امیرحسین مدرس ضعف برنامههای تلویزیونی را دلیل کنارهگیری خود از عرصه اجرا عنوان کرد.
سوره سینما- ستاره بلادی: نوجوانان دهه شصتی «نیمرخ»، اولین و شاید هنوز هم بهترین برنامه نوجوان تلویزیون را به یاد می آورند، امیرحسین مدرس را به خوبی می شناسند و شاید اگر کمی بیشتر به عقب برگردیم، برنامه رادیویی «تا انتها حضور» هم که پنجشنبهها از رادیو «ایران» با گویندگی او پخش میشد، می تواند به خوبی خاطره ها را قلقلک دهد و لبخند شیرینی را به لب بنشاند. این روزها اما مدرس را می توان در هر مدیومی دید. از خوانندگی تیتراژ سریال تا بازیگری و البته خواندن و انتشار آلبوم موسیقی هم که جای خود دارد و عرصه اجرا که اصلا خانه اول اوست.
نمی توان انکار کرد که ساحت هنر محدودیت پذیر نیست و نمی توان کسی را از ورود به هر شاخه آن منع کرد و چه بسا کسی توفیق تجربه صحیح انواع مختلف آن را داشته باشد، اما تاریخ ثابت کرده چهره های شاخص هر عرصه تنها در همان یک مورد فعالیت داشته اند. شاید امیرحسین مدرس به درخشیدن های همچون ماه فکر نمی کند و تنها خواسته مثل یک ستاره دنباله دار سرتاسر آسمان هنر را دور بزند و همین که گاهی، ردی از خود بر جا باقی گذاشته باشد، او را کفایت کند. با او درباره تنوع کارنامه این روزهایش حرف زدیم تا بدانیم حدس مان درست بوده.
چرا اینقدر در تلویزیون کمرنگ شده اید؟
امیرحسین مدرس: دو دلیل دارد. یکی اینکه در این چند سال، غیر از چند برنامه شاخص مثل «مردم ایران سلام» که در اواخر پخش آن، یعنی نزدیک به یک سال آخر، اجرایش می کردم یا «پارک ملت»، بسیاری از برنامه های تلویزیونی بیمایه شدند و من هرگز به خودم اجازه نمیدهم که خودم را در روند چنین برنامه هایی قرار بدهم. برنامه هایی که فقط آنتن را پر میکنند و هدفشان وقت گذرانی است. این برنامه ها نه به من به عنوان گوینده و مجری چیزی یاد میدهند و به تجربه ام اضافه میکند نه به آگاهی و دانش مخاطبم چیزی میافزاید. دلیل دوم این است که دیگر رادیو من را به عنوان یک نیرو و گوینده جذب کرده و در قانون رادیو گویندهها حق اجرای تلویزیونی ندارند، مگر اینکه برای حضور گویندهای به عنوان مجری در تلویزیون از طرف مدیران هماهنگی صورت بگیرد.
در چند سال اخیر بیشتر سرگرم بازیگری شدید. محض تنوع بود یا دلیل دیگری داشت؟
مدت هاست که اجرای تلویزیونی ندارم اما در عرصه بازیگری حضور دارم. فیلم و سریال از من زیاد پخش شده. مردم ما رادیو گوش میدهند و فعالیت من در حال حاضر بیشتر متمرکز به رادیو است.
با وجود اینکه شخصیت هنری شناخته شدهای هستید، زندگی هنری و حرفه ای کم حاشیهای دارید. فکر میکنید چطور میشود از حواشی که معمولا برای شخصیت های هنری و رسانهای بوجود می آید دوری کرد؟
من دنبال زندگی خودم هستم! تمام تمرکزم روی زندگی خودم است و کاری که دارم انجام میدهم. دنبال حاشیه نیستم.
بزرگترین اتفاقی که از زندگی شخصی شما به رسانهها و مطبوعات راه پیدا کرد، مسئله بیماری شما بود.
بله. دقیقا، آن هم خیلی مشهود بود. یعنی من در مدتی کوتاه به شدت وزن کم کردم. این برای همه عجیب بود و راجع به این سوال میکردند.
