد. ما نیاز به سینماگرانی داریم که با حمایت دولت به هالیوود بروند و از علم و تجهیزات آنجا بهره گرفته و با خلاقیتی بالاتر از آنچه که تا الان بوده به ایران برگردند.
مسئولان باید بدانند که سینمای دنیای حرف اصلی را در چرخه اقتصاد یک کشور می زند ولی در کشور ما همین سینمای دست و پا بسته هم اگر وجود دارد به خاطر فیلمسازانی است که دل شان برای این هنر می سوزد و به آن علاقه دارند.
زمان اکران «من سالوادور نیستم» با اتفاقی مواجه شدم که هنوز من را آزار می دهد. زمانی که فیلم به فروش خوبی رسید چند سینمادار با من تماس گرفتند و گفتند که توانستند حقوق معوقه کارمندان شان را بپردازند. واقعا چرا باید شاهد این قصه ها باشیم؟ در این زمینه متاسفانه دولت ضعیف عمل کرده که این ضعف مستقیما به وزارت ارشاد برمی گردد. مسئولان پشت هم تغییر می کنند اما در وضعیت سینما تغییری ایجاد نمی شود. کلا به نظر می رسد سینما هیچوقت در اولویت هیچ مسئولی نبوده است. در همین شرایط فعلی یک پنجم فیلم هایی که در سینمای ایران تولید می شود قابلیت اکران های جهانی را دارد که بخشی از آن فیلم های مفرح است.
جواد نوروزبیگی: اینکه می گویید فیلم های ما را دو میلیون نفر می بینند واقعا اینطور نیست در فاصله ۴ماه از اکران این آمار به بالای بیست میلیون نفر می رسد. شما الان به ضعیف ترین روستاها هم سر بزنید می بینید فیلم تان را دیده اند. در واقع فیلم به مخاطب رسیده اما پولش دست شما نرسیده است. اکران تمام شده و کار در شبکه نمایش خانگی با قیمتی کمتر توزیع شده اما پولش دیگر در جیب شما نمی رود. امروزه در دنیا همزمان با اکران عمومی، مردمی که شرایط سینما رفتن ندارند فیلم را به صورت آنلاین می توانند در خانه خودشان ببینند. یعنی شرایط برای مخاطب به هر طریقی فراهم است که همزمان پول بدهد و فیلم را ببیند. این نشان می دهد سینما فقط سرگرمی نیست بلکه بحث صنعت هم در آن مهم است. امروزه صنایع و سرمایه گذاران دنیا به سینما رو آورده اند ولی اینجا اصلا کسی رغبت به سرمایه گذاری ندارد. از طرفی تلویزیون هم هیچ همکاری نمی کند در صورتی که اگر نگاه صنعتی داشته باشیم رسانه ملی می تواند تاثیرگذار باشد.
* صنعت سینمای مفرح را تا چه اندازه می توان در دنیا بسط داد؟
نوروز بیگی: سینمای مفرح اقلیمی است و به خود کشور بستگی دارد ما در این ژانر شاید نتوانیم در دنیا نفوذ کنیم چون اساسا ژانر کمدی و مفرح مختص فرهنگ و شوخی های یک جغرافیای خاص است.
سهراب پور: دقیقا در زمانی که کودتای ترکیه پیش آمد من فیلم «من سالوادور نیستم» را با مردم در سالن سینما تماشا می کردم برایم عجیب بود که آن به صحنه های این فیلم می خندند. برعکس آن من «ناردون» را در همان سالن داشتم اما واکنشی در حد «سالوادور» از ایشان ندیدم. به نظرم خندیدن به سینمای مفرح در دنیا به پارامترهای غیرقابل پیش بینی بستگی دارد. فیلم هایی مثل «بارکد» «سالوادور» و «سلام بمبئی» آثاری هستند که بیرون از کشور هم میتوانند موفق باشند البته ما انتظار موفقیت های انفجاری نداریم اینها به اندازه خودشان ظرفیت دیده شدن در کشورهای مختلف را دارند چون بازارش هم هست و من خودم به تجربه این مساله را دریافتم.
