سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۶ آبان ۱۳۹۶ در ۱۱:۳۰ ق.ظ چاپ مطلب
محمدحسین لطیفی در گفتگو با «سوره سینما» عنوان کرد:

مشکلات کارگردان ربطی به مخاطب ندارد/ شتابزدگی بیشترین لطمه را به پایان‌بندی می‌زند

latifi

محمدحسین لطیفی کارگردان سینما و تلویزیون درباره بحث پایان‌بندی مجموعه‌های تلویزیونی که از معضلات اصلی آثار چند سال اخیر است با «سوره سینما» گفتگو کرد.

سوره سینمامحیا رضایی : محمدحسین لطیفی کارگردانی که این روزها سریال «سرّ دلبران» را در دست تولید دارد در زمره فیلمسازانی محسوب می شود که مجموعه های به یاد ماندنی متعددی برای تلویزیون ساخته است. اگرچه مثل هر فیلمساز دیگری تمامی آثارش نمره کامل نمی گیرند اما تعداد آثار مخاطب پسندی که از وی روی آنتن رسانه ملی رفته کم نبوده و این توقع را در ذهن بیننده ایجاد می کند که کار بعدی او قوی تر و جذاب تر باشد. لطیفی یک مجموعه نیمه تمام به نام «قلب یخی» در کارنامه اش دارد و مشکلاتی که آن زمان در تولید برایش به وجود آمده را دلیل این اتفاق می داند. به جز این مورد خاص تمامی آثارش به سرانجام رسیده و غالبا از پایان بندی معقول و قابل قبولی نیز برخوردارند.

لطیفی ماه رمضان ۹۷ با مجموعه «سرّ دلبران» به تلویزیون بازمی گردد. مجموعه ای که پس از ماه ها تصویربرداری در گرما و سرمای شهر یزد انتظار می رود اثری درخور و شایسته باشد. به خصوص که قرار است در باکس طلایی ماه مبارک رمضان روی آنتن برود و به نظر می رسد اینبار قرار نیست مجموعه ای شعارزده و کلیشه ای را شاهد باشیم. توجه به این مساله سبب شد تا درباره بحث پایان بندی مجموعه‌های تلویزیونی که از معضلات اصلی آثار چند سال اخیر است با این کارگردان گفتگویی داشته باشیم.

* طی سال های گذشته آثار متعددی روی آنتن تلویزیون رفته اند که با بیان موضوعی نو و قابل تامل انتظار می رفت پایان جذاب تری داشته باشند اما متاسفانه غالبا این طور نبود. به نظر شما چرا این اتفاق بارها و بارها در رسانه ملی تکرار می شود اما کسی اهمیتی برای بهبود شرایط قائل نیست؟

– محمدحسین لطیفی: سال های اخیر در کنار مجموعه هایی که ساختم پروژه ای هم داشتم که بنا به شرایط آن روزها برای همیشه نیمه تمام ماند و به پایان نرسید. در واقع پایانی نداشت که بگوییم خوب بوده یا بد اما مساله پایان بندی درست دغدغه من هم هست و از ابتدای کار هم در فیلمنامه و هم در اجرا به آن فکر می کنم.

شاید برای این پاسخ یک توضیح لازم باشد. اینکه در سینما، ده دقیقه اول فیلم مخاطب خودش را به دست شما سپرده و هرچه بگویید قبول می کند اما بعد از آن تنها کارگردان تیزهوش است که می تواند میانه و پایان قصه را طوری روایت کند تا بیننده از وقتی که گذاشته پشیمان نشود. به این معنی که هنگام بیرون آمدن از سالن جواب سوالات ذهنش را گرفته باشد و یا تا مدتی به فکر فرو رود.

در سریال این بحث مشکل تر است و باید از اولین قسمت چیدمانی کنیم که بیننده برای دیدن قسمت بعدی ترغیب شود. طوری یقه مخاطب را بگیریم و تا ۶ قسمت ذهنش را با خودمان همراه کنیم که اگر افت و فرودی هم در قسمت هفتم دید از تماشای ادامه دلسرد نشود. به هرحال این افت و خیزها طبیعی است و بیننده تا اینجا به فیلمساز اعتماد کرده و می داند برای بعد حتما توشه ای در چنته اش دارد. این فیلمنامه یک پایان قلدر می خواهد. بیننده نیاز دارد کار جوری تمام شود که اولا سرنوشت کاراکترها قابل حدس نباشد دوما قسمت آخر که تمام شد دلش برای شخصیت های قصه تنگ شود.