شما را قبل از مجریان نسل جدید می شناختیم. اساسا شهرت برای مجریان به واسطه اینکه خودشان را به مردم نشان می دهند مقوله خاص تری نسبت به چهره های هنری دیگر یا ورزشی است. قبول دارید؟
خوشحالم به خاطر اینکه مورد احترام مردم هستم. آنان با من احساس بیگانگی نمیکنند. خیلی زود با جامعه ارتباط برقرار میکنم. مترو سوار میشوم. تاکسی سوار میشوم. اتوبوس سوار میشوم. در مجامع مختلف که مردم حضور دارند، مثل قهوه خانهها، رستورانها، ساندویچ فروشیها، فروشگاهها و مراکز خرید روزانه حضور دارم و بین مردم زندگی میکنم. از مردم فاصله نمیگیرم. خدا را شکر میکنم که مردم به من محبت دارند و از نزدیک با من ارتباط برقرار میکنند.
هیچ وقت به برنامه سازی فکر کردید؟
قبل از این برنامه زیاد ساختم ولی در این شرایط خیر. هر طرحی که میدهم میگویند در اولویت نیست. معلوم میشود اولویت رسانه همین برنامه های بیمایه ای است که دارند میسازند. پس بگذارید بسازند. خودم را مسئول میدانم در مقابل مخاطب و وارد چنین فضایی نخواهم شد.
در سال های دور، مجریان تلویزیون تا چه حد می توانستند لحن انتقادی داشته باشند؟
من برنامهای اجرا میکردم به نام «چراغ خاموش». یک برنامه زنده چالشی با رویه انتقادی که از شبکه یک پخش میشد. مهمان های این برنامه همه از ردههای بالای مدیریتی در سراسر کشور بودند. از معاون وزیر و فرمانده نیروی انتظامی تا مدیران کل و استانداران. در آن برنامه ادب رعایت میشد و انتقادهای تندی هم، به شیوه ای که گفته شد صورت میگرفت تا جایی که به تغییر برخی از این مدیران انجامید.
نظر شما راجع به ستاره سازی چیست؟ خیلی از مجریان ما در بهترین ساعت های سال مثل لحظه تحویل سال یا دقیقههای افطار، برای ساعت ها اجرای زنده دارند و از چهره های نسبتا شناخته شده دعوت می کنند و این به نوعی ستاره سازی محسوب میشود.
ما برای اینکه مخاطبمان را جذب کنیم و آبروی رسانه حفظ بشود و ریزش مخاطب نداشته باشیم و آمار بیننده ها را بالا ببریم، مجبور میشویم که ستارهها را دعوت کنیم و در قبالش هزینه های مالی بسیار زیادی بپردازیم. یک بازیگر مطرح، برای حضور چند دقیقهای در لحظه سال تحویل، میلیونها تومان پول میگیرد. این میلیونها تومان میتواند خرج مفاهیم و غنای همان برنامه بشود که ما مجبور نشویم از این ابزار استفاده کنیم.
این برنامه ها مورد استقبال و پسند مخاطب تلویزیون قرار میگیرد؟
نه الزاما. موضوعات این چنینی میتوانند در قالب گزارش در کنار متن اصلی برنامه مطرح شوند. نه اینکه به این شیوه از ابزار چهره یک بازیگر استفاده شود. برای اینکه مثلا ازیک چهره که حرف زدن عادی خودش را بلد نیست بپرسیم شما در لحظه تحویل سال چه حالی داری؟ خوب هرکسی یک حالی دارد! یا خانم شما چه غذایی درست میکند؟ چه غذایی دوست دارید؟ این سوالها یعنی چه؟ به چه درد مردم میخورد!؟ من نمیدانم این چه جاذبه ای دارد. اگر بحث چهره مطرح است خوب عکس بازیگران را بردارید و نشان بدهید. از نظر من آدمی باید میهمان باشد که بتواند راجع به موضوعی صحبت کند و اتفاقا به غنای برنامه کمک کند و چیزی به مخاطب اضافه کند.
این برمیگردد به بحث همیشگی بین عامه پسند بودن و غیر عامه پسند بودن. برنامه هایی که درباره شان حرف میزنیم خیلی عامه پسند هستند و این ویژگی یک برنامه رسانهای محسوب میشود.