* به عنوان تهیه کننده در سال های اخیر چقدر از عایدی آثار مفرح رضایت داشتید؟
سهراب پور: من به تازگی در سینمای مفرح وارد شدم و آن هم به خاطر شرایط و نیازهای جامعه است. شخصا از اینکه مردم خوشحال از سالن سینما بیرون می روند ترغیب می شوم در این ژانر بیشتر کار کنم. البته روی دیگر این ماجرا را نباید نادیده گرفت. بخشی از قصه که همه مان در آن هم نظر هستیم اینکه وقتی فیلمی به فروش نسبی خوب می رسد در عمل اتفاق خوبی برای تهیه کننده نمی افتد. در دنیا حتی یک بلیط هم که فروخته می شود سهم تهیه کننده را بلافاصله به او می دهند اما با توجه به شرایط موجود و روند بازگشت سرمایه در ایران ممکن است ۸ماه از اکران فیلم تان گذشته باشد و تهیه کننده یک ریال هم دستش نیاید. صدای مان هم به هیچ جا نرسیده است. اگر دولت و ارشاد را نقد می کنم چون آنها می توانند در این داستان موثر باشند اما کاری انجام نمی دهند.
شاید یکی از موضوعاتی که باعث شده تولید کم شود همین است. اگر بدانید پول تان همزمان با فروش بلیت برای شما واریز می شود قطعا به کیفیت کار بعدی فکر می کنید و برایش برنامه می ریزید ولی چون این اتفاق نمی افتد معمولا برای کار بعدی در چیدن کست ها و تصمیم گیری ها مجبورند اقتصادی تر عمل کنند که گاهی به فیلم ضربه می زند.
* در این شرایط غیرمنطقی بازیگر چه سهمی از جذب مخاطب دارد؟
نوروزبیگی: ما هنرمندان مان جایگاه بالایی در دل مردم دارند. وقتی عکس بازیگر در کنار یک برند سود میلیاردی به همراه دارد پس سینما باید بتواند از این بازیگر درآمد چندین برابری کسب کند به شرطی که مطابق میل مردم بازی کند. مثلا عطارانِ فیلم طنز را مردم عام بیشتر دوست دارند تا عطاران فیلم های جدی. این مساله اصلا جدا از بحث کیفی فیلمهاست. در واقع می توان گفت مردم خودشان به شما می گویند چه می خواهند. جریان ساز اصلی مردم هستند حتی اگر از نظر منتقد این بازیگر در فلان نقش کلیشه شود. اینجا هم نمی توان با نظر منتقد جلو رفت چون او کاملا درست می گوید ولی حرف درست او ضامن گیشه نیست. چون منتقد در ژانر کمدی و مفرح هیچگاه جریان ساز نبوده است ولی فیلمی که برای جشنواره می سازم صرفا برای منتقد است و می سازم که نظر منتقدان را بدانم و خودم را برای پاسخ آماده می کنم.
وقتی مردم یک چیزی بخواهند همه مجموعه ها که حوزه هنری هم شامل آن می شود با آنها همسو می شود چون می داند اگر مردم نباشند مخاطب معنا ندارد. همه ما باید روی این موج سوار شویم و حرف مان را بزنیم. با سد راه شدن کاری از پیش نمی رود. کاندیداهای ما هم انتخابات در ریاست جمهوری بعضا به خط قرمزها هم کاری نداشتند و صرفا کارهایی می کردند که به ذائقه مردم خوش بیاید چون جلب نظر مردم را می خواستند. الان به هر کدام شان بگویید با فلان چهره که جایگاه اجتماعی بالایی هم ندارد عکس بگیر قطعا قبول نمی کند.
* گویا به این نتیجه رسیدیم که ذائقه از جایی دیگر کنترل می شود.
سهراب پور: بعضا می گویند در کارهای کمدی حرف هایی زده می شود که در شان مردم جامعه نیست. من احساس می کنم فرهنگی ایجاد شده که در شوخی راحت تر می شود حرف زد. این یک تکنیک است و این شوخی ها منظورم کلامی و اروتیک نیست بلکه تنها حقایقی هستند که چون در قالب طنز بیان می شوند و از طرف مخاطب هم خوشایند است؛ تحملش از جانب برخی آدمها سخت می شود. ضمن اینکه گاهی بضاعت فکری طرف همین است و چون در قالب جدی امکان بیان حرف دلش را نداشته این روش را به کار برده است تا باعث جذب مخاطب شود. غلط یا درست این مساله نیاز به بررسی دارد اما آنچه امروز مشاهده می کنیم اینکه بیان برخی حرف ها در قالب شوخی یک فرهنگ شده است.
