سوره سینما – حسین نوری : تولید آثار سینمایی دفاع مقدس همیشه با مخاطرات خاص خود من جمله محدودیت زمانی در استفاده از تجهیزات، مجوزهای گوناگون، هماهنگی ها، گرانی وسایل، نیاز به جلوه های ویژه برای تولید و همچنین دردسرهایی از قبیل تاییدیه وزارت ارشاد در نظر گرفتن حساسیت های موجود بر سر برخی از عملیات ها و اقناع کردن مخاطب و در عین حال راضی نگه داشتن او از فیلم؛ روبرو بوده است.
به همین خاطر عموما فیلمسازهای داخلی که توان مالی، تکنولوژیک لازم و مناسب برای ساخت این پروژه ها را در اختیار داشته اند به سراغ روایت یک بخش کوچک از یک عملیات پرداخته اند و یا قصه فیلم را لا زمان لا مکان تعریف کرده اند تا صرفا فضا فضای جبهه و دفاع مقدس باشد و الزامی به تعریف جغرافیا و اهمیت استراتژیکی منطقه نداشته باشند و از طرفی برای نوع روایت خود و حتی نوع لوکیشن خود محدود نشوند و مورد انتقاد کارشناسان قرار نگیرند. در عوض به تشریح نگاه خود به مسئله جنگ و یا روابط انسانی میان رزمدنگان و مردم پرداخته اند.
همه این موارد در حالی اتفاق افتاده است که دفاع مقدس؛ مالامال روایت های مختلف و در انتظار نویسندگان و کارگردانان است. نمایانگر این مهم کتاب های رمان و یا روایتی است که به چاپ رسیده و یا در حال تدوین است. قصه هایی بی نظیر از حماسه های جمعی و فردی گرفته تا خشونت و سختی تا روابط انسانی تا رابطه فرد با خالق تاحجم گسترده عملیات ها.
با این وجود به دلایل ذکر شده؛ فیلمساز کمتر به سراغ ساخت پروژه عظیمی از عملیات های دفاع مقدس آمده است. عملیات هایی که خود دریای بی کرانی از قصه ها هستند. موضوع این عملیات ها به خودی خود فیلمیک هم می باشند برای مثال عملیات آزاد سازی بستان، آزاد سازی خرمشهر، تسخیر فاو، باز پس گیری هور العظیم، به سوی حلبچه و… . حتی نویسنده این متن نیز نمی تواند جلوی تبادر اسم های فیلمیک برای این عملیات ها را بگیرد و این نشان از ظرفیت بالای این عملیات ها برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی دارد.
عملیات های ۸ سال دفاع مقدس همگی آمیخته با حماسه هستند، در عملیات «طریق القدس» که در سال ۶۰ در مناطق شمال غربی اهواز، دشت آزادگان و سوسنگرد با هدف تصرف چزابه و دسترسی به هورالهویزه انجام شد، رزمندگان به دستیابی به اهداف عملیات اکتفا نکرده و شهر بستان را نیز آزاد کردند تا امروز این عملیات بیشتر با نام آزاد سازی بستان شناخته شود. در عملیات «والفجر۸»؛ اقدامات پیچیده ای که برای لو نرفتن عملیات تا انجام خود عملیات و سختی ها و پیچیده گی هایی که در کتاب هایی همچون «دیر یاسین» و یا در روایتگری افراد حاضر درعملیات می شنویم تا نگه داری منطقه فاو و احداث چند پل بر روی اروند که خود کلاس درسی برای مهندسان امروزی است؛ همهگی به جز رقم زدن حماسه و حماسه نیست. حتی در عملیاتی همچون عملیات «کربلای۴»؛ که عملیات لو می رود و تعداد شهدا زیاد می شود، باز هم سراسر حماسه و ظرفیت های دراماتیک برای خلق قصه ها و فیلمنامه ها دیده می شود و یا عملیات «کربلای۵» که بسیاری آن را بواسطه فشرده بودن زمانی اش و فاصله کم آن تا کربلای۴ ناممکن می دانستند و در آن چند معجزه از قبیل ایجاد گرد و غبار چند روزه یا همراهی مرغابیان با غواصان ایران وجود دارد، زمینه های خوبی برای یک داستان جنگی درام است. حتی در عملیاتی مانند «رمضان» که مجبور به عقب نشینی می شویم نیز در عقب نشینی هم اثری از ترس وجود ندارد، نه اینکه بخواهیم عقب نشینی را یک حرکت صرف مبتنی بر عقل فرض کنیم بلکه وقتی رزمنده جان را بر کف دست می نهد و پای به میدان می گذارد همه آنچه انجام می دهد حماسه است و حماسه. رزمنده ای که درون جبهه خودِ خود را پیدا کرده است، تنها در فکر گذر است؛ نه گذر از مرزهای جغرافیایی و خاکی که از مرزهای نفسانی و به همین سبب عقب نشینی او، که دست از جان شسته، تنها قدرت و پیشروی به حساب می آید هرچند که خاکریز را چندی به عقب تر ببرند.
به کار گرفتن چنین درون مایه هایی از دفاع مقدس همیشه آرزوی رزمندگان بوده است، درون مایه ای که علت العلل همه عمل ها و عکس العمل های آنان بوده است. در واقع پرداخت عملیات ها و وقایع جنگ، هم شامل به رخ کشیدن میزان پیچیدگی، دشواری های پیش رو حجم، میزان گستردگی آنها و چرایی و چگونگی انجام آن عملیات ها می شود و هم نیاز به توجه در خصوص روح حاضر در کالبد عملیات ها دارد که آن هم “تفکر بسیجیِ” موجود در نیروهای درگیر در عملیات بوده است.