یکی از وظایف رسانه در همه جای دنیا این است که ذائقه مردم را تغییر بدهد. این تغییر در هر دو حالت ممکن است. رسانه میتواند ذائقه مخاطب را به پایینترین درجه برساند یا اینکه کم کم شروع کند به ذائقه سازی و اعتلا و تربیت ذائقه مخاطب. آن زمان است که ما میتوانیم بگوییم جامعه ما به لحاظ فرهنگی اعتلا پیدا کرده است. بازیگری که یک کتاب نمیخواند چرا باید بیاید بشیند در یک برنامه تلویزیونی؟ آنوقت میگوییم چرا سرانه مطالعه در کشور ما پایین است. اینها یک زنجیره به هم پیوسته است.
موجی که اخیرا در رسانه اتفاق افتاده و برنامه ها به سمت دعوت کردن از آدمهای معمولی رفتند که تجربه خاصی در زندگی خود داشته اند، چه طوراست ؟
با دعوت کردن این نوع مهمان ها بر اساس این ویژگی که گفتید موافقم. این چیزی است که میتواند به دانش مردم اضافه کند. با شنیدن تجربه یک آدم و آشنایی با زندگی او کاملا موافقم.
مجری در یک برنامه مجری محور، چقدر حق دخالت در سیاست گذاری برنامه و تعیین اولویتها را دارد؟
خیلی تاثیر دارد. به هر حال مجری و گوینده ویترین برنامه است. پشت این ویترین یک اتاق فکر قرار دارد که آن گروه تحقیق، اهداف، گزارش ها و سرخط ها را تعیین میکنند و در اختیار مجری قرار میدهند و باقی ماجرا توانایی مجری است که باید برای کسب اطلاعات جدید در مورد موضوع و کشف مطالب تازه ای که دستش را در اجرا پر کند، تلاش داشته باشد.
درحال حاضر برنامههای زیادی ساخته میشود که مجری و تهیه کننده یک نفرند.
این آفت رسانه است. چون مجری در این جایگاه یا باید حواسش به عوامل برنامه باشد یا به تایم گزارشها، یا به اجرایش. اینها با هم تداخل پیدا میکنند.
بهترین زوج هنری شما چه کسی بود؟
در موسیقی رضا عطاران. که سه کار با هم داشتیم. در اجرا هم طبیعتا حسین رفیعی بهترین پارتنر بوده برای من تا الان. در بازیگری هم خیلی بازیگرها بودند که من لذت بردم از اینکه مقابل هم بودیم. مثل شهاب حسینی، خانم رویا تیموریان، سید مهرداد ضیایی، حسن پورشیرازی، مهدی هاشمی و خیلی از دوستان دیگر.
در این طیف گسترده از نقش های منفی و مثبتی که داشتید، کدام یکی از شخصیت های داستانی که بازی کرید به شخصیت شما نزدیک ترند؟
شخصیت کمیسر شهیدی در «خاطرات مرد ناتمام» به من خیلی نزدیک است و شخصیت سید مرتضی کاظمی در تله فیلم «مسافر ارغوان» که یک روحانی بود.
ازاینکه در فیلم «یوسف پیامبر» بازی کردید راضی اید؟
بله. با وجود تمام انتقادهای جدی که به فیلمنامه و قصه دارم و با کارگردان مطرحش هم کرده ام، به لحاظ اینکه یک کار تاریخی مورد پسند مردم انجام دادم راضیام. به قصه حضرت یوسف و در کل قرآن علاقمند هستم، قطعا اگر به آن زمان برگردم و پیشنهاد این نقش را بگیرم باز قبول میکنم.
تلویزیون ما چقدر پتانسیل برنامهها و اجراها و سریالهای مذهبی را دارد؟
مهم نحوه اجرا و ارائه مفاهیم در برنامههای مذهبی است. ما در برنامه سازی مذهبی مشکل داریم. من در این سالهایی که برنامه مذهبی اجرا کردم سعی کردم از ظاهر سازی و سطحی نگری پرهیز کنم. با اینکه اعتقادات مذهبی محکم و سختی برای خودم دارم ولی اعتقاد شخصی من رسانهای نیست و با این نوع ارائه مذهب در رسانه به شدت مخالفم. باید زبان روز را پیدا کنیم. اینکه منبر را در تلویزیون ببریم کار به شدت غلطی است. منبر یک رسانه جداست و تلوزیون یک رسانه جدا. هر کدام لوازم و ابراز و اقتضائات خود را دارد. باید از زبان روز و تکنیکهای روز برای بیان هر مفهومی استفاده کرد.
