سوره سینما – محیا رضایی کلانتری: موضوع تاثیر رسانه های مجازی بر منابع رسمی خبری که با دکتر حسن نمکدوست و جواد افتاده پژوهشگر مورد بررسی قرار گرفت مساله ای نبود که بتوان ساده از آن عبور کرد و هرچه پیش رفتیم مباحث بیشتری باز شد. بخش اول گفتگوی ما به تاثیرپذیری هنرمندان و مسئولان از فضای مجازی اختصاص داشت و اینکه در یک فرایند کوتاه مدت رفتار رسانه ای مردم با شبکه های اجتماعی چگونه بوده است. در بخش دوم و پایانی این گفتگو که تیترهای بسیاری می شد از دل آن استخراج کرد به موضوعات زیرساختی تر پرداخته شد. مثلا اینکه رفتارهای نادرست در فضای مجازی چه عواقبی به دنبال دارد و اساسا چه دلیلی مردم را به سمت استفاده بیش از حد از فضاهایی چون تلگرام و اینستاگرام سوق می دهد. شاید اگر بدانیم پشت پرده همه این بازی ها چه خبر است تفکر اینکه با یک گوشی همراه دنیا را در دستان خود داریم کمرنگ تر شود و به اینکه ما در دستان چه سیاستی هستیم آگاه تر. بخش دوم این گفتگو را از دست ندهید:
* اساسا چه عواملی رابطه بین مسئول و یا هنرمند را با رسانه خدشه دار می کند؟
حسن نمکدوست: باید به صراحت گفت که آدمهای غیرحرفهای غیرمتخصص رسانههای جریان اصلی را نادیده میگیرند همانقدر که آدمهای ناوارد فضای شبکه و پیامرسانهای موبایل را انکار میکند. همه فضاهای ارتباطی و رسانهای مهم هستند و باید به همه این فضاها پرداخت. یکی از خوششانسی های یکسال اخیر برای همه مردم جهان این بوده که رسانه های جریان اصلی ترامپ را رها نکرده و هر کاری که او انجام داده زیر ذره بین گذاشتهاند. جالب این است که بدانیم خود ترامپ به سراغ کدام رسانهها رفته است.
وقتی مسئولان ما زمین بازی را از رسانههای جریان اصلی میگیرند و دو دستی تقدیم رسانههای غیررسمی و در بعضی موارد ناموثق میکنند طبعا انجام رفتار مشابه از سوی هنرمندها عجیب نیست. متأسفانه تعدادی از هنرمندان و افراد مشهور کسانی را که دانش و تجربه کافی ندارند بهعنوان مشاور رسانه ای یا روابط عمومی استخدام میکنند و می گویند تو به جای ما هرچه می خواهی بنویس و باز متأسفانه پس از چند بار اشتباه و تحمل عواقب آن تازه متوجه میشوند که دانش رسانهای، بداهه نیست و دست بر قضا دانشی بسیار پیچیده و سطح بالاست.
میخواهم بگویم اگر تمام موقعیت حرفه ای خود را به لحاظ رسانهای در صفحه اینستاگرام و تلگرام قرار دهید و از رسانههای جریان اصلی غافل شوید حتما زمین خواهید خورد. همانطور که اگر فقط در رسانه های جریان اصلی باشید خودتان را از دستاوردهای فوقالعاده و فراوان جهان رسانههای غیر رسمی محروم کردهاید. به عنوان یک متخصص ارتباطات و رسانه باید آمیزه این دو را به هنرمندان و آدمهای مشهور با هوش پیشنهاد کرد. هر کدام از این دو موقعیت خاصی برای کاربر ایجاد می کند و البته زبان و شیوه خاص خود را دارد. همه آنچه گفته شد یعنی اینکه باید یاد بگیریم جهان امروز جهان رسانه است و باید دقت کنیم در این جهان چگونه رفتار کنیم. خیلی از کارهای نادرستی که در مقام مسئول، هنرمند و شهروند انجام می دهیم به دلیل این است که جهان رسانه را به درستی نمیشناسیم.