به این نوع از پرداخت، یک نوع شخصی سازی وقایع بزرگ نیز می گویند، یعنی جنگ و یا یک عملیات از جنگ را از دیدگاه یک کاراکتر و در قالب زندگی پیرامون او روایت شود. می توان از این نمونه، به فیلم های «کودک و فرشته» و «روز سوم» اشاره کرد، فیلم هایی که در مورد اشغال خرمشهر توسط دشمن است اما داستانی از جنس مردم را روایت می کند و به خوبی مخاطب را به حال و هوای آن زمان آگاه می کند و در عین حال نیازی به پرداختن به کل ماجرای اشغال خرمشهر نمی بیند. در واقع در این فیلم ها مخاطب همراه با کاراکتر فیلم؛ خانه و خانواده خود را از دست می دهد و به راستی و تماما با مفهوم اشغال شدن شهر گلاویز می شود و آن را می فهمد و پس از تماشای آن علاوه بر آن که ابعادی از چگونگی تسخیر شهر را دیده است، با حال و هوای آن زمان مردم شهر همراه و همگام می شود.
سایر عملیات های دفاع مقدس نیز سراسر ظرفیت دراماتیزه شدن دارند، چه در قالب پروژه های بزرگ سینمایی، همچون هالیوود و چه در قالبی که در متن ذکر شد. عملیات هایی همچون والفجر ۱۰، کربلای ۵، کربلای ۱۰، فتح المبین، خیبر، بدر، بیت المقدس، محرم و کربلای ۱ که اینها تنها تعدادی از عملیات های مهم و تاثیر گذار در ۸ سال دفاع مقدس بوده اند. و تمامی آنها مملو از صحنه های ایثار، فداکاری، ترس، شجاعت، سختی های جانکاه، امید و ناامیدی، تصمیم گیری های درست و غلط، خسته گی، سرزندگی و سایر موقعیت ها و حالاتی است که هرکدام برای شکل گرفتن یک فیلم سینمایی کفایت می کند.
باید دید آنچه به جشنواره فیلم فجر امسال آمده است چگونه است؟ ۴ فیلم در جشنواره امسال پیرامون دفاع مقدس است که «ماهورا» بیشتر بر حاشیه دفاع مقدس می گذرد. در روستایی مرزی زیباترین دختر به عنوان عروس هور انتخاب میشود تا یک روز در هفته خود را به آب بسپارد و هور بارور شده و قهرش نگیرد، امین معروف به سمور؛ قاچاقچی ایرانی عروس هور به نام ماهور را میدزد. «سرو زیر آب» ششمین ساخته محمدعلی باشه آهنگر است که در خلاصه آن آمده است «راز جهانبخش کرامت فاش میشود؟! این راز خواب چیستا، ماهرو، گودرز، بهرام، جهانگیر و سرگرد پوشیاس را آشفته خواهد کرد. جهانبخش برای اثبات بی گناهیش و بازگشت آرامش سفربلندی را آغاز می کند؛ سفری که پایانش زندگی بسیاری از آنها را تغییر می دهد…» این دو فیلم به متن جنگ و آنچه در عملیات ها می گذرد چندان ارتباطی ندارد. فیلم سوم اما «بمب» از پیمان معادی است که آن هم داستان زمان جنگ است اما با فاصله هزار کیلومتری از خط مقدم! بمب حال و هوای موشک باران تهران در سال ۱۳۶۶ را روایت میکند.
و آخرین فیلم «تنگه ابوقریب» از بهرام توکلی است؛ فیلمی در متن جنگ با صحنه هایی همچون «نجات سرباز رایان»؛ روایتی است از دفاع دلاورمردانه گردان عمار در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی. هنگامه رشادت و مظلومیت بچههای گردان عمار در روزهای آخر دفاع مقدس در منطقه حساس تنگه ابوقریب. «تنگه ابوقریب»، تنگهای بسیار استراتژیک بود. روزهای آخر جنگ در سال ۶۷ عراق از این بخش پیشروی می کند. نیروهای ایرانی در آن بازه زمانی همه درگیر بودند، یکسری در شمال غرب درگیر بودند، یکسری دیگر در شلمچه و جزیره مجنون درگیر بودند. بچههای گردان عمار تازه از خط پدافندی برگشته بودند، به آنها مرخصی داده بودند تا برگردند تهران، چون بیشترشان بچه تهران بودند. این بچهها حمام رفتند و آماده شدن و بلیط قطارشان را دریافت کردند. قطارهای اندیمشک معمولاً بعد از ظهر بر راه میافتد. ساعت ۱۰ -۱۱ صبح اعلام کردند که عراق به تنگه ابوقریب حمله کرده است و هیچ کسی را نداریم که برود جلوی آنها بایستد، میگویند که گردان عمار را بفرستید، اطلاع میدهند که گردان عمار آماده شدهاند که بروند مرخصی. دستور میدهند که گردان عمار را برگردانید به تنگه ابوقریب. بچههای گردان عمار را برمیگردانند به پادگان دوکوهه سریع تجهیزات میدهند و با کامیون آنها را به خط میفرستند. از وقایع مهم آن روز میتوان به شهادت غلامرضا صالحی قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) اشاره کرد که در تنگه ابوقریب روز ۲۲ تیر شهید شد. «تنگه ابوقریب» اسم داستان رشادتها و ایستادگیهای بچههای گردان عمار است.