رسالت بوذری نبود تربیت حرفهای و اطلاعات کافی را مانع جریانساز شدن مجریان صدا و سیما دانست.
سوره سینما-آبان عسکری: در سالهای اخیر تعداد معدودی از مجریان صدا و سیما توانستند قالبهای قدیمی اجرا را بشکنند و روند تازهای تعریف کنند اما همچنان از اینکه جریانساز باشند ناکامند. با رسالت بوذری که از مجریان با سابقه است درباره اینکه چقدر توانستهایم در اجرا جریانسازی داشته باشیم صحبت کردیم.
به طور کلی وضعیت اجرا را در سالهای اخیر چطور ارزیابی میکنید؟
رسالت بوذری: اول ببینیم تعریف مجری چیست. به چه کسی مجری میگویند. من تعاریف زیادی در این باره خواندهام اما به نظر میرسد تعریف این واژه با ابهام رو به روست. مجری سکاندار چیست. آیا مجری کسی است که منویات خودش را ابراز میکند یا چیزی که در ذهن دارد را با قواعد و استانداردهای تعریف شده اجرا میکند. اگر از این ابهام بگذریم طبیعتا میتوان به این تعریف بسنده کرد که اجرا استانداردهایی مشخص دارد. من اجرا را یک پکیج میبینم.
از این استانداردها صحبت کنید.
در سراسر دنیا انگشت اشاره به سمت مجریانی میتوانم ببرم که نه چهره ویژه و نه دایره لغات ویژهای دارند اما محبوباند. کلمات سهمی کمتر از ۵۰ درصد در انتقال مفاهیم دارند و باقی زبان بدن است. شیوه و لحن صحبت کردن، پوشش و آرایش مجری باعث میشود مجری امضای خودش را داشته باشد.
برخی از مجریها دوست دارند عنوان مجری مؤلف در موردشان به کار رود و در این راستا تلاش میکنند. این اتفاق خوبیست؟
طبیعی است که مجری به دنبال امضای خودش باشد و منطقا اتفاق خوبی است ولی تکثر این اتفاق نتیجهاش این میشود که هر کسی میشود معیار اجرا. وقتی یک قاعده کلی وجود نداشته باشد هر کسی سعی میکند امضای خود را معیار معرفی کند. این حالت مانع وجود مدلسازی در اجرا میشود.
ولی مدلسازی از مؤلف بودن افراد عبور میکند.
مدلسازی باید بر اساس معیارها و استانداردها اتفاق بیفتد. یعنی مجری بگوید من حداقلهایی از استاندارد را در اجرای خودم لحاظ میکنم بعد لحن و امضای خاص خودم را بر آن اضافه میکنم.
آیا در سالهای اخیر مجری مؤلف داشتهایم؟
سؤال مهمی است و پاسخش نیز سخت است. چندین سال پیش یکی از سیاسیون گفت ما در ایران روزنامهنگار برجسته و ویژه نداریم. آن زمان این حرف به خیلی از دوستان مطبوعات برخورد. اما وقتی به کنه این حرف توجه کنیم میبینیم تحلیلی درستی است. از شما سؤال میکنم وقتی گفتگویی در مجله چاپ میشود به اعتبار مصاحبهکننده مجله را میخرید یا مصاحبهشونده؟
مصاحبهشونده.
اینکه ما هنوز یک مجری یا روزنامهنگار نداریم که اسم او مردم را پای تلویزیون بنشاند نه کسی که رو به رویش نشسته، خودش پاسخ سؤال شماست.
خب چرا مجریان ما نتوانستهاند به این مقام برسند؟
قصه از اینجا شروع میشود که هیچوقت تربیت حرفهای وجود نداشته. قصد جسارت به هیچکدام از همکارانم را ندارم. برندسازی اتفاق نیفتاده.هیچوقت بین خودمان نمیگوییم امشب برنامه فلان مجری است نباید از دستش بدهیم. شاید برخی از مجریان با حاشیههایی که اطرافشان ایجاد میشود به برند نزدیک شوند. برخی با تندی، تلخی و جسارت بیش از حد و گذر کردن از مرز پررویی خود را به برندسازی نزدیک میکنند اما واقعیت این است که این اتفاق ماندگار نیست و فقط فضا را برای دیگران تنگتر میکند و برای چند صباحی نام آن مجری را بر سر زبانها میاندازد. اجرا یک تهور نیست. اجرا لزوما با ماجراجویی و شلوغبازی همراه نیست. ما هنوز به مدلی نرسیدهایم که مردم به خاطر مجری برنامه را ببینند. بحث خط قرمزها که دست و بال آدم را میبندد هم وجود دارد. اما همچنان معتقدم که با رندی چنان که حافظ رند بود میتوان با خط قرمزها تا کرد.
