فرزاد موتمن تاکید کرد برای تکرار نکردن فیلم «پوپک و مش ماشالله» ۴ سال است پیشنهادهای مشابه را رد میکند.
سوره سینما- کیانوش نژاد: فرزاد موتمن به عنوان سینماگری مستقل کارنامهای پر فراز و نشیب دارد. بررسی روند فیلمسازی او می تواند وضعیت سینماگران مستقل را روشن کند. با این کارگردان درباره وضعیت این روزهای سینمای ایران، تولید و اکران فیلم کودک، جایگاه سینمای کودک و نسلی که امروز ارتباطش را با سینمای ایران قطع کرده صحبت کردیم.
فضای فعلی سینمای کودک و نوجوان را به لحاظ تولید،اکران و استقبال و قبل تر از این مباحث مدیریتی و ارزش گذاری ها چطور می بینید؟
فرزاد موتمن: اصولا سینمای کودک و نوجوان در فضای فعلی سینمای ما همان مشکلاتی را دارد که فضای کلی سینما و باقی فیلم ها دارد، یعنی اینکه ما یک نظام تولیدی و طبیعی در سینمای ایران نداریم، به همین خاطر هم در حال حاضر فیلمی مناسب کودکان در ایران ساخته نمی شود.این موضوع هم با درست کردن دفاتر، اتاق فکر و بحث در فارابی، حوزه، ارشاد، کانون پرورشی و هر جایی که شما فکر بکنید حل نمی شود، تا وقتی که تولید و اکران در سینمای ایران شکل طبیعی پیدا نکند اتفاق خوبی در حوزه سینمای کودک و نوجوان هم برای سینمای ما نمی افتد.اما شکل طبیعی این است که مثل همه جای دنیا فیلمساز بتواند فیلم بسازد و فیلمش را نمایش دهد که این باعث می شود اتفاق خوبی برای هر نوع فیلم در هر ژانر سینمایی بیفتد که از جمله آن برای سینمای کودک و نوجوان است، ولی تا وقتی که حال و روز سینمای ما اینگونه باشد که فیلمسازان هیچ کاره باشند وضعیت خوبی در حوزه تولید نمی افتد.
منظورتان از اینکه فیلمسازان هیچ کارهاند، دقیقا چیست؟
ببینید در حال حاضر از همه جا برای سینما تصمیم می گیرند؛ در مجلس و نیروی انتظامی در مورد سینما تصمیم می گیرند، هر مدیر در هر وزارت خانه و هر حوزه برای خود حکمی می کند و قانون برای سینما صادر می کند، خب با این وضعیت، نه فقط در حوزه کودک و نوجوان بلکه هر نوع فیلمی در هر گونه و ژانری باشد همین شرایط را داراست.شرایط ما بحرانی است و از این بدتر نمیشود و در واقع از این بدتر این است که به کلی سینما تعطیل بشود و به نظرم در وضعیتی نیستیم که بگوییم برای سینمای کودک و نوجوان چه کار باید بکنیم بلکه مشکل حادتر از این جرف هاست و باید در مورد سینما تصمیمگیری کرد.
پیشنهاد شما برای برون رفت از این وضعیت چیست؟
مهمترین اتفاق این است که دولتمردان دست از این سینما بردارند و بدانند که ما هیچ چیز نمیخواهیم و هیچ انتظاری نداریم، بگذارند مثل هر شهروند دیگری در این مملکت کارمان را بکنیم؛ کارمان فیلمسازی است و مطمئن باشند که کسی در این مملکت در فیلم هایش خطوط قرمز را رد نمیکند.بگذارند با رعایت قوانین هر فیلمساز بتواند دنیای خودش را داشته باشد.