هیچ فیلمسازی نیست که این قواعد را نداند پس چرا انجام دادنش اینقدر سخت است؟ نکته جالب پیشنهاد آنهایی است که می گویند شما چند قسمت را بگیر پخش کنیم تا انشالله سریال جا بیفتد. بیننده ای که امروز اراده کند صدها سریال بهتر از کار من را می تواند ببیند وقت نمی گذارد تا کار من برایش جا بیفتد.

latifi2

* همانطور که اشاره کردید همه می دانند اما چرا اجرای این آگاهی با خروجی کارشان در تضاد است؟

– دلایل متعددی دارد. من در همین کار آخر یعنی «سرّ دلبران» سعی کردم سکانس های فینال را در اواسط کار بگیرم. به شکلی برنامه ریزی کردیم تا زمانی که امکانات به اندازه کافی هست و انرژی بچه ها تمام نشده قسمت های آخر را ضبط کنیم. وقتی سکانس های پایانی را به آخر موکول کنید جدا از بحث خستگی و کم شدن انرژی با مشکل بزرگتری به نام بودجه مواجه خواهید شد.

به هر حال تلویزیون شرایط خودش را دارد و غالبا اواخر هر پروژه ای جمله (بجنب کار را زودتر جمع کن پول مان تمام شده است) مدام گوشزد می شود. با شنیدن این عبارت، فیلمنامه هر چقدر هم که خوب نوشته شود؛ کار آنطور که باید، در نمی آید. همیشه شتابزدگی پایان کار لطمه اصلی را به خروجی یک فیلم یا سریال وارد می کند که عموما بیننده هم متوجه آن خواهد شد.

* در این میان ناظر کیفی چه نقشی را ایفا می کند؟

– ناظر کیفی در تلویزیون تعریف درستی ندارد. مثلا می گویند خانم فلانی با سن ۳۰ سال ناظر کیفی برنامه شماست. اولا ناظر کیفی سخنش با کیفیت و نوع اجراست نه روح کار. اگر ناظر کیفی کار من آدم هایی چون کمال تبریزی، محمدرضا هنرمند یا حسن فتحی باشند من می پذیرم. این عنوان را به کسی می دهند که آگاهی هایش بالاتر از کارگردان باشد نه ماموری که صرفا نظارت کند قصه بر اساس نوشته جلو می رود یا نه.

سال های زیادی علیرضا افخمی ناظر کیفی کارهای من بود. کسی که همه از سابقه و تجربه اش باخبریم و می دانیم حضورش چیزی به کار اضافه می کند و نتیجه کار می شود سریال «وفا». حضور این ناظران کیفی که اخیرا خیلی هم باب شده بیشتر شبیه توهین است و جالب اینکه این افراد وقتی وارد کار می شوند خودشان از این بابت معذرت خواهی می کنند گویا می دانند کجای کار ایستاده اند.

* کسانی که بر فیلمنامه ها نظارت می کنند چقدر در این پایان بندی دخالت دارند؟

– آنها هم بخشی از این پروسه هستند.  به نظر من هیچ ایرادی ندارد تلویزیون از ۱۵ کارگردانی که در این راه استخوان خورد کرده اند به عنوان کارشناس استفاده کند. کسانی که درباره فیلمنامه ها نظر می دهند قطعا باید سیاست ها و صلاحدید تلویزیون را لحاظ کنند اما بحث های کارشناسی باید به اهلش سپرده شود. ارزیابی اصول درام با ارزیابی قوانین و خط قرمزها تفاوت دارد بنابراین چنین شوراهایی باید از هر دو گروه تشکیل شود تا بودجه هایی که به سریال اختصاص پیدا می کند درست تر صرف شود.

* بد نیست کمی هم درباره نقش بودجه در کیفیت اثر صحبت کنیم.