جواد افتاده: بحث جایگزین کردن رسانه های غیر رسمی به جای رسانه های رسمی کاری است که ترامپ انجام می دهد و با این عمل می خواهد اعتبار منابع رسانه رسمی را در دنیا نابود کند.ترامپ و امثال او می خواهند دائما دیده شوند و برای رسیدن به این مهم در تلاشند رسانه جریان اصلی را حذف کنند تا خودشان مستقیم با مخاطب ارتباط بگیرند. چنین افرادی می دانند در رسانه های جریان اصلی هر فیلتری اعمال می شود و فرد قدرت هر آنچه که می خواهد بازگو کند را ندارد درحالیکه در رسانه های جایگزین چنین نیست اما از آنجا که هیچ پشتوانه علمی و دانش رسانه پشت این ارتباط مستقیم وجود ندارد اثرات متفاوتی روی فرد و جامعه می گذارد.
هر مدیایی در دنیا جامعه هدف خود را دارد. به این معنی که با ارائه محتوایش نشان می دهد قرار است بر چه طیفی از مردم تاثیرگذار باشد. مثلا من در رسانه ام قشر سینمایی را در نظر می گیرم و به عموم مردم کاری ندارم.در ایران این هدف گذاری کم است ومدیاهااگرچه در ظاهر میگویند رسانه تخصصی موضوع یا جریان خاص هستیم اما می بینیم با افرادی مصاحبه می کنند که هیچ ارتباطی به هدف تعیین شده ندارند.
* به طور کلی مدیریت در فضای امروز کشورهای در حال توسعه از جمله ایران شاید خیلی اصولی و منطقی نباشد. در این بین سن و سال مسئولان چه تاثیری می تواند بر مدیریت رسانه های مجازی داشته باشد؟
افتاده: بحث مدیریت در رسانه های جریان اصلی و فضای مجازی موضوع گسترده ای است که سن و سال در آن خیلی اهمیت ندارد. اساسا شیوه گزینش مدیریتی ما بر اساس فرایند درست شکل نمی گیرد وافراد مراحل ترقی را پله پله طی نمی کنند به همین خاطر است که گاهی اوقات رسانه ها وظایف شان را به درستی نمی دانند. در کشورهای پیشرفته تحصیلات آکادمیک در مدیریت درست، نقش بسزایی دارد چون آنچه که دانشگاه آموزش می دهد در کار هم به درد می خورد. نمی خواهم شیوه تدریس یا انتخاب مدیریت در ایران را زیر سوال ببرم اما نکته اینجاست که ما مسیر رشد مشخصی برای خودمان متصور نیستیم. جایی کار می کنیم که اگر مدیرمان عوض شود نمی دانیم از فردا با چه گرایش فکری روبه رو خواهیم بود. همیشه از وضع موجود گلایه داریم اما یادمان می رود که خودمان چنین شرایطی را قبول کرده ایم.
ما هنوز با فضای مجازی مطابق قانون مطبوعات برخورد می کنیم چون قانونی در رابطه با رسانه آنلاین نداریم. بالطبع قاضیانی هم که در این راستا حکم می دهند با رویکرد یک مدیای سنتی به رسانه آنلاین نگاه می کنند. وقتی در بحث قانونگذاری چنین نکته ای وجود دارد در بحث مدیریتی خیلی نیاز داریم که کارهای زیرساختی و بزرگتری انجام شود.
نمکدوست: اینکه سن و سال با رسانه نسبت دارد یک بحث کلی و همیشگی است. هر رسانه ای که آمده طبعا مقبول کسانی بوده که جوانتر بودهاند و کنجکاوی و توان بیشتری در شناخت آن داشتهاند. این بحث از قدیم وجود داشته و فقط هم مربوط به الان نیست.