کمی بدبینانه نگاه کنم. این درست است که یک مجری که تا دیروز برنامه آشپزی اجرا میکرده به یکباره پای گفتگو با یک شخصیت مهم سیاسی یا اجتماعی بنشیند. تخصص برای مجری چه معنایی میتواند داشته باشد؟
آش اینقدرها هم شور نیست که کسی که مجری برنامه آشپزی بوده کرسی برنامهای فرهنگی را به دست گرفته باشد اما اتفاقاتی مشابه افتاده است. من معتقدم مجری باید تخصص لازم درباره موضوع بحث را داشته باشد. اما با لفظ مجری مناسبتی که غلط است موافق نیستم. ضمن انتقادهایی که به اجرای مرتضی حیدری دارم اما ببینید که مرتضی حیدری در گفتگوی ویژه خبری هم با اقتصاددان حرف میزند، هم با شخصیت فرهنگی و هم با مسئولین سیاسی و اجرای موفقی دارد. آیا حیدری در همه زمینهها متخصص است؟ نه. سواد لازم در هر زمنیهای او را در این راستا موفق کرده. نبض برنامه را در دست میگیرد و اجازه نمیدهد مهمان جم بخورد معتقدم اگر مجری به اندازه یک اقیانوس به عمق یک بند انگشت در هر زمنیهای سواد داشته باشد میتواند در هر برنامهای موفق باشد. متأسفانه حلقه مفقوده، فقدان سواد، فقدان سواد و فقدان سواد است. برخی مجریان در فاصله سؤال اول تا دوم خوابند و نقششان بیشتر از آکسسوار صحنه نیست. برخی فکر میکنند هر چقدر آنتن بیشتری داشته باشند و از این استودیو به آن استودیو رفت و آمد کنند موفقترند.
مطلقا میتوانیم بگوییم هیچ جریان مثبتی در اجرا نداشتهایم؟ چه حرکتهای مثبتی در طول این سالها وجود داشته. چند مورد را نام ببرید.
مطلق نمیتوانیم چنین قضاوتی داشته باشیم. شهاب سنگهایی آمده و رفته است. همچنان فرزاد حسنی با «کوله پشتی»، احسان علیخانی با «ماه عسل» رضا صفدری با «تا هشت و نیم» در خاطر ما زندهاند. اما نمیتوانیم بگوییم مجریانی وجود داشتند که جریانسازی کردند. تکمضرابهایی آمدند و رفتند. البته سریالهایمان هم به همین معضل گرفتارند. کدام سریال ساخته شد که در زمان پخشش خیابانها خلوت شدند. مثل دهه ۶۰.
با وجود متکثر شدن رسانهها و سرگرمیها درست است که انتظار داشته باشیم سریالی ساخته شود که در زمان پخشش خیابانها خلوت شود؟
خب ما همیشه دوست داریم نگاه حداکثری داشته باشیم. در مورد نبود جریانسازی در مقوله اجرا به نکته دیگری هم میتوان اشاره کرد و آن بیانگیزه شدن تهیهکنندههاست. تهیهکنندهها برای اینکه دکور برنامه را ویژه کنند و یا از مجری همهجوره حمایت کنند انگیزه ندارند و نمیتوانند در راستای خلق یک اتفاق حرکت کنند.
خودتان اینروزها کجا مشغول هستید و چه برنامههایی را اجرا میکنید؟
یک برنامه هفتگی با نام «آینه خانه» با موضوع سبک زندگی دینی در شبکه دو سیما دارم. خوشحالم که بگویم در این برنامه کمتر از پنجاه دقیقه به همراه شهاب مرادی حرفهالی جالبی درباره اصلاح رابطه دینی آدمی با خداوند برای مخاطب میزنیم و نگاه متفاوتی را به زندگی دینی خواهیم داشت. تعداد پیامکهای برنامه بسیار جالب توجه است و مشخص میکند مخاطب با این موضوع و برنامه ارتباط برقرار کرده است. چند برنامه هم در رادیو دارم.