– نقش بودجه که مستقیم و تاثیرگذار است اما گاهی عوامل زیربار نمی روند و باز ترجیح می دهند کار را جلو ببرند. چندی پیش از طرف یک تهیه کننده خوب پروژه ای به من پیشنهاد شد که اتفاقا فیلمنامه خیلی خوبی هم داشت. برای اینکه ثابت کنم چقدر دوست دارم این کار را بسازم حداقل دستمزد را به او پیشنهاد دادم و او متعجب شد ولی در ادامه گفتم حتی اگر دستمزد من را هم ندهی با این بودجه ای که تو داری نمی توان کار خوب ساخت. نه تنها من که تجربه ثابت کرده بهترین کارگردان هم نمی تواند با بودجه ناچیز فیلم باکیفیت بسازد. کس دیگری بعدها کارگردانی آن پروژه را قبول کرد و همانطور که انتظار می رفت کار خوبی از آب درنیامد. گاهی خودمان از ابتدا به همه چیز واقفیم اما نمی خواهیم قبول کنیم. هنر و ایجاد فضای درست در درام را نمی شود سرسری درآورد.

sere-delbaran

* جدا از بحث رعایت قوانین حرفه ای برای شروع یک کار و دستیابی به یک نتیجه خوب، سریال هرشبی تلویزیون برای مردم از هر طیف و طبقه ساخته می شود. با توجه به اعتراض هایی که گهگاه به بهانه های قومی و صنفی و … شاهد هستیم، مخاطب در خط داستان و پایان بندی چقدر تاثیرگذار است؟

– وقتی تصمیم می گیرید فیلمنامه ای را جلوی دوربین ببرید اول باید سبک تان را در کارگردانی مشخص کنید. بعد از آن سوال شما مطرح می شود اینکه به خودت بگویی مخاطب من کیست؟ این دو مقوله را که با خود حل کردید می رسید به بخش چگونه ساختن که در صورت پرداخت درست به دو مرحله اول این مرحله کاری ندارد. اگر آن مشکلات پیش می آید گاهی به این دلیل است که کارگردان خودش هم نمی داند چه می خواهد بسازد.

گاهی هم می دانید از جان قصه چه می خواهید اما در اجرا مسایلی پیش پای تان قرار می گیرد که کار آنطور شما می خواهید جمع نمی شود. همان بحث تمام شدن بودجه در آخر کار که اشاره کردم به سکانس های پایانی چه لطمه ای می زند؛ در این جا می گنجد. از طرفی کارگردانی که ماه ها کار می کند فولاد نیست. خود و گروهش نیاز به استراحت دارند ولی زمان اجازه نمی دهد تا آخرین روز شما با انرژی پای کار بایستید.

البته هیچ یک از این مشکلات به مردم ارتباطی ندارد و کارگردان وظیفه دارد کار خود را درست انجام دهد. او به اتکای تجربیاتش می داند چه می خواهد بسازد و با چه کسانی طرف است. مخاطب وقت می گذارد تا از دیدن یک اثر لذت ببرد واگر این اثر روی آنتن سراسری می رود پس باید کاری باشد که اکثریت این احساس را داشته باشند. همه آن اعتراض ها و دلسردی های مخاطب گاهی به خاطر شرایط است اما گاهی هم به کارگردان بستگی دارد که بداند چه می خواهد.

* مشکل دیگری که در پایان بندی گریبان سریال های ایرانی را گرفته، شعارزدگی است. به خصوص در آثاری که در باکس هایی مثل محرم و ماه رمضان روی آنتن می روند. چگونه از این مهم، پرهیز می کنید؟

– باید همه چیز دست به دست هم دهد تا پیام درست منتقل شود. یک پیام اجتماعی وقتی تاثیرگذار است که در دل داستان حل شده و با ویژگی های رفتاری و اخلاقی قهرمان داستان انس بگیرد. اگر شما در شخصیت پردازی کاری کنید که مخاطب نگران و پیگیر سرنوشت قهرمان داستان تان باشد تا حد زیادی موفق می شوید از شعارزدگی دوری کنید. شعار وقتی است که بیننده نتواند هیچ ارتباطی بین پیام و کاراکترها پیدا کند.

در عمل همه این ها سخت است و با اینکه سال هاست به این حرفه مشغولم هنوز هم سر کار جدید با خودم کلنجار می روم و به این فکر می کنم واقعا چگونه می توانم اینبار مخاطب را درگیر کنم. این دغدغه ای که شما مطرح کردید ده برابر بیشتر ذهن من را مشغول کرده و همیشه نگران روزی هستم که خدای ناکرده غفلتی صورت گیرد.

* و کلام آخر؟

– خدا را شاکرم که «سرّ دلبران» یک تهیه کننده خوب دارد و در این پروژه شرایطی فراهم کرد تا آن گونه که احساس می کنیم درست است کار را ببیندیم. نمی گویم قرار است قصه عجیب و غریبی شاهد باشید اما تک تک بچه ها همه تلاش شان را کرده اند تا آگاهانه استانداردها را رعایت کنند امیدوارم که نتیجه هم خوشایند باشد.