به عنوان مثال وقتی رادیو اختراع شد سروکله کسانی جوانهایی پیدا شد که در تاریخ به آنها «هَم» یا رادیوباز میگفتند؛ درست مانند هکرهای امروزی عمل می کردند و سعی داشتند روی امواج رادیویی رسمی – که آن زمان بیشتر بین کشتیهای جنگی رد و بدل میشد – پیامهای رادیویی مجعول بفرستند.
میخواهم بگویم طبیعی است جوانها که با تحول مانوس تر هستند زودتر از افراد مسن – که دیرتر با تکنولوژی اخت می شوند – به سراغ فناوریهای نو بروند. ولی واقعیت این است که سن همیشه مانع تحول نیست. بسیاری از آدمهای سن و سالدار هم علاقهشان به فناوریهای نو کمتر از جوانها نیست. یک نمونه قابل تقدیر، استادمان آقای دکتر معتمدنژاد بودند که با وجود سن و مهمتر بیماری بسیاری سختی که داشتند لحظهای از بحث درباره فناوریهای جدید و اهمیت و جذابیت آن دست برنداشتند.
* این نامانوس بودن چه عواقبی در پی خواهد داشت؟
نمکدوست: باید البته تعجب کرد که شماری از مدیران جامعه با این فضا مانوس نیستند و برپایه ناآشناییشان و نه شناختشان درباره این فضا تصمیم میگیرند. اتفاق بسیار ناگوار همین است. چون فضای تازه را به درستی نمیشناسند، وحشتشان را که نتیجه عدم شناخت است به جامعه تحمیل میکنند. بهجای اینکه وقت خود را صرف یادگیری کنند بنا به تصورات موهوم به جنگ تازه میروند. گرچه چنین جنگی در نهایت جنگی مغلوبه است، اما عوارضش گریبان جامعه را میگیرد. رسانه هراسی نتیجه کم دانشی است.
* به قانون مطبوعات اشاره شد بد نیست کمی بیشتر درباره آن بدانیم.
نمکدوست: آقای افتاده قانون مطبوعات خودمان را مثال زدند و به نظر من قانون مطبوعات ما قانون کهنه، فرتوت و مزاحمی است. سال هاست نظام اخذ مجوز در بسیاری از کشورهای دنیا حتی عراق و افغانستان هم منسوخ شده، اما قانون مطبوعات ما هنوز آن را الزامی می داند. چنین قانون منسوخی چطور می تواند جوابگوی امور مربوط به رسانه های نوین و فضای جدید باشد؟ وقتی برای یک نشریه کوچک چاپی احتیاج به گرفتن انواع استعلامها و ماهها و گاه سالها انتظار هست، ولی به راحتی میتوان صفحه اینستاگرام یا تلگرام را با چند هزار و یا حتی چند دههزار نفر راه انداخت و جوابگوی جایی نبود، آیا نباید گفت که قانون مطبوعات ما فرتوت و منسوخ است؟ تیراژ برخی روزنامه های ما ۵ هزارنسخه است، در حالی که یک استاد دانشگاه که حتی چهره مشهور و جوان پسندی هم نیست بیش از ۵۰ هزار نفر فالووردر اینستاگرام دارد. شما در نظر بگیرید تمام آن قوانین کهنه مطبوعات قرار است بر این ۵ هزار نسخه اعمال شود در حالیکه صفحه اینستاگرام شخصی که خیلی هم شناخته شده نیست ۱۰ برابر فالوور دارد و نظارتی هم بر آن صفحه نمیتوان اعمال کرد.
یا مثلا در زمانه ای که انحصار رسانه ای معنا ندارد در کشور ما رادیو و تلویزیون رسانه انحصاری است. مثال دیگر ضرورت گرفتن مجوز سناریو و مجوز ساخت و پخش برای یک فیلم است، آنهم در زمانهای که یک فیلمساز میتواند با دوربین یک گوشی موبایل فیلمی را بسازد و صدایش را به جهان برساند.