در آن شرایط فیلمسازی که دوست دارد فیلم کودک بسازد فیلم کودک خوبی میسازد و اکران می کند و خوب هم می فروشد. تا وقتی که با هزار جور اما و اگر و صلاح دید این مدیر و آن مدیر و … کسان دیگری خارج از سینما تصمیم گیرنده برای این سینما باشند اتفاق خوبی نمی افتد و ما هم اگر بخواهیم با این شرایط فیلم بسازیم نتیجه اش می شود مجموعه ای فیلم در سال که تقریبا همه نفرت انگیز هستند از جمله فیلم هایی که خود من میسازم.
بحث مهمی را مطرح کردید که لزوم بحث های گسترده تری را دارد اما به نظرتان حالا اگر شرایط لازم فراهم شود ما فیلمسازان خوبی در سینمای کودک و نوجوان داریم که با شناخت روحیات بچههای امروزی و روانشناسی آن ها بتوانند فیلم های سرگرم کننده و راضی کننده برایشان بسازند؟
فکر نمی کنم، من یک پسر ۸ ساله دارم؛ پسر من هیچ فیلم ایرانی ای را نگاه نمی کند حتی کلاه قرمزی را هم دوست ندارد و فیلم ۱۵۰۰ را هم همین طور.
خب شاید این نظر پسر شما باشد؟ ولی خیلی ها این دو فیلم را دوست داشتند، مخصوصا کلاه قرمزی را .
من حس این بچه را می گویم که به نظرم بچه این نسل است، حرفم این است که بچه ای که با پی اس بی و کامپیوتر و اسپایدرمن بزرگ میشود دیگر نمی توان او را با اینگونه فیلمها سرگرم کرد و او بتواند با این فیلم ها ارتباط برقرار کند.
حرفتان این است که بچه های این دوره با دنیای مدرن و سرعت آن پیش رفته اند اما فیلمسازان این کار را نکرده اند؟
بله کاملا، ببینید پیکسار یک نسخه جدید از شنل قرمزی ساخته است، من یک بار نشستم این فیلم را با بچه ام دیدم چیزی که از آن متوجه شدم این است که فیلم به شکلی ساخته شده بود که هر قسمت داستان را یکی از کاراکترها روایت میکرد مثل راشومون کوروساوا.خب وقتی این بچه این کارتون را که روایت پیچیده دارد می بیند و اتفاقا هضمش می کند حالا دیگر خیلی سخت است که یک عروسکی را به آن نشان دهید که قرار است او را جذب کند خب این اتفاق اصلا نمی افتد.من فکر می کنم که ما در حال حاضر فیلمسازی نداریم که واقعا دنیای کودکان نسل جدید را بشناسد و بتواند طرح هایی داشته باشد که بچه را جذب کند، بچه ها با بت من و اسپایدر من بزرگ می شوند و متاسفانه این اصلا اتفاق خوبی نیست.
این را باید در نظر گرفت که بچه تا زیر ۱۰ سالگی بین تصویر و واقعیت تفاوتی قائل نیست، بچه من قویا فکر می کند که اسپایدر من یک موجود ایرانی است که در همین تهران زندگی می کند و این اتفاق خیلی بدی است که در حال رخ دادن است.ما در حال از دست دادن افسانه ها و اسطوره های خودمان هستیم و اسطوره های غربی جایگزین آن ها می شود.
یعنی فکر می کنید ما باید از اسطوره هایمان برای خلق یک اثر سینمایی استفاده بکنیم؟
ما نمی توانیم از اسطوره های خودمان درست استفاده کنیم برای اینکه افسانههای ما تخیلی نیستند و اصولا ادبیات ما در زمینه تخیل بسیار کمرنگ است.داستان هایمان تخیلی نیستند؛ شما به کلیله و دمنه نگاه بکنید، کلیله و دمنه متنی است که همه کاراکترهای آن حیوان هستند و این حیوان ها ادای آدم ها را در می آورند یعنی هر کدام یک شغلی دارند و … یعنی یک جا هم که ما میتوانستیم به سمت تخیل برویم نرفتیم. در ادبیاتمان این سابقه را نداریم و نمی توانیم به طرف تخیل برویم، تنها کسی که به راحتی به طرف تخیل رفته است فردوسی است که در شاهنامه بعضی از کاراکترهای تخیلی را ساخت.