در این مورد نمونهای دارید؟
چیزی چشمگیر یادم نمیآید. اتفاقاتی افتاده ولی به سرعت تغییر کرده و به حالت قبل برگشته. خیلی برنامه برجسته مذهبی یادم نیست که بگویم این درست است.
چند سالی است گویندههای رادیو خیلی علاقمند به بازیگری یا اجرا شدند. مسئله حضور هنرمندهای رادیویی در تلویزیون و برعکس را چطور ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم اگر کسی توانایی اجرا و گویندگی و بازیگری را دارد باید این کار را بکند. مجریای که بتواند خوب بازی کند باید بیاید و بازی کند. بازیگری که بتواند خوب اجرا کند، باید بیاید و اجرا کند.
این باعث کم شدن تنوع هنرمندها نمیشود ؟
در همه دنیا عرصه برای ورود و کسب تجربه برای آدمهای مختلف باز است. البته به شرط توانایی.
در ایران عرصه برای ورود به حوزه های هنری چقدر باز است؟
خیلی کم و این اشتباه است. البته معنای حرف من این نیست که هر کسی که دلش بخواهد تاکید میکنم، دلش بخواهد؛ بیاید و عرصه های مختلف هنری را تجربه کند. شرط لازم توانایی است و این توانایی شاخه های مختلفی دارد. صرف اینکه یکی در جمع خانواده خوب لطیفه تعریف میکند معنیش این نیست که بازیگر باشد.یا کسی که مثلا خجالت نمیکشد اصلا دلیل خوبی نیست برای اینکه بازیگر خوبی باشد یا اجرای موفقی داشته باشد. خیلی چیزها هست که باید در یک نفر جمع بشود تا توانایی معنا پیدا کند.
برنامههای تلویزیونی ماهواره ثابت کردند که بینندههای ما، بی نهایت تشنه آموزش دیدن در زمینههای مختلف موسیقی هستند، چرا یک اتفاق آموزشی در تلویزیون به شکل یک مسابقه یا یک آکادمی نمیافتد؟
مسئله خیلی ریشهای تر از این حرفهاست. موسیقی در مملکت ما بخاطر احکام شرعی که وجود دارد بلاتکلیف است. در مورد موسیقی بین خود صاحبنظران شرع هم اختلاف دریافت و نظر وجود دارد و ما در مورد حکم شرعی موسیقی به یک اجماع و یک اتفاق نظر نرسیدهایم. این بلاتکلیفی ترسی را بوجود میآورد. آن هم نه در بین مردم. فقط در بین مدیران. مردم موسیقی خوب را میشنوند، از آن لذت میبرند و خروجی یک موسیقی خوب ، یک حال خوب است و پیشرفت اخلاقیات.
بهترین دوست شما چه کسی بوده ؟ کسانی که اگر نبودند شما الان در این جایگاه نبودید.
در مقاطع مختلف دوستان خیلی خوبی داشتم و نمیتوانم یک نفر را نام ببرم. ولی باید یاد کنم از کسانی که خیلی از من بزرگتر هستند. در درجه اول از همه کتابهایی که تا الان خواندم یاد میکنم و نویسندگان آنها. چه شعرا و نویسندگان کلاسیک و چه کسانی که در عصر حاضر آثاری منتشر کردند و من آنها را مطالعه کردم. اینها بهترین دوستان منند. دوستانی که شاید خیلی از آنها را ندیدم. در حوزه حرفهام از خیلی از آدمها باید نام ببرم. از مسعود فروتن که هنوز که هنوز است از او یاد میگیرم. از علیرضا رضا داد باید نام ببرم. علیرضا رضا داد کسی بود که در حوزه شعر من را تشویق کرد و در تلویزیون سمتهای مختلفی داشت در زمان های مختلف و در حوزه اجرا و بازیگری خیلی من را تشویق کرد. از ساعد باقری در حوزه شعر. مرحوم قیصر امین پور. سید حسن حسینی. جواد محقق. به سید مهدی شجاعی در حوزه ادبیات و نگاه ادبی به مذهب و تفکر دینی مدیونم.از دکتر علیاصغر حلبی که استاد دانشگاه و محقق هستند بسیار سپاسگزارم. از جلال رفیع خیلی ممنونم و همچنین از دوستان خوب دیگرم که فرصت ذکر نامشان نیست.
خیلی عالی بود.ممنون