* با این تفاسیر به نظر می رسد شرایط ایده آل ارتباط رسانه نوین با رسانه های مسبوق با آنچه در جامعه ما دیده می شود چند سال نوری فاصله دارد. حال در این وضعیت بهترین رفتار برای حرکت به مسیر درست را چه می دانید؟
افتاده: تا زمانی که فضای فیزیکی و واقعی جامعه درست نشود در فضای مجازی هم شاهد تغییر مثبتی نخواهید بود. برای اینکه رسانه های جریان اصلی داخلی بتوانند به روزهای اوج و اعتبار خود برگردند مهمترین چیزی که نیاز دارد صبر است. به قول دکتر یونس شکرخواه با منطق غیردیجیتال نمی شود بافضای دیجیتال مواجه شد. این فضا باید توسط همه نهادها به عنوان یک فضای رسمی پذیرفته شود. مثلا برنامه تلویزیون خودش کانال تلگرامش را شبکه اجتماعی معرفی نکند.
قدرت فضاهای مجازی در کشور ما به اندازه ای است که گاهی محتوایی در یک کانال تلگرامی آنقدر دیده می شود که رسانه جریان اصلی از آن منبع الهام گرفته و خبر را پوشش می دهد. اهالی رسانه در این شرایط نباید شتابزده عمل کنند. از خود بپرسند الان وظیفه من چیست؟ اینکه خبر تلگرامی را پوشش دهم یا صحت منبع آن را مطلع شوم؟ توجه به همین نکات است که اعتبار رسانه را تعیین می کند. اگر این مساله به دقت رعایت شود ما هم می توانیم مثل رسانه های رسمی دنیا به فضای مجازی جهت دهیم نه اینکه خود تحت تاثیر آن قرار بگیریم.
تلگرام در کشور ما یک ابزار سرگرمی است که وقت زیادی را پر می کند چون کاربر در فضای بیرونی انتخاب زیادی برای تفریح و سرگرمی ندارد که وقتش را بگذراند. ۴۰ میلیون کاربر برای تلگرامواقعا عدد کمی نیست.زمانی می توانیم از مردم بخواهیم کمتر سراغ تلگرام بروند که مطمئن باشیم فضای شادی، بحث و گفت و گوی رو در رو و تخلیه هیجان وجود دارد. در واقع باید مشکل عدم تعادل و توازن در واقعیت را حل کنیم. نهادها همیشه از مردم عقب ترند و با افتخار هم عنوان می کنند مردم ما جلوتر هستند. این جای تعجب دارد چون باید همیشه حاکمیت و دولت جلوتر از مردم گام بردارد و مردم را هدایت کند.