راست گفتار: پس تکلیف این سینمایی که ۸۰ درصد فیلم هایش هزینه اولیه اش را هم در نمی آورد چه می شود؟
لشگری قوچانی: تهیه کننده برای بازگشت سرمایه اش اول به سراغ کمدی می رود اما توقعی که من از مسئولان ارشاد دارم اینکه اگر قرار به ساخت کمدی هم باشد کمک کند بار دیگر طنزی از جنس «اجاره نشین ها» و «مارمولک» را در سینما ببینیم. امروز به این فیلم ها پروانه نمی دهند امیدوارم مسئولان جدید نسبت به سینمای مفرح دید بازتری داشته باشند.
سهراب پور: یک بخشی از مسئولیت متوجه مسئولان است و بخشی دیگر متوجه خود ما. یعنی نمی توانیم هر اتفاقی که در حوزه سینما می افتد را گردن مسئولان بی اندازیم. اگر شوخی کلامی زشت در فیلم ها می بینیم قبل اینکه مسئولی بازبینی کند این ما هستیم که شوخی را در فیلم گنجانده ایم.
لشگری قوچانی: به نظر شما امروز اگر «مارمولک» به ارشاد برود پروانه ساخت می دهند؟
راست گفتار: بله اما به شما نمی دهند. ما یک مشکلی که امروز با آن مواجهیم همین است. تعدای سینماگر که خود را ستون های انقلاب می دانستند تغییر مسیر دادند یا از موقعیت فعلی سینمای کمدی استفاده کردند و با سوءاستفاده از رانتی که در ارشاد دارند مجوزهایی می گیرند که این مجوزها را به امثال ما نمی دهند. اینها هستند که به سینمای سخیف جهت می دهند و از آن سود اقتصادی می برند. اینها هستند که به راحتی از خط قرمزها عبور می کنند و خوب می فروشند و کسی هم جلوی شان را نمی گیرد چون می گویند این فلانی خودی است. اگر او بگوید مشکلی پیش نمی آید.
* و اما کلام آخر؟
لشگری قوچانی: با وجود همه این بی عدالتی ها من هنوز ناامید نیستم و امیدوارم مسئولان جدید بیدار باشند و سینما را هم از نظر هنر و هم صنعت جدی بگیرند. سینما حداقل رسالتش رسانه ای بودنش است. امیدوارم اجازه دهند به آنچه در حیطه محدود خودش قائل است اجازه فعالیت درست بدهند.
نوروزبیگی: ما امروز شفاف درباره همه چیز صحبت کردیم اما اگر قرار باشد صدای ما به گوش شنوندگانش برسد باید شنونده ای باشد. همه ما امروز درست گفتیم ولی باید دید تا کی می توان صبر کرد و نتیجه نگرفت. من دوست داشتم به عنوان آدمی که در حوزه هنری کار کردم راجع به عملکرد نهادی که خودم را به آن متعلق می دانم صحبت کنم. اتفاق خوبی است که امروز در مکانی این صحبت ها بیان شد که جای درستی بود. حوزه هنری یک کمپانی مسلم سینمایی و فرهنگی در جمهوری اسلامی است که سینماگران بسیاری را پرورش داده است. امیدوارم در آینده بحث مان درباره تاثیرگذاری کمپانی های در حد و اندازه حوزه هنری و ارتباطش با مردم باشد.
سهراب پور: اگر همه ما با هم همصدا شویم نتایج خوبی می گیریم. نمی توانیم فقط سرمان را پایین بی اندازیم و در برابر همه اتفاقات سکوت کنیم.
راست گفتار: ما بزرگترین مشکل مان در طول سال های گذشته این است که چشم روی حقیقی ترین حقایق می بندیم امیدوارم بعد از این صدای مان در فضاهای درست شنیده شود.