مخاطبان به خاطر نداشتن فیلم سینمایی که ژانرش تخیلی و فانتزی باشد اصلا با معدود فیلم هایی که در این جریان ساخته میشود بیگانه هستند.
بله، هر چقدر ما به سمت آن نرفتیم، مخاطب هم نیامده است و وقتی مخاطب، فیلمی در این ژانر ندیده باشد این گارد گرفتن کاملا منطقی است.
شما یک بار از جشنواره فیلم کودک و نوجوان جایزه گرفتید، در مورد تجربه این جشنواره بگویید و اینکه اصلا این جشنواره را چطور ارزیابی می کنید؟ به نظرتان در این جشنواره اتفاق مثبت و سازنده میافتد؟
من یک بار از جشنواره کودک و نوجوان جایزه کارگردانی گرفتم آن هم به خاطر فیلم جعبه موسیقی بود که آن هم فیلم کودک نبود متاسفانه اینجا هر فیلمی کاراکتر بچه دارد اسمش را فیلم کودک میگذارند! مثل این است که بگوییم آلمان سال صفر روسولینی فیلم کودک است چون کاراکتر اصلی آن کودک است.
در مورد جشنواره کودک و نوجوان باید بگویم خب اگر اتفاقی میافتاد، فیلمسازان فیلم کودک و نوجوان میساختند، سوالی که مطرح می شود این است که با وجود این جشنواره چرا رغبتی به سمت این نوع سینما از طرف فیلمسازان نیست؟ برای اینکه لابد در این جشنواره هم اتفاقی نمی افتد.جشنواره ها در کشور ما برگزار میشوند چون باید بیلان کار داده بشود و اتفاقی به جز این قرار نیست بیفتد.
یعنی همان بحث همیشگی سیاست گذاریهایی که در این زمینه مطرح میشود.
بله من واقعا چیز خاصی نمی بینم.
یعنی فکر می کنید سینمای کودک و نوجوان جزو اولویت های مدیران ارشد سینمایی ما نیست؟
به نظرم می رسد که به نحوی جزو اولویت هایشان هست برای اینکه به هر حال باید پاسخگو باشند، کشور ما کشور جوانی است من دقیقا نمی دانم چند درصد جمعیت ما زیر ۱۶ سال است ولی فکر می کنم درصد خیلی بالایی از جمعیت کشور ما زیر ۱۶ سال داشته باشد که طبعا باید برای این گروه سنی برنامه داشته باشیم و طبعا باید فیلم مناسب داشته باشیم.در نتیجه مدیران باید نسبت به این موضوع جوابگو باشند ولی به نظر می آید مدیران هم برنامه مشخصی ندارند و نمی دانند که با چه برنامه ریزی می شود با کودک و نوجوان این سال ها ارتباط برقرار کرد، یعنی یک جورایی واقعیت این است که ما با والت دیزنی نمی توانیم رقابت کنیم.
خب اینکه اصلا قابل مقایسه نیست ولی به نظرتان نمی شود گروهی از علاقه مندان این حوزه و فیلمسازانی که دغدغه کار در این نوع سینما را دارند جمع کرد و ماحصلش ساخت فیلم هایی درخور در سینمای کودک و نوجوان باشد؟
بله، اتفاقا من فکر می کنم آن دسته از فیلمسازانی که به طور مستمر فیلم کودک و نوجوان ساخته اند و نشان داده اند که به این جریان علاقه مند هستند می توانند برای این نوع سینما مفید باشند.
مثل اژدری، فروزش، طالبی و …
بله، حتی یک جورایی کیومرث پور احمد و در تهیه کننده ها هم فرشته طائرپور، آقای نیکخواه آزاد و … که به نظرم خوب در این زمینه کار کرده اند.به نظرم اگر دفتری در فارابی، ارشاد، سازمان سینمایی و … ساخته می شود که به فیلم کودک توجه بکند و به این نوع سینما بپردازد، آن دفتر باید با شرکت همین آدم ها ساخته شود و باید جلسات اساسی و سمینارهای اساسی گذاشته بشود تا فیلم تولیدی خوبی از آن بیرون بیاید، قبل از اینکه هر فیلمی ساخته بشود باید یک کارشناسی بشود در مورد شرایط روحی، روانی، اجتماعی و حتی سیاسی کودکان و نوجوانان و بعد فیلمی تولید شود.
پس در یک کلام باید به مسائل کودک و نوجوان جدی و با تحلیل نگاه کرد؟
بله، توجه داشته باشید که کودک و نوجوان ما عقاید سیاسی و اجتماعی هم دارند؛ از ۱۲ سال به بالا حرف سیاسی می زنند و در مورد روابط و اتفاقات اجتماعی نظر می دهند. به نظرم باید گرایش هایشان، تمایلات، بیم و امیدشان و … شناخته شود، همچنین نوع زبان و ساختار آن ها شناسایی شود؛ بچه من به زبانی حرف می زند که من با آن حرف نمی زنم.به نظرم این نسل در درجه اول باید شناخته بشوند و بعد برایشان برنامه ریزی شود.
ما کار اساسی نمی کنیم، هالیوود این کار را می کند، تهیه کننده های هالیوود موفق هستند چون همیشه از جامعه تجزیه و تحلیل دارند؛ شما وقتی فیلم بینوایان را می بینید چه فرقی با سایر بینوایان دارد؟در واقع مهمترین فرقش این است که تمام قصه های بینوایان ؛ قصه کوزت، قصه ژاور، قصه تناردیه ها و ژان والژان که در تمام قصه ها حضور دارد را تا دقیقه ۵۰ فیلم تمام می کند و به انقلاب فرانسه می رسد، بیشتر حجم فیلم بر روی انقلاب فرانسه است؛ بیشتر فیلم را اختصاص داده است به انقلاب، ژاور، والژان و عشق کوزت و ماریوس. چرا این کار را می کنند؟
در واقع دلیل اصلی اش این است که آن ها جامعه را نگاه می کنند، آن ها جنبش جدی وال استریت را نگاه می کنند، جنبشی که باعث شد اهالی فقیر جامعه خواستار این باشند که مالیات از آن ها گرفته نشود و از ثروتمندان گرفته شود. بین وال استریت و انقلاب فرانسه کاملا شباهت وجود دارد و فیلمساز به جامعه فعلی پل می زند و در واقع فرق این فیلم با بقیه فیلم های بینوایان این است که بینوایان سیاسی تری ساخته اند که با تماشاچی حال حاضر جامعه بتواند ارتباط بگیرد، آن ها برای این نوع نگاه و فیلمسازی اشان تحلیل دارند، ما هیچ تحلیلی نداریم مثلا می گوییم کمدی می فروشد پس کمدی بسازیم و همین طور بدون فکر و الکی فیلم می سازیم.
احتمالا بعد از پوپک و مش ماالله این اتفاق برای شما زیاد افتاده است؟
بله، هنوز که هنوز است بعد از آن فیلم همه پیشنهادها به من کمدی است، ای کاش دستم می شکست و آن فیلم را نمیساختم؛ باورتان نمیشود ۴ سال است که مدام به من پیشنهاد کمدی میدهند، هر چه هم می خواهم با آنها صحبت کنم که جامعه اطراف را نگاه کنند که جامعه در چه شرایطی به سر می برد متوجه نمی شوند.جامعه فعلی ما بیشتر از هر چیزی به درام احتیاج دارد و نه به کمدی.در این مورد تحلیل کافی دارم ولی تهیه کننده های ما اعتقاد دارند که کمدی میفروشد پس کمدی باید ساخت!