* اگرچه تفکر عمومی همیشه کنترل گر رفتار است اما چه سیاستی وجود دارد که تب استفاده از تلگرام و فضاهای مشابه را در کشور ما بالاتر از مجامع دیگر برده است؟
نمکدوست: ما در مقام روزنامه نگار به مردم کمتر در این باره توضیح داهایم که بخش مهمی از همه از محتواهایی که در فضای شبکهای و یا پیامرسانهای موبایل منتشر میشود وجه و منشأ اقتصادی دارند. مقصودم کسب وکار بسیار بزرگی است که پشت این داستان طراحی شده است و تلاشهای فراوانی صورت میگیرد تا ما تا حد ممکن ترافیک اینترنتمان را تمام کنیم و باز ناچار به خرید حجم و ترافیک شویم. در یک مثال تخیلی، اگر همه ما تصمیم بگیریم اینترنت نداشته باشیم چه می شود؟ تمام این شرکت ها تعطیل می شوند و معنای خود را از دست می دهند. برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد سازوکاری با دقت و تیزبینی تمام طراحی شده که مرتب ما را تشویق میکند که ترافیک بسوزانیم و دوباره ترافیک بخریم به زبان خودمان اینترنتمان را شارژ کنیم. وقتی یک متن، عکس یا ویدیو را دهها و صدها هزار نفر دانلود میکنند این یعنی سوزاندن ترافیک و گردش مالی برای اپراتورها. مجموعه این دانلودها و آپلودها – که ما خیلی آسان و بدون تأملی خاص آن را انجام میدهیم – گردش مالی بسیار بزرگی را میسازند که از چشم ما پنهان است. این بازی پول و در عین حال قدرت بخش ذاتی تعاملات امروز در فضاهای شبکهای و پیامرسانهاست و حال آنکه ما بهعنوان کاربر نمیدانیم کجای این چرخه قرار داریم و چه هزینهای بابت آن میپردازیم. البته بازی پول و قدرت در رسانههای جریان اصلی نیز کاملا وجود دارد و تعیینکننده است، تفاوت در این است که درباره رسانههای اصلی بسیار صحبت کردهایم، اما وقت کافی برای توضیح ماجرا در شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایل نگذاشتهایم. ضمن اینکه در کشور ما فضای واقعی اقتصادی برای رسانه های جریان اصلی وجود ندارد چون حجم بزرگی از رسانه های جریان اصلی اساسا متکی به سازوکار اقتصاد بازار نیستند و پشتوانه دولتی و حکومتی دارند.
وجه دیگری که باید به آن توجه کرد این است که به سادگی اطلاعات شخصیمان را در گشودهترین شکل آن در اختیار شبکهها و پیامرسانها قرار میدهیم و با هر پستی که میگذاریم و یا هر کامنت و لایکی که پای یک مطلب یا عکس میگذاریم اطلاعاتمان درباره خودمان را روزآمد و شبکههای اجتماعی و پیامرسانها را از دنیای درونیمان آگاه میکنیم. فیسبوک یا اینستاگرام و یا هر شبکه و پیامرسان دیگری این اطلاعات را حفظ میکنند و با پردازش هوشمند، آنها را تبدیل به ثروتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهگی خود میکند. در واقع ثروت اصلی آنها اطلاعاتی که ما درباره خودمان و جهان شخصیمان و دوستان و آشنایانمان در اختیار آنها قرار میدهیم و هرگز هم نمیتوانیم این اطلاعات را از آنها پس بگیریم.
* و سخن آخر؟
افتاده: شیوه اقتصادی دنیا تغییر کرده و فروش اطلاعات، یکی از بزرگترین بیزینس های امروز به شمار می رود. تا دیروز فیسبوک محلی بود برای جمع آوری اطلاعاتی که ظاهرا به درد کسی نمی خورد اما درآمد میلیاردی از آن حاصل شد. امروز تلگرام جای آن را گرفته و فردا معلوم نیست چه چیزی بیاید. آماده بودن برای فضای جدید مساله ای است که اگر غافل شوید مسیر زیادی برای جبران باید طی کنید.
نمکدوست: تعامل بین کاربر و فناوری دو سویه است و هر دو به هم کمک می کنیم. در این بین رسانه های جریان اصلی ۳ وظیفه کلاسیک، با همه پیچیدگیها و بحثها درباره آنها، برعهده دارند: اطلاع رسانی درست و آگاهی دهی عمیق و بیطرفانه، انسجامبخشی و سرگرمسازی. هر زمان این ۳ وظیفه درست انجام شد اعتبار و اعتماد نزد رسانه باقی می ماند اما هر کدام انجام نشود؛ مردم این کاستی را در جایی دیگر جستجو می کنند. اگر راه درست کسب اطلاعات و آگاهی بسته شود، خودبخود راهها و شیوههای نابسامان باز میشوند و تقصیر این امر قبل و بیش از همه برعهده کسانی است که مانع دسترسی مردم به اطلاعات